احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۰ ثور ۱۳۹۶
با حمله بر افغانستان، آتش انقلاب در هند شعلهور مىگردد، به گونۀ دورانی که ارتش شاه ایران به خراسان، نزدیک گردید، بهخصوص اگر پیر کوهستان «آخوند سوات» آن را جنگ دینی اعلان نماید و مردم را به جهاد فرا خواند. صفحۀ ۲۰۹
پس از مسابقهیی که در پیش کردن دست دوستی میان روس و انگلیس با امیر افغانستان شروع شده است، از امکان به دور نیست که روسیه با شروع نبردها، از فرصت استفاده نماید و با امیر افغانستان پیمان سری هجومی و دفاعی که شاه ایران هم یک طرف قضیه باشد، ببندد و یکی دیگری را در ریشهکن ساختن انگلیس از هند، کمک کنند و هندوستان را میان خود تقسیم نمایند. صفحۀ ۲۰۹
با وجود اینهمه، از امکان به دور نیست که افغانها بر اساس کراهیت و حقدی که با انگلیسها دارند، اگر نیاز پیدا کنند کشور خود را به روسها تسلیم نمایند و در آن حالت، انگلیسها با همپیمان نه، بلکه با شیطان روبهرو خواهند شد. صفحۀ ۲۱۰
هرگاه انگلیس بر افغانستان استیلا یابد، در آن صورت با روسها هممرز خواهند شد. سید مىافزاید: اگر چنین شد، افغانها آن ملتِ جنگجویی که مصمم به قصاص و انتقام است، وسیلۀ آمادهیی در درست روس خواهند شد، به هرگونه که خواست آنان را به کار خواهد گرفت و در نتیجه انگلیسها با وضعی بدتر از آنچه روبهرو شدهاند، روبهرو خواهند گردید. صفحۀ ۲۱۱
“بلی! انگلیسها، به حمایتِ مسلمانان دست مییازند به گونهیی که قصاب، گوسفند را از گرگان نجات دهد، تا او خودش آن گوسفند را ذبح و سلخ نماید و شگفتانگیز است که مسلمانان اینهمه را فراموش مینمایند و گمان مىبرند که روسها دشمنان اصلی ایشان هستند. در حالی که اگر روسها، سرزمینهای مسلمانان را صد سال هم اشغال کنند، بازهم اینهمه غنایمی که انگلیسها آن را بر خود حلال میپندارند، حلال نخواهند پنداشت.
آنچه ما اکنون نوشتهایم، از تعصب و کینه مایه نمىگیرد، بلکه توضیحی است بدون آرایش و شرح حقیقتِ قضیه و نیت داریم که پس از این مقاله، مقالۀ دیگری بنگاریم که در آن شخصیت افغانها را با عادات و روش زندهگیشان و شکل حکومتشان، طوری که این موضوعات تقاضا دارد، شرح نماییم.” صفحۀ ۲۱۲
هرچند استاد خسروشاهی نگاشته است که مقالۀ «البیان فی الانجلیز والاافغان» ظاهراً تکلمۀ کتاب «تتمه البیان فی تاریخ الافغان» بوده؛ اما به باور من مسأله برعکس است، یعنی سید جمالالدین نخست مقالۀ “البیان فی الانجلیز والافغان” را نگاشته است و سپس، تکملۀ آن را، که واژۀ «تتمه» یکی از دلایل من است که “البیان فی الإنجلیز و الأفغان” قبل از “تتمه البیان فی تاریخ الأفغان” به رشتۀ تحریر درآمده است. علاوه بر آن، از سطور پایانیِ این مقاله که در بالا درج گردید نیز برمىآید که سید جمالالدین، کتاب “تتمه البیان فی تاریخ الافغان” را بعد از این مقاله نگاشته است؛ زیرا در آن مقاله، وعدۀ نگاشتن مقالۀ دیگری را در این مورد، داده و فاصله میان مقاله و کتاب نیز اندک بوده است.
در مقاله، از نتایج جملۀ احتمالی انگلیسها بر افغانستان سخن رفته است، و کتاب تتمهالبیان، به حوادث سال ۱۲۵۹ قمری یعنی ۱۸۷۸ میلادی اشاره دارد و در آن، از روابط غیردوستانۀ انگلیس و امیر شیر علیخان و حتا اعزام عساکر انگلیسی به افغانستان حکایت شده است.
