بیماری‌یی که بیان و کتمانش هر دو دردآور است!

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۴ قوس ۱۳۹۱

ناسیونالیسم بیماری کودکی است. ناسیونالیسم سرخک بشریت است.
البرت انشتین
افغانستان امروز بدون شک با افغانستان دهه گذشته یعنی دوران طالبان و پیش از طالبان، تفاوت‌های اساسی یافته است. امروز صحبت از دموکراتیزه کردنِ جامعه‌یی است که یک عمر مبتلا به استبداد به درجات مختلف تا شدیدترین نوعِ آن بوده است. امروز حس هم‌گرایی و ملی‌گرایی، دست‌کم اگر نه در قلب‌ها، در زبان‌ها غیرقابل انکار است، تا جایی که همه بزرگان و نخبه‌گان سیاسی و لشکری کشور، دامن زدن به تعصبات قومی و زبانی و مذهبی را عین خیانت به ملت و دولت می‌دانند. استادان، بزرگان و علما همه در تلاش همدل و هم‌سان‌سازیِ مردم درجهت ملت‌سازی هستند و شهروندانِ ما تلاش می‌کنند که خاطرات تلخ گذشته را فراموش کرده و در فضایی سالم و آرام، آینده‌یی مبارک و درخشان را منتظر باشند. رأی دادن و به پای صندوق‌های رأی رفتن، انتخاب کردن و انتخاب شدن، برای اکثریت مردم قابل دسترسی و محقق شده است و همه به نوعی در سرنوشت سیاسیِ خود و رقم زدن آن، می‌توانند سهم بگیرند. احزاب و ایتلاف‌ها در حال شکل گرفتن، حذف شدن و یا در هم ادغام شدن هستند تا جایی که هم‌سویی و هم‌گرایی را در میانِ آن‌ها هم می‌توان مشاهده کرد. هنوز فرصت زیادی تا انتخابات ۲۰۱۴ باقی است، اما می‌بینیم که از همین اکنون دعوت‌ها، دیدارها، یکی شدن‌ها و … آغاز شده است؛ یعنی به گونه‌یی کمپاینِ غیرمستقیم و لابی‌گری‌ها در تمام سطوحِ جامعه قابل رویت است. رسانه‌ها قوت گرفته‌اند، جایگاه خوبی در راستای اطلاع‌رسانیِ مردم یافته‌اند و زنان هم تا حدی توانسته‌اند به بهبود اوضاع حقوقی و اقتصادی و اجتماعیِ خود کمک کرده و وضعیتِ خود را تغییر دهند. در هر بعدی که ببینیم، تغییرات آمده است؛ اما صحبت این است که آیا این تغییرات بعد از بیش از یک دهه هزینه کردن و صرف میلیاردها دالر با پشتوانه نظامی قدرتمند ناتو، آن‌قدر کافی و بسنده است که بتواند افغانستان را از بحران‌هایی که بعد از سال ۲۰۱۴ با آن‌ها دست به گریبان خواهد شد، به سلامت بیرون بَرَد؟ یا آن‌قدر این تغییرات شکننده است که با اولین طوفان می‌تواند از ریشه کنده شده و گلیم دموکراسی و آزادی‌خواهی و مردم‌سالاری و ملت‌سازی از این دیار جمع شود و بازهم خفقان و استبداد حاکم گردد؟
شکننده بودن این تغییرات، این تحولات و دستاوردهای جامعه جهانی در افغانستان را می‌توان به خوبی از گراف رشد و کاهش ناسیونالیسم در افغانستان مشاهده کرد؛ ناسیونالیسمی به معنای ملت‌سازی، که باید بر اساس خون و قوم و نژاد و روابط و فرهنگی مشترک شکل بگیرد و منهای این مشترکات، دیگران محکوم به حذف‌اند. ناسیونالیسمی به این معنا در افغانستان از دیرباز وجود داشته و بوده است، و تاریخ افغانستان آکنده است از تلخی‌های زیادی که این‌گونه تفکرات محدودکننده و انحصارگرایانه برای مردم مظلوم و رنج‌کشیده ما به همراه داشته است.
