احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۶ ثور ۱۳۹۶
در جمعهیی که گذشت، حادثۀ تروریستیِ فاجعهباری در ولایتِ بلخ رُخ داد که اگر مسوولان رسالت و مسوولیتِ خود را بهدرستی بازمیشناختند، میسزید که از اندوهِ آن جان بسپارند. اگر این سخن که مبالغه نیست را هم مبالغه بهحساب بیاوریم، دستکم میتوان گفت که گذشتنِ چند تروریست با موترهای ارتش از ۷ پاسگاه تلاشی و ورود مسلحانه به قول اردوی ۲۰۹ شاهین و به رگبار بستنِ صدها سرباز، میسزید که یک انقلابِ بزرگ در نهادهای دفاعی و یک بازاندیشیِ بنیادی در ساختارهای امنیتیِ کشور بهراه اندازد و طرحی نو برای این سطحِ کلان از آسیبپذیری به میان آورد.
بنا به گزارشهای رسمی، در این حادثه فقط ۱۴۰ تن جان باختهاند؛ اما آمارهای دیگری نیز وجود دارند که هم تعداد شهدا و هم تعداد زخمیانِ این حادثه را به مراتب بالاتر دکر کرده اند و به نظر میرسد که گزارشهای غیر رسمی اما دقیق عمق این جنایت رانشان میدهد. اگرچه در منطق انسانی و دولتداریِ مسوولانه، کشته شدنِ یک نفر بیگناه هم در سایۀ حاکمیت دولت، سهمگین است؛ اما مسلماً جان باختنِ صدها سرباز در اردوگاه نظامی آنهم به این روش، فاجعه و مصیبت عظمی است.
در برابر چنین حادثهیی، ما فقط شاهد استعفای دو تن از مقامات ـ شامل وزیر دفاع و رییس ستاد مشترکِ ارتش ـ هستیم؛ استعفایی که بعضاً «برکناری» هم خوانده شده است. همچنین گفته میشود که آقای غنی فرماندهانِ سه قولِ اردو را نیز برکنار کرده. یعنی تا کنون به غیر از این دو خبر، ما هیچ اقدامِ دیگری از جانبِ ارگ و سرانِ دولتِ موجود برای جلوگیری از تکرارِ چنین فجایعِ ملییی شاهد نبودهایم.
نکتهیی که در این چند مورد استعفا و برکناری مثلِ همیشه مغفول باقی است، بحث مبارزه با ستون پنجمِ دشمن و پالایشِ صفوفِ خودی از این مارهایِ آستین است؛ ستونِ پنجمی که تا لایههای عالیِ نهادهای نظامی و امنیتی نفوذ کرده و بر اثر فعالیتِ انگلوارِ آنها هر روز و هر هفته سربازانِ ما از پشت خنجر میخورند. البته بحث ستون پنجم فقط در پرپر شدنِ سربازانِ ما مطرح نیست، بلکه گاهی اتفاق افتاده که فرماندهانِ کارکشته و رهبرانِ مردمی نیز شکار مساعیِ مشترکِ دشمن و ستون پنجمِ آنها در نهادهای ملکی و نظامی شدهاند. ترور و شهادتِ استاد ربانی رییسجمهور اسبق و نخستین رییس شورای صلح، نمونۀ بارزِ این همکاریِ شوم است.
مردم افغانستان و تحلیلگرانِ امور نظامی و امنیتی، همواره پس از هر رویداد فاجعهبار و مرموز امنیتی، این نکته را تذکر دادهاند و بحث مقابله با عوامل نفوذی دشمن را شرط مهمِ استقرارِ نظم و آرامشِ عمومی خواندهاند. برکناری چند تن و تقرر چند نفرِ دیگر، هرگز گلیمِ ستون پنجمِ دشمن و ماتمِ ملی را جمع نکرده و نمیکند؛ زیرا ستون پنجم جریانی پیچیده و خزنده در تمام سطوحِ دولتی و نظامی است که فقط ارادۀ قاطع در رئوسِ قدرت و راهاندازیِ کشف و استخباراتِ قوی میتواند آن را از میان بردارد.
گفتیم “ارادۀ قاطع در رئوس قدرت” به این دلیل که متأسفانه بحث مبارزه با تروریسم در ذهنِ حاکمانِ افغانستان با علایقِ قومی و قبیلهیی گره خورده و این تابخوردهگی، محلِ نفوذِ نفوذیهای دشمن و سرچشمۀ حوادثی فاجعهبار چون شفاخانۀ چهارصد بستر و قول اردوی ۲۰۹ شاهین شده و میشود. یعنی ستون پنجمِ دشمن که کارمندانِ مستقیمِ تروریسمِ طالبانی و داعش محسوب میشود، در علایقِ کورِ قومیِ بلندپایهگانِ دولت پناه میگیرند و فاجعه میآفرینند. در این معادله، گاهی خودِ مقاماتِ دولت، ستون پنجم میشوند و بر خود و بیش از آن، بر مردم ستم میکنند.
زیاد دور نرویم، علایقِ قومیِ آقای کرزی و حواریونش در گذشته و قوماندیشیِ آقای غنی و یارانش در زمانِ فعلی، اصلیترین پناهگاهِ ستون پنجم و رمزِ پیروزیِ آنها در فاجعهآفرینی است. برای شکستن این طلسم، لازم است این احساسِ کور و این علاقۀ باطل در رأسِ قدرت قطع گردد. آقای غنی و کسانِ دیگری که شریکِ قدرتِ او بهحساب میآیند، باید کارِ ستون پنجم را با قطع رگِ زایدِ احساسشان (همدردی قومی با طالبان) یکسره کنند. ورنه، صد تعویض و تعزیل و تقرر راه به جایی نبرد!
Comments are closed.