احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدعمران/ شنبه 5 حمل 1396 - ۰۴ حمل ۱۳۹۶
در یکی از طنزهای خود عزیز نسین دوکارمند دولت را توصیف میکند که در گوشه سالن نشسته اند و به جلسه اداری که تحت ریاست رییس جدید اداره دایر شده نگاه می کنند. یکی از کارمندان اداره که بنا به عادت همیشهگی از آمران خود تملق گویی و چاپلوسی میکند، همچنان در کنار رییس جدید ایستاده و برایش بلی صاحب و بلی قربان نثار میکند. رییس جدید به این کارمند هشدار میدهد که از چاپلوسی بدش میآید و خوب است که به کارهایش توجه کند. یکی از دو کارمندی که از دور شاهد این وضعیت اند به دیگری میگوید که ببین خوب شد که رییسی در اداره ما مقرر شد که چاپلوسی و تملق گویی را دوست ندارد. دوستش میگوید واقعیت چنین نیست بل این رییس هم مثل همۀ روسای قبلی تملق گویی را دوست دارد ولی تملق گویی از نوع شرقی را که در اداره ما رواج دارد دوست ندارد. بین این دو کارمند و دوست مشاجرۀ در میگیرد و برسر این که چاپلوسی شرقی و غربی چگونه است. آن کارمندی که میگوید رییس فعلی نیز چاپلوسی را دوست دارد به دوستش می گوید که من به زودی در عمل آن را ثابت میکنم. کارمندی که مدعی شده بود که رییس جدید نیز با فرهنگ چاپلوسی و تملق آلوده است به زودی خود را به رییس جدید نزدیک میسازد و با نوع دیگری از تملقگویی به یکی از افراد نزدیک به او تبدیل میشود. مثلا او به رییس جدید بلی قربان و بلی صاحب نمیگوید بل آن را به شکلهای دیگری نشان میدهد؛ مثلا وقتی رییس جدید میگوید که پنجره اتاقش را باز کنند، کارمندی که مدعی شده بود که رییس جدید هم چاپلوسی را دوست دارد، فورا وسط حرف رییس میپرد و میگوید: پنجره را باز نکنید؛ چون احتمال دارد که رییس سرما بخورد و آنگاه کار مراجعان به تاخیر رو به رو شود. رییس نیز از این پیشنهاد استقبال میکند و میگوید خوب است پنجره را باز نکنید. این کارمند چنان به رییس جدید نزدیک میشود که به زودی تمام تصمیمهای اداری را شخصا میگیرد و رییس را به آله دستش تبدیل میکند. وضعیت در کشور ما هم چنین است، برخیها که میگویند چاپلوسی را دوست ندارند فقط مشکل شان بر سرنوع چاپلوسی است.
بسیاریها به من خرده میگیرند و میپرسند که چرا این همه نگاه انتقادی به مسایل و افراد به ویژه دولتمردان داری؟ در پاسخ این گونه پرسشها گاهی چیزی نمی گویم، گاهی لبخند میزنم و گاهی هم با شوخی میگویم: چون خیلی عقده مند شده ام. ولی در واقعیت امر این گونه نیست. من باور دارم که انتقاد یعنی ایجاد بحران. تا زمانی که از درون نقد، بحران بیرون نشود، جامعه به سمت اصلاح نخواهد رفت. فرهنگ غربی به این معنا انتقادی است که ایجاد بحران میکند. دکارت و کانت ایجاد بحران کرده اند. اما در جامعۀ ما به دلیل همان بافتار سنتی و عقلانیت پیشامدرن هنوز به جای نقد، آیین دوستیابی ترویج میشود. وقتی کسی میخواهد در مورد کارنامۀ فلان قدرتمدار بنویسد، به جای خلق بحران، راهی برای جلب اعتماد او را سراغ میکند. البته همه اینگونه نیستند؛ ولی انکار نباید کرد که اکثریت نقد نویسان ما چیزی بیشتر از این ارایه نکرده اند. از جانب دیگر، در کشور ما فرهنگ چاپلوسی به جای فرهنگ کار اکثرا به اشتباه گرفته میشود. برخی افراد که در موقعیتهای بهتر و کلیدی قرار میگیرند، این امر مفهومی را فراموش می کنند که آنها وظایفی دارند که باید به آن عمل کنند و نیاز نیست که به جای کار کردن، به تملقگویی و چاپلوسی از کسانی بپردازند که آنها را در آن موقعیتها قرار دادهاند و یا روسای شان هستند. من افراد زیادی را میشناسم که پیش از رسیدن به یک موقعیت دولتی، از منتقدان سرسخت دولت و دولت مردان به شمار میرفتند؛ ولی همین که در یک موقعیت خوب دولتی قرار گرفته اند؛ مثل این که در گذشته هرچه میگفتهاند اشتباه بوده، به یک باره تغییر موضع داده و به چاپلوسی از افراد آغاز کرده اند.