این روزها که باید با شر و شور امتحانات پایانی دانشگاه‌ها همراه می‌بود و باید درس خواندن و سخت تلاش کردن برای جشن گرفتنِ دستاورد یک سال تحصیل را در خانه‌ها شاهد می‌بودیم، در عوض دروازه‌های بسته دانشگاه‌های دولتی و رخصتی عمومی‌یی که نصیب محصلان شده است، یادآور دردهایی شده که گفتنش هم شاید خود دردی شود و به باز شدن زخم‌های کهنه‌یی بیانجامد که هیچ دلسوزِ این وطن نمی‌خواهد آن‌ها را دوباره تازه کند. اما سر را در برف فرو بردن و فقط با گفتنِ “شهر در امن و امان است”هم نخواهیم توانست واقعیت‌های تلخی را که امروز به درایت و درک و تحلیلِ درست و ارزیابی منطقیِ مردمِ ما نیازمند است، انکار نمود.
چرا چند وقتی است که دانشگاه‌های ما میدان سیاست‌گری، افراط‌گری‌ و یا کشمکش‌های مذهبی، سمتی، حزبی و زبانی شده است؟ این پرسشی‌ست که حتماً ضرور است در مورد آن صحبت کنیم و باید هم در مورد آن صحبت شود. همان‌طور که انیشتین، ناسیونالیسم را مربوط به دوران کودکی بشر می‌دانست و آن را سرخک بشریت می‌خواند، باید درک کرد که سرخک در دوران بزرگ‌سالی هم ممکن است بروز کند و احتمال کشنده بودن و قدرت‌مندیِ آن بیشتر گردد. حال اگر ناسیونالیسم قومی و مذهبی امروز در افغانستان ریشه بگیرد و بخواهد گفتمان برتر در فضاهای اکادمیک و علمی کشور شود، بدون شک کشنده‌تر و دردناک‌تر خواهد بود و ملتِ ما تاوانی گزاف‌تر را برای این‌گونه تفکرات مسموم و واگرایانه خواهد پرداخت. از این‌رو تا پیش از فرا رسیدنِ ماه حوت که قرار است دوباره دروازه دانشگاه‌ها به روی دانشجویان گشوده شود، باید فکری کرد تا با نحله‌ها و شاخه‌های فکری و سیاسی‌یی که می‌خواهند خونِ یکی را به‌دست دیگری مباح اعلام کرده و آتش نفاق را به بهانه‌های قوم و مذهب و نژاد روشن کنند، مبارزه جدی صورت بگیرد. در غیر این صورت، افغانستان صدمات جبران‌ناپذیری را از این ناحیه متحمل می‌شود و آینده نسل‌های آینده نیز به‌سان گذشته، دود و خاکستر می‌شود. هر شخص و نهادی به هر نام و بهانه‌یی که بخواهد جنگ‌افروزی کند و نفاق بیافریند، باید محکوم به خیانت ملی شود و باید تمام پوشش‌ها، نقاب‌ها و پرده‌هایی که بر اعمال منافقان در این کشور افتاده است، برداشته شود تا دیگر نه رسانه‌ها بتوانند منبعی برای نفاق‌آفرینی شوند و نه دانشگاه و مسجد و منبرِ ما، و نه مسند قضا و سیاستِ ما. چرا که تفرقه‌افکنی و نشر افکارِ اصطکاک‌بر‌انگیز و به‌راه‌انداختنِ مباحث و گفت‌وگوهایی که در نهایت به دور شدنِ مردم از یکدیگر و بروز جنگ می‌‌انجامد، نتیجه‌یی جز خلق فاجعه و تکرار بحران‌های ویران‌گری نخواهد داشت که افغانستانِ دیروز از آن سرشار، و افغانستانِ امروز از آن بیزار است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.