پس از پایان یافتن این مقاله، در بخش پنجم “الآثار الکامله” مقالهیی در دو صفحه تحت عنوان “رد علی در” یا “پاسخِ پاسخ” درج شده است و از مطالعۀ آن برمىآید که این مقاله در شمارههایی از جریدۀ «مصر» در اسکندریه به چاپ رسیده و کشیشی به نام لوییس صابونجی در جریدۀ “النحله” ردی بر آن مقالۀ سید جمالالدین نگاشته است.
در اینجا باید یادآوری نمایم که مقالۀ “البیان فی الانجلیز والافغان” که به تاریخ ۱۷ اکتوبر ۱۸۷۸م در جریدۀ “مصر” چاپ اسکندریه نشر شده، جورج پیرسی پادجر آن را به زبان انگلیسی ترجمه نموده و در جریدۀ The Homeward Mail به تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۸۷۸م، یعنی شش هفته بعد از نشر آن به زبان عربی، به چاپ رسانده است. دوکتور علی شلش، دانشمند مصری و تدوینکنندۀ کتاب مهم “سلسله الاعمال المجهوله – جمال الدین الافغانی”، با تلاش زیاد نتوانسته است اصل مقالۀ “البیان فی الانجلیز والافغان” را به زبان عربی پیدا کند. بنابراین مجدداً آن مقاله را از زبان انگلیسی به زبان عربی ترجمه نموده و در کتاب خود «سلسله الاعمال المجهوله» چاپ لندن، آن ترجمه را درج نموده است. یقیناً استاد خسروشاهی این مقاله را از کتاب دکتور علی شلش، اقتباس نموده است؛ اما حرفهای مهمی را که دکتر علی شلش در مقدمۀ این مقاله آورده، ذکر نکرده است.
بخش ششم:
“خاطراتالافغانی”
بخشش ششم الآثار الکامله، “خاطراتالافغانی- آراء و افکار” نام دارد که در بالای صفحۀ اول پشتی، مانند جلدهای پیشین، السید جمالالدین حسینی افغانی آمده و بعد از عنوان، تقریر: محمد باشا المخزومی و اعداد و تقدیم یعنی تهیهکننده و مقدمهنگار آن، سیدهادی خسروشاهی معرفی شده است. و در اوراق بعدی “خاطرات جمالالدین الحسینی الافغانی- آراء و افکار” نگاشته شده است، به شمول آنچه بر روی جلد آمده بود. کتاب همراه با مقدمه و فهرست، ۳۷۲ صفحه را احتوا مىکند.
استاد خسروشاهی با استفاده از عبارات اهدای کتاب و مقدمۀ آن که به قلم نویسندهاش، محمد مخزومی باشا، نگاشته شده است، مىنگارد:
“خاطرات سید جمالالدین حسینی، در استانبول در زمان سلطان عبدالحمید عثمانی در سالهای ۱۳۱۰ الی ۱۳۱۴ قمری برابر با ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۷ یعنی در زمان حیات سید جمالالدین حسینی افغانی ترتیب گردیده است.”۱
محمد مخزومی طوری که خود مىگوید هنگام اقامت سید در استانبول، روزانه نزد او مىرفته، موضوعاتی را که سید بیان میداشته است و آن را بدون افزایش و کاهش تدوین مىنموده است.
مخزومی مىگوید به السید جمالالدین پیشنهاد نمودم تا تاریخ زندهگی و خاطرههای او را بنگارم، اما او در پاسخ گفت:
“… و چه سودی میرساند بر کسی یادآوری شود که من در سال ۱۲۵۴ هجری تولد شدم و بیش از نیم قرن عمر نمودهام و به ترک کشورم “افغانستان” مجبور شدم درحالیکه آن پریشان است و بازیچۀ هوا و اغراض. و واداشته شدم تا هند را ترک کنم، به دوری از مصر مجبور شدم و یا اگر میخواهی بگو که از آن تبعید گردیدم و از آستانه و از اکثر پایتختهای زمین، اینهمه احوال خاطراتی است که مرا خرسند نمیسازد و نه برای مردم اندکترین سودی دارد.
محمد مخزومی مىگوید: برخی از حصصِ این کتاب (خاطرات جمالالدین افغانی) را در عهد سلطان عبدالحمید، با مواظبتِ بسیار، در میان سنوات ۱۳۱۰ الی ۱۳۱۴ هجری قمری (۱۸۹۲-۱۸۹۷م)، در آن سالهای ترس از شدت تعقیب و وفرتِ جاسوسان و کثرت افترا در آن زمان بر بیگناهان، خصوصاً بر آقای جمالالدین و بر کسانی که با او اجتماع مىنمودند و یا به خانۀ او مىرفتند، نگاشته بود.