من نمیگویم که همه بیاییند و از دولت و کارنامۀ آن انتقاد کنند، همین طور که خلاف آن نیز قابل قبول نیست؛ ولی ما باید میان فرهنگ چاپلوسی و کار تفاوت بگذاریم. ما باید بدانیم که در هر موقعیتی که قرار میگیریم، ادب موقعیت را رعایت کرده و به وظایف خود مطابق به لوایح قانونی و صلاحیتهای که برای ما تفویض شده عمل میکنیم. اکثرا دیده میشود که افراد به جای عمل کردن به وظایف خود مشغول چاپلوسی و تملقگویی از قدرتمندان استند. شاید این هم از عوارض جامعه بیسرو سامان و پیشامدرن باشد که کمتر کسی به دلیل داشتن صلاحیت کاری و تحصیلی در موقعیتی قرار میگیرد. در چنین جوامعی به میزانی که شما تملقگویی و چاپلوسی میکنید، می توانید دوام کار خود را در آن موقعیت ضمانت کنید. در این گونه جوامع نیاز نیست که شما به وظایف خود رسیده گی کنید و مسوولان رده بالا هم از شما چنین انتظاری اکثرا ندارند. من هیچ نیازی نمی بینیم که رییس جمهور و وزیران با اسامی غیرمانوس” جلالتمآب” خوانده شوند. آیا واقعا این القاب به آنها چنین وجاهتهایی میدهد؟ آیا با راه یافتن به وزارت و ریاستجمهوری و یا هر مقام دیگری موقعیت شان انسانها از موقعیت شان انسانی فراتر میرود و فره ایزدی پیدا میکنند؟ بدون شک که چنین نیست و هیچ کسی از نظر حقوق انسانی از دیگر انسان ها برتر و بهتر نیست. آیا شما دیده اید که در امریکا و یا کشورهای غربی به روسای جمهوری خود بگویند جلالتمآب فلانی؟ چرا نمیگویند و ما میگویم. البته این مساله هیچ ربطی به ادب و فرهنگ کشورها ندارد. در اکثر کشورها جهان به انسان و انسانیت چنان احترام و علاقۀ وجود دارد که ما حتا خواب آن را هم نمیبینیم. مشکل ما از آن جا ناشی میشود که به جای این که کار کنیم و دوام موقعیت خود را در گرو کار کردن خود بدانیم آن را در گرو تملق گویی و چاپلوسی میدانیم. واقعیت جامعه ما چنین است و متاسفانه تا زمانی که این وضعیت دگرگون نشود، جامعه ما هم چنان دچار بحران و نابسامانی های اجتماعی و سیاسی باقی خواهد ماند. انسانهای این سرزمین باید یاد بگیرند که در هر موقعیتی که قرار میگیرند، از آنها چیزی بالا تر و بیشتر از کارکردن و به وظایف خود عمل کردن خواسته نمیشود. آنها میتوانند همچنان که در موقعیتهای خاصی قرار میگیرند، همچنان همان انسانهای قبلی باقی بمانند. نیاز نیست که امروز چهارنعل در کوبیدن و انتقاد از فلان صاحب قدرت بتازند و فردا که در موقعیت دولتی و یا نزدیک به آن شخص قرار گرفتند، به یک باره چهره عوض کنند و خود و انسانیت خود را در محضر عام به ریشخند بگیرند. البته برای ایجاد چنین وضعیتی باید جامعه و مناسبات قدرت نیز مدد رسان شوند. اما حالا بربنیاد همان داستان که ذکر کردم، حامد کرزی یک نوع چاپلوسی را دوست داشت و اشرف غنی نوع دیگری را دوست دارد و در ماهیت هیچ چیزی تغییر نکرده است.
Comments are closed.