احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





در حاشیه رمان «قلعه اوترانتو»

گزارشگر:پارسا حیدری - ۱۸ قوس ۱۳۹۱

اگرچه امروز بسیاری از مضامین اولیه ژانر گوتیک، بدل به کلیشه‌هایی نخ‌نما برای ادبیات یا سینمای عامه‌پسند شده‌اند و بیش از آن‌که هراس‌آور یا بدیع باشند، بامزه به نظر می‌آیند؛ اما شناخت سیر تحول ژانر گوتیک برای درک بسیاری از گونه‌ها و ژانرهای دیگر ادبی، ضروری است. چرا که رد روایت گوتیک را هم در ادبیات والا و هم در ادبیات عامه‌پسند می‌توان پی گرفت و حتا می‌توان گوتیک را ژانری ترکیبی دانست که تقاطعی از ژانرهای مختلف است. علاوه بر این، تداوم عناصری از روایت گوتیک در جریان‌های بعدی هنری و ادبی به‌خصوص در آثار رمانتیک‌ها و نیز ادبیات تمثیلی، بحث‌های زیادی را در این مورد دامن زده است.
خلق ژانر گوتیک با رمان «قلعه اوترانتو» در میانه سده ۱۸، یعنی در دوران اوج روشن‌گری، به نوعی تداوم گذشته تاریک در عصر روشن‌بینی جدید بود. تخیل در عصر جدید توسط عقل سلیم بورژوازی دفن شد یا دست‌کم به حاشیه رانده شد و سنت ادبی که هوراس والپول بنیان نهاد، تلاشی برای پیوند تخیل با واقع‌گرایی غالبِ زمانه بود.
رفتن به حاشیه‌ها و مکان‌های بسته و متروک چون دخمه‌ها، دهلیزها، قلعه‌ها و به تصویر کشیدنِ زوال و انحطاط همراه با عذاب‌های جسمی و روحی و نیز احضار اشباح و موجودات خیالی به متن داستان آن‌هم در زمانه سیطره عقلانیت مدرن، پدیده‌یی قابل اعتناست. حضور مضامین روایت گوتیک در آثار رمانتیک‌ها یا نویسنده‌گانی چون آلن پو و کافکا، اهمیت تاریخیِ این ژانر را به تصویر می‌کشد. آلن پو نخستین استاد ژانر گوتیک در ادبیات امریکا، با روایت‌های کوتاه گوتیک، سنتی مهم در داستان کوتاه‌نویسی در امریکا بنیان نهاد؛ سنتی از داستان کوتاه‌نویسی که متعلق به جهان خیالی و سرشار از رمز و راز است و برخلاف منطق بازنمایی زنده‌گی روزمره حرکت می‌کند.
قلعه اوترانتو اگرچه شاهکار ژانر گوتیک به حساب نمی‌آید، اما از آن‌جا که نقطه شروع سنت ادبی گوتیک است، جایگاه مهم و قابل اعتنایی دارد. هوراس والپول در سال ۱۷۱۷ در انگلستان متولد شد و قلعه اوترانتو مشهورترین اثرِ او به شمار می‌رود. اما او به جز این رمان، در سال ۱۷۶۸ تراژدی «مادر مرموز» را به شعر سپید نگاشت. رساله «تردیدهای تاریخی در باب زنده‌گانی و سلطنت شاه ریچارد سوم» را در مقام مورخی ذوق‌ورز نوشت و رساله دیگرش با عنوان «نکته‌ها و حکایت‌هایی از نقاشی در انگلستان» در چهار مجلد، اثری با ارزش در زمینه تاریخ هنر به شمار می‌رود. اگرچه آثاری که بعدها نویسنده‌گان دیگر ژانر گوتیک نوشتند، بسیار قابل اعتناتر از قلعه اوترانتو بودند؛ اما به هرحال این رمان در مقام نخستین اثر یک سنت ادبی، اهمیت ویژه‌یی داراست. حتا برخی از ویژه‌گی‌هایی که بعدها در «گوتیک جنوبی» و رمان‌های فاکنر تجلی یافتند، در قلعه اوترانتو دیده می‌شوند. برای مثال، جدال با سرنوشت شوم و تقدیر ستیزی در رمان والپول، بی‌شباهت با رمان‌های فاکنر نیست. فاکنر که دغدغه روایت تقدیر شوم خاندان‌های زمین‌دار جنوب امریکا را داشت، با بنیان نهادن گوتیک جنوبی، روح تازه‌یی به ژانر گوتیک دمید و به لحاظ ادبی شاهکارهایی مسلم در این ژانر خلق کرد.
آثاری مثل «حریم»، «روشنایی ماه اوت» و «آبشالوم، آبشالوم! » نمونه‌یی درخشانی در این گونه ادبی اند. در قلعه اوترانتوی والپول، سرنوشت شوم به شکل نبود فرزند پسر و انقطاع نسل پادشاه و مبارزه او با این تقدیر دیده می‌شود. پسر امیری به نام مانفرد، درست در روز عروسی‌اش به شکل ابهام‌آمیزی کشته می‌شود و فرمانروا پس از این ماجرا دچار وسوسه ازدواج با عروس نگون بخت می‌شود و نفرینی دیرین در پی این ماجرا تحقق می‌یابد و به خاندان پادشاهی مانفرد پایان می‌دهد. حضور و نقش «جسد» در این رمان و رمز و راز نهفته در کنار آن، بعدها به یکی از اصلی‌ترین مضامین ادبیات پولیسی بدل شد. فراتر از این، حتا یکی از پایه‌های اصلی ادبیات پولیسی را باید ژانر گوتیک دانست. با پی‌گیری تاریخچه ادبیات پولیسی در نهایت به ژانر گوتیک می‌رسیم چرا که در روند تکاملی ژانر گوتیک ادبیات پولیسی هم خلق شد. به عبارتی روایت پولیسی اولیه از نتایج فرعی ژانر گوتیک بود که بعدها استقلال خود را یافت. البته تاثیر ژانرها بر یکدیگر نه یک‌سویه بلکه متقابل است و از این‌رو وقتی که روایت پولیسی به تدریج استقلال خود را یافت تاثیر خود را بر ادبیات گوتیک نیز گذارد. یعنی عناصر روایت پولیسی نیز نفوذ بیشتری در رمانس گوتیک یافتند. اما آن‌چه در روند تکامل روایت گوتیک در سده بیستم بسیار قابل توجه است، تاثیر روان‌کاوی و آرای فروید بر نویسنده‌گان ژانر گوتیک است. «مضامین متعدد روایت گوتیک معاصر را می‌توان به دو مضمون اصلی برگرفته از نظریات فروید تقلیل داد: کشمکش اودیپی میان والدین و فرزندان و تروما که پیامدشان تمناهایی ناخودآگاه است، متمرکز بر باخت یا از دست دادن چیزی معمولاً مادی و دارای عینیت که همواره بعدی روان‌شناختی و نمادین نیز دارد.»

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.