مهمترین مسألهیی که محمد مخزومی در صفحۀ ۳۹ کتابش به آن اشاره دارد، پیوستن سید جمالالدین به تشکیلات فراماسونی است که در زبان عربی آن را “الجمعیه الماسونیه” میگویند و سید عضویت “انجمن اسکاتلندی” آن سازمان را حاصل کرد.۲
فراماسونی تشکیلاتیست که ادعا دارد در سیاست مداخله نمىکند. اما چون سید فطرتاً به سیاست میلان دارد، اولین اختلافش با فراماسونی از همینجا مایه مىگیرد. در اجتماع ماسونیها به سید گفته شده است که فراماسونی در سیاست از بیم حکومتها مداخله نمىنماید.
سید جمالالدین در پاسخ مىگوید: من انتظار داشتم در مصر هر چیز عجیبوغریبی را بشنوم و ببینم، اما گمان نداشتم که جبن نیز در میان محافل ماسونی رونما شده باشد. هرگاه ماسونیت در سیاست دنیا که در آن بَنّای آزاده وجود دارد مداخلت نکند؛ از وسایل بِنایی که در دست دارد برای ویران ساختن قدیم و پی افکندن معالم آزادی راستین، برادری و برابری کار نگیرد؛ و کاخهای ظلم و ستم نابود نگردد؛ دیگر دست آزادهگان، چکشی را حمل نخواهد کرد و نه از زوایه قائمهیی بنا خواهد شد. سید سرانجام از انجمن ماسونی اسکاتلندی، جدا مىشود و انجمنِ دیگری اساس مینهد.
برخی از عناوین این بخش چنین است:
هدف بزرگتر و اختلاف ادیان.
احزاب و سیاست در شرق.
حریت و استقلال.
فلسفۀ وطن.
ظهور اسلام.
فتوحات عربها و ترکها و تأثیر زبان عربی.
آیا مرد و زن مساوی هستند؟
دیدار با عباس حلمی.
انگلیس و شرق.
زندهگی شرق به واسطۀ علم.
چگونهگی پرورش کودکان.
صبر و ثبات.
دین و حقیقتهای علمی.
تعالیم قرآن و اصول حکومت شورایی.
پیشرفت علوم و فنون.
مسدود شدن باب اجتهاد؟
سنی و شیعه و مطامع پادشاهان در جهل ملت.
سوسیالیسم و عدالت اجتماعی.
تصادف و دانش.
حق و اکثریت.
اصول همۀ ادیان یک چیز است.
اشتباهات فرمانروایان ترک.
عوامل عقبماندهگی کشورهای اسلامی.
هند و استعمار انگلیس.
رابطۀ دین و وحدت اسلامی.
پایان استعمار.
شرق و کاپیتالیسیون.
مصر دروازۀ حرمین شریفین.
تعصب نژادی و تعصب دینی.
کلمات قصار.
۱ – خاطرات الافغانی، از شیخ محمد مخزومی، صفحۀ ۱۱
۲ – سید جمالالدین در ایام اقامت هشتساله در مصر، به سازمان “فراماسونی” پیوسته است. تقاضانامۀ شمولیتش را روز پنجشنبه ۲۲ ربیع الثانی ۱۲۹۲ قمری (۳۱ مارچ ۱۸۷۵م) نگاشته است. متن تقاضانامۀ شمولیت سید جمالالدین به انجمن ماسونی چنین است:
“یقول مدرس العلوم الفلسفه بمصر المحروسه جمال الدین الکابلی الذی مضی من عمره سبعه وثلاثون سنه بانی ارجومن اخوان الصفاء واستدعی من خلان الوفاء اعنی ارباب المجمع المقدس الماسون، الذی هوعن الخلل والزلل مصون، أن یمنوا علی، ویتقضلوا الی بقبولی فی دلک المنتدی المقتخر، ولکم الفضل، ربیع الثانی سنه ۱۲۹۲ – یوم الخمس ۲۲ ، ( جمال الدین الکابلی)
جمالالدین کابلی، استاد علوم فلسفی، در مصر محروسه، که از سن وی سیوهفت سال گذشته است، از برادران صفا، “پاک و بیآلایش” و دوستانِ وفادار یعنی بزرگان مجمع مقدس فراماسون که از هر بدی و اشتباه منزه و مصون میباشند، تمنا دارد عنایت فرمایند اینجانب را در آن گروه پاک و مسلک رهروانِ آن باشگاه باافتخار بپذیرند، برتری برای شماست.
ربیعالثانی سنه ۱۲۹۲، روز پنجشنبه ۲۲، امضا «جمالالدین الکابلی»
Comments are closed.