گزارشگر:تابش فروغ/ یک شنبه 6 حمل 1396 - ۰۵ حمل ۱۳۹۶
جان ساپکو، بازرس ویژۀ ایالات متحدۀ امریکا برای بازسازی افغانستان در سخنرانی اش در دانشگاه دوک به موارد تکاندهندهی اشاره کرد که میتواند واضحا گواه وجود فسادگستره و سرطانی در رهبری نیروهای امنیتی افغانستان باشد. همزمانی سخنان ساپکو و آغاز حملات دهشتافگنان طالب بر نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان ضرورت پرداخت به بحث فساد را بیشتر از پیش برجسته میکند. او از فساد شبکهیی در رهبری دستگاه امنیتی افغانستان سخن گفت و از چور و چپاول شماری از فرماندهان و ژنرالان ارتش افغانستان یاد آوری کرد. ساپکو از دزدی نان، آب، سلاح و لباس سربازان گفت و از این که چگونه فرماندهان ارتش در مورد شمار واقعی سربازان دروغ میگویند و با جور کردن لیست سربازان خیالی ملیونها دالر را به جیب میزنند. از دید بازرس ویژه ایالات متحده، ضعف رهبری ارتش عامل اصلی شکست نیروهای ارتش در شماری از محاربات در سال گذشته بوده است.
چرا باید فساد را جدی گرفت؟
سال ۱۳۹۵ سال خونینی برای نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان بود. هرچند مراکز شهرهای بزرگ کشور به استثنایی کندز همچنان در کنترول نیروهای حکومتی باقی ماند، اما ماهیت جنگ تا حدودی عوض شد. شورشگری چریکی دهشتافگنان طالب شکل متعارفتری گرفت و طالبان در نتیجه حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی حلقات استخبارات پاکستان و گسترش حمایت درون ساختاری از تفکر طالبانیزم بر ولسوالیهای بیشتری تسلط یافتند. هرچند بحث اجتماعی و سیاسی شورشگری طالبان از حوصله این نوشته بیرون است؛ اما در سال گذشته همچنان یکدهۀ پیشین شرایط حکومتداری نیز بهتر نشد. تغییرات لازمی در نهادهای انفاذ قانون و امنیتی به میان نیامد و خبری نیز از اصلاحات امنیتی در سطوح رهبری و فرماندهی نیروهای امنیتی ما شنیده نشد. نهادهای عدلی و قضایی همچنان گذشته منفور، فاسد و ناموثر باقی ماند. دادگاه عالی افغانستان که بایست مستقلانه برای مبارزه با فساد وارد کار میشد، در نتیجه بیظرفیتی عدلی و قضایی و گماشتنهای استوار بر پایه خویشخوری و واسطهسالاری همچنان ناکارا و فلج باقی ماند. هرچند به دادستانی کل کشور شخص نیکنامی گماشته شد، اما ضعف این نهاد در مواجهه با قلدران سیاسی، وکلای قانون شکن، شبکههای مافیایی فساد دولتی و مجرمین متکرر باعث شد که امید لازمی برای بهتر شدن وضع دادگری و دادگستری خلق نشود. هرچند برای افغانستان دیگر در جمع سه دولت فاسد دنیا نیست، اما بودن ما در جمع ده دولت فاسد و ناکام جهان کافیست که بفهمیم فاجعه فساد تا چه حدی بیخ و بن نظام و حکومتداری ما را سست کرده است و احتمالا میتواند براندازد. وضع نگرانکننده است و به این موارد باید جدا پرداخته شود:
یک: ضعف ساختاری نظام در ارایۀ خدمات بینادین برای شهروندان از اعتماد میان مردم و حکومت میکاهد و دهشتافگنان طالب و تروریستهای همدست آنان با حمایت پشتیبانان منطقهیی شان وضع را به نفع خود مصادره میکنند. بحث بر سر این نیست که کدام مثلا ما چند ساعت بعد از حملۀ تروریستان طالب بر کندز دوباره شهر کندز با چه قیمت مالی و جانی می گیرم؛ نگرانی این است که آیا میتوانیم به مردمی که طالبان را گزینۀ گویا امن تر و غیر فاسد میپندارند این اعتماد را بر بگردانیم که دستگاه نظام ظرفیت کسب اعتماد و تامین خواستهای مسلم و مشروع شهروندی شان را دارد.
