احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 10 جوزا 1396 - ۰۹ جوزا ۱۳۹۶
بخش بیستو سوم/
بالاتر از تصور
سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱، زمان قدرتِ کمونیستها در کابل، تعدادی از قلمبهدستان و روشنفکران علاقه گرفتند که به جبهۀ جنگ، نزد مجاهدین بروند. در افغانستان جبهههای زیادی از مجاهدین وجود داشت، اما اکثریتِ آنها نظمِ لازم را نداشتند و در قلمرو تحتِ نفودشان بیبندوباری و خودسریهای زیادی به چشم میخورد. ولی یگانه مرکزی که دارای نظم بود و مردم در قلمروِ تحت حاکمیتشان احساس آرامش میکردند، ساحۀ تحت نفوذ احمدشاه مسعود بود. مسعود فرمانده مشهور جهاد، ویژهگیهای خوبِ زیادی داشت، او حتا با اسیران جنگیِ روس برخورد بسیار انسانی و مهربانانه داشت و از پیوستن روشنفکران و قلمبهدستان به صفِ جهاد استقبال میکرد، درحالیکه دیگر جبهات چنین نبود.
در دوران جهاد (۱۳۵۸ ـ ۱۳۷۱ خورشیدی) رفتن به مناطقِ مجاهدین جرم بود. اگر دولت کابل از رفتنِ کسی به مناطقِ مجاهدین خبر میشد، شخص مذکور زندانی شده و احتمال داشت زیر شکنجۀ دولت خلق و پرچم معلول و یا کشته شود.
عبدالقهار عاصی همراه با شمسالحق آریانفر توسط انجنیر محمد امین، روز ۱۹ جدی ۱۳۷۰ خورشیدی، از منزل ما واقع کارته پروان، برای دیدن آمرصاحب احمدشاه مسعود به پنجشیر رفتند.
در بازگشت از عبدالقهار عاصی پرسیدم: آمرصاحب را چگونه یافتی؟
پاسخ داد: بالاتر از تصور!
انجنیر امین قصه کرد که ما جدا ـ جدا با آمرصاحب ملاقات کردیم؛ اما هنگامیکه نوبت به عاصی رسید، آن مردِ شجاع و باجرأت، نتوانست بهتنهایی با آمرصاحب دیدار کند. عاصی میلرزید و آرامشِ خود را گُم کرده بود، تا اینکه شمسالحق آریانفر را همراه با خود به ملاقات برد.
مزدک و کاویانی
پرچمیها و خلقیها در هنگام حکومتداری خود، با وجود آرمانها و اهدافِ مشترک، با هم اختلافاتِ شدیدی نیز داشتند. بیشتر این اختلافات هنگامی بروز کرد که آنها به قدرتِ دولتی رسیدند. با رسیدن به قدرت، این اختلافات شدید و شدیدتر گردید و بحران کلانی را در داخل حزب و دولت به وجود آورد. این مشکل بعدها سر از کودتاها و ایتلافهایی بیرون کرد که هر دو جناحِ حزب با دیگر احزابِ رقیب و حتا مخالفِ خود بستند.
یکی از این شکافهای عمیق، هنگامی نمایان شد که دولت تحتِ حمایت شوروی وقت، در آستانۀ فروپاشی قرار گرفت. درست در همین زمان بود که اعضای حزب و دولت با سیلقههای گروهی، سمتی و زبانی، با تنظیمهای اسلامی بهخاطر نگهداشتن خود در قدرت، رابطه برقرار کردند.
درست در همین زمان، حوالی ساعت ۱۰ شب مورخ ۲۹ حمل ۱۳۷۱ خورشیدی بود که برادرم عزیزالله ایما برایم گفت: کاویانی و مزدک، کاوش و ذکی از اعضای بلندپایۀ حزب دموکرتیک خلق افغانستان، جهت صحبتی به منزل ما در کارتۀ پروان میآیند، خودت برو آنها را به خانه رهنمایی کن.
من آنان را تا درِ خانه مشایعت کردم، ولی در صحبتشان حضور نیافتم.
ایما قصه کرد: مزدک (فرید مزدک) و کاویانی (نجمالدین کاویانی) شکایاتی از داکتر نجیبالله رییسجمهور داشتند. به قول انجنیر امین، داکتر نجیب میخواست این افراد را بازداشت و زندانی کند اما آنها با حمایت مجاهدین در منازلِ مختلف برای مدتی مخفی شدند، تا این که وضعیت دگرگون گردید و در آستانۀ سقوط رژیم طرفدار شوروی وقت، داکتر نجیبالله به دفتر ملل متحد پناه برد و دیگران از افغانستان بیرون رفتند.
فرید مزدک و نجمالدین کاویانی هنگام سقوط حکومت داکتر نجیبالله با احمدشاه مسعود همکار بودند.
Comments are closed.