احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۰ قوس ۱۳۹۱
رییسجمهور کرزی دو روز پس از حملۀ نافرجامِ طالبان به جان اسدالله خالد رییس امنیت ملی کشور، در یک نشست خبری حاضر شد و حرفهایی را بیان کرد که کمالِ همسوییِ وی را با طالبان نشان میداد.
جناب رییسجمهور گفت که حمله به جان رییس امنیت ملی، بسیار پیچیده بوده و نمیتواند کارِ طالبان باشد. اما تاکید کرد که این حمله، مثل واقعۀ ترور استاد ربانی، در خاک پاکستان طراحی شده و بیتردید، دست استخبارات کشورها در آن دخیل است.
اما جالبترین حرف رییسجمهور، دربارۀ ماهیت طالبان بود که آنان را به سه گروه دستهبندی کرد: ۱ـ طالبانی که برای استخبارات منطقه کار میکنند؛ ۲ـ طالبانی که برای استخبارات جهان کار میکنند؛ ۳ـ طالبانی که رنجدیده هستند و در مقابل دولت میجنگند.
هرچند رییسجمهور درگذشته هم میان طالبان تفکیک قایل شده بود؛ اما دستهبندیِ جدیدِ او روی دو ملحوظ میتواند باشد.
یکی آنکه، پروسهیی را که آقای کرزی زیر عنوانِ صلح از چندی بدینسو راه انداخته، ناکام و حتا کرکآور شده است. این پروسه غیر از امتیازدهی برای طالبان، افزایش خشونتها، اتلاف وقت و سرمایۀ ملی، چیز دیگری را در پی نداشته است. اما با آنهمه، آقای کرزی و همراهانش از آن دست نکشیدهاند و در اثر همین لجاجتهاست که قاصدان صلح، سعی در ترور مقامات دولتی دارند. ترور اسدالله خالد نشان داد که راه رفتۀ رییسجمهور به ترکستان است و از اینرو، باید به نحوی خودش و شورای عالی صلح را برائت دهد. او با دستهبندی طالبان، میخواهد بگوید که هدف شورای عالی صلح، کشاندنِ دستۀ سومِ طالبان به نظام است که تا کنون انجام یافته؛ ولی طالبان دستۀ نخست و دستۀ دوم، او و شورای عالی صلح را بدنام میسازند.
اما مورد دوم، به نظر میرسد که ریشه در علایق قومیِ اطرافیان آقای کرزی داشته باشد؛ کسانی که در اطرافِ وی حلقه زدهاند و تیوری مذاکره با طالبان را به عنوان نمایندهگانِ قوم پشتون به او القا نمودهاند. اما همین طالبانی که ظاهراً پشتون هستند، هیچگاه رسماً بر موضع قومی تکیه نکردهاند و کمتر از «امارت اسلامی» چیزی نخواستهاند. با ترور اسدالله خالد، یکبار دیگر ثابت شد که رییسجمهور سعی دارد طالبان را با «رنجدیده» خواندن برائت بدهد؛ همانهایی را که قبلاً «برادر» خطاب میکرد.
اکنون پرسشهایی مطرح است که پاسخ به آنها، نیت آقای کرزی را از این اظهاراتِ ضدونقیض بیشتر آشکار میسازد.
اگر این پروسه برای طالبانِ داخلی است، پس چرا شورای عالی صلح هر بار راه پاکستان و افغانستان را میپیماید؛ چنانکه در پیِ همین وعده و وعیدهای پاکستان بود که همۀ طالبان پاکستانی و افغانستانی در حال رها شدن هستند؟ اگر رییسجمهور واقعاً فکر میکند که ترور اسدالله خالد کار طالبانِ رنجنادیده هست، پس چرا شورای عالی صلح سعی دارد که طالبان پاکستانی را رها کند؟!
بدیهیست که آقای کرزی با درک این همه، سعی دارد تا برادران رنجدیدهاش را برائت دهد، آنهم در حالی که طالبان، پاکستانی و افغانستانی ندارند. آنان بر بنیاد یک ایدیولوژی مشخص، علیه نظام کنونی میجنگند و «آی.اس.آی» هم حامی و تمویلکنندۀ آنان است.
ترور اسدالله خالد موجب شد این امر هم ثابت گردد که پاکستان هرگز برای تأمین ثبات و پایان جنگِ افغانستان تلاش نخواهد کرد. به نظر میرسد چون آقای خالد باور داشت که باید ریشههای تروریسم را در خارج از مرزهای افغانستان خشکاند، پاکستان با حمله به جان او، پاسخ چنین دریافتی را داده است. این موضوع حتا به گونۀ تلویحی در سخنرانیِ رییسجمهور تایید شده است. طوری که آقای کرزی، دستۀ دوم طالبان را به استخبارات منطقه ربط داد که به غیر از «آی.اس.آی»، چیز دیگری منظورِ او نمیتواند باشد. اما به نظر میرسد که آقای کرزی اینبار مواظب بود سخن درشتی علیه پاکستان نگوید، آنهم به این دلیل که چندی پیش، طی فرمانی از رسانهها و مسوولانِ حکومت خواسته بود که از موضعگیریهای تندوتیز علیه پاکستان بپرهیزند.
به هر حال، این موضوع روشن است که آقای کرزی برای برائت دادنِ طالبان، از هیچ نوع کوششی دریغ نمیکند؛ کوششی که تا حال برای مردمِ افغانستان بسیار گران تمام شده و بیش از این، قابل تحمل نمیباشد. از اینرو، خوب است که آقای رییسجمهور از ترور ناکام آقای خالد پند بگیرد و از اینپس بهجای سفید کردنِ روی برادران ناراضیاش، به مردمِ ستمدیده کشور بیاندیشد که چهطور هر روز هستوبودشان توسط طالبان تاراج میگردد.
Comments are closed.