شکست نظام ما در دفاع از هر ولسوالی، شهرستان و ولایتی به یک سری عوامل مختلف اما مرتبط وابسته است که در راس آن فساد قرار دارد. حتما فرماندهای، والی، فرمانداری، یا مسوولی در آن منطقه امکانات دفاعی، خدماتی و مالی نظام را به هدر داده است که در حالت اضطرار و حمله تروریستان سرباز ما نمیتواند شجاعت باالقوه خودش را به یک مقاومت موثر و باالفعل تبدیل کند.
دو: رهبری نظام متاسفانه نشان داده است که تمایل اندکی برای آموختن از تجربههای شکست و ناکامی دارد. یک بار نه، ده بار مسوولان امنیتی و شماری از ژنرالهای فاسد ارتش، پولیس و امنیت افغانستان سربازان ما را در دام دستههای مرگ تروریستهای طالب و طالبانیزم انداخته اند ولی همچنان ده بار دیگر به این مقامهای ناکاره و فاسد فرصت داده شده است و از آن ها بازخواست صورت نگرفته است. مثلا یک والی بیکاره از بغلان در نتیجه اعتراض شهروندی هزاران هموطن بغلانی ما برکنار میشود، فردایش پیر مفلوک بیکارهی دیگر بدانجا گمارده میشود. این نشان میدهد که یا عزم قاطع برای بهتر شدن وضع وجود ندارد، یا هم کسی نمیفهمد که پیامد تصمیمهای غلط شان برای مردم و سربازان ما خونین و مرگبار است.
سه: مبارزه با فساد هیچ دکترینی ضرورت ندارد، فقط یک حس میهنی، انسانی و اخلاقی می طلبد و اراده قاطع میخواهد. رهبری نظام بفرمایید بگوید که پرونده چند دزد بلندپایه به کجا رسیده است؟ چند آدم شایسته را در دم و دستگاه ارتش، پولیس و امنیت افغانستان به کجاها گمارده اید و مسوول امور ساختهاید؟ چه رابطهی میان دزدان دستگاه امنیتی و رهبری نظام وجود دارد؟ اگر ندارد چرا با آن ها معامله میشود و برغم این همه سند کسی خمی به ابرو نمیآورد؟ چرا کسی مورد بازپرس قرار نمیگیرد و کسی سبکدوش نمیشود؟ فساد ققنوس نیست که فقط در مورد بودن و نبودن آن حدس بزنیم و در ذهن مان تصویری از او بسازیم. فساد یعنی شبکهای از آدمها که منابع مشروع و ملی یک کشور را به صورت آشکار و پنهان دزدی میکنند. این آدمها قابل ردیابی، شناسایی و پیگیرد هستند. وقتی با حمایت جهانی و حمایت گستردهی مردمی ما نتوانیم به معضل خانهبرانداز فساد برسیم، پس چگونه میشود به حل معضلات کلان کشور رسیدگی بکنیم. پیش از این که دیر شد باید یک خانه تکانی حسابی و مسوولانه در دم و دستگاه امنیتی ما راه بیندازیم. بلند رفتن ظرفیتهای رزمی نیروهای ما بستهگی به محدود کردن و از میان برداشتن فساد دارد. مردم، رسانهها و فعالان ملی – سیاسی میتوانند دولت و حکومت را در این امر کمک کنند، اگر سران حکومت با جسارت باب گفتوگو در مورد فساد، شبکههای فساد، و چهرههای فاسد نظام را بگشایند و با حسن نیت انتقاد و اعتراض سازندۀ شهروندان را بشنوند. ما بیشتر از هر زمانی به ملی و سراسری ساختن مبارزه با فساد ضرورت داریم، ورنه امید رساندن کشتی بشکستۀ ما به ساحل مقصود اگر واهی نباشد، قطعا غیرواقعبینانه هست.