احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:کاوه جبران/ دوشنبه 15 جوزا 1396 - ۱۴ جوزا ۱۳۹۶
در کانون توطیه و دسیسه و ترور، به گمانهزنیها و محاسبات ریاضیکی نمیتوان اعتماد کرد. بر بنیاد هر گونه احتمالی که میتواند ممکن باشد، اندیشیدن و موضعگرفتن خطاست. ماستمالی واقعیتهای اجتماعی بر اساس ترحم و درسهای اخلاقی نیز خطای مضاعف است. حتا اذعان و درک فاجعهیی قریبالوقوع.
رویدادهای جنایتبار و روزمرۀ اینجا از روی دیگر قیاس و استقرا و پیشبینی دستهبندی و توضیح نمیشود. فقط تجربه است و فهمی عینی که میتوان بر مبنای آن قضایا را موقتاً تبیین کرد و به گونهیی برای زندهماندن کوشید.
اعتراض برای امنیت و بعد سرکوب اعتراض و بعد سرکوب سوگواری فقط همین امروز اتفاق نیفتاده که آن را با گمانهزنی، توطیۀ دشمن تلقی کرد. همین دیروز اعضای جنبش روشنایی تکهتکه شدند. نتیجۀ تحقیق گزارش آن ماجرا چرا کتمان شد و چرا روی ماجرا سرپوش گذاشتند؟
همین طور رویدادهایی که پشتهم اتفاق افتادند و بس که انبار شدند، حالا در بکروند گزارشهای خونین و خونینتر همچون رویدادهای پیش از این… اتفاق افتاده بود، میآیند. حقیقت آن است که ما با انبوهی از نزول مرگ جمعی روبهروییم که دیگر به عادتمان تبدیل شده است، کلیشه شده و تا وقتی از بستهگان و خویش و قوممان نمیرد، صدایمان بلند نمیشود. این کلیشه خصلت هرگونه مقاومت و اعتراض را در ما کشته است. ترسِ از بد بدترش را در ما جا داده است. حقیقتاً من نمیدانم تفاوت میان مرگ تدریجی و روزمره و فاجعهیی که جمعی از آقایان دوراندیش هر از گاهی احتمال آن را عنوان میکند، چه است؟
ترسیم فاجعۀ قریبالوقوع، در برابر هر گونه اعتراض بر حق مردم، نشانۀ توطیه و جبن است. پیشبینی فروپاشی نظام، به عنوان نقطۀ نهایی اعتراض، عرض غیرمسؤولانۀ و چموشانۀ همانهایی است که نفعی در وضعیت موجود دارند. پرسش اما این است که فروپاشی کدام نظام؟
آنچه که وجود دارد، نظام نیست.
شبکهیی از مافیای قومی قدرت است که بر اساس سلسلهمراتب اقوام، از دل یک انتخابات بدنام و مضحک بیرون آمده است. بوروکراسی فاسد و غیرعادلانهیی است که قدرتهای جهانی و منطقه بر اساس تشخیص و مصلحت شبکههای استخباراتیشان آن را میچرخانند. مثل یک بیمار پوسیده و آماسیده به آن تزریق میکنند، آن را تیغ میزنند و به عمرش میافزایند. نظامی که سرباز ارتش و پولیس آن اجیر و معتاد است. نظامی که حتا یک کاریابی ساده در آن بر اساس واسطۀ قومی و پول و رابطه است. نظامی که زنش را ملا عام سنگسار میکنند و میسوزانند و مردش تیرباران میشود و کودکش را به نیت استفادۀ مالی و جنسی اختطاف میکنند.
نظامی که یک قوم مترصد احوال است و رسیدن به تصدی وزارتخانهیی، تا حتا چایدارباشی آن اداره را از کار برکنار کند. نظامی که لابیهای قومی هر روز در کشورهای خارجی برای رسیدن به امتیازهای بیشتر علیه هموطن خودش توطیه میکند.
دزدی، قاچاق، تجارتهای غیرقانونی، زورگویی و قانونشکنی از وظایف عمدۀ قانونگذاران پارلمانش است. متصدیان وزارتخانههایش با چنگ و دندان به جان پروژههای بادآوردۀ جامعۀ جهانی افتاده تا با طراحی برنامههای خیالی پولها را از دور خارج کنند. دزد پول مردم، مشاور رییس جمهور تعیین میشود و رسانههایش شبانهروز نفرت قومی پخش میکنند و بر مبنای قوم و منافع سیاسی، علیه همدیگر توطیه دارند.
همین نظام فرو میپاشد؟
همین نظامی که میلیونها انسان شهروند بیکار را در دل خود جا داده است و که حتا شهروندش وقتی تا دستشویی هم میرود در دلش خیر میکند که شکار انتحاری نشود؟
این تجارب روزمره و فهم روزانۀ مردم از وضعیت و از همین نظام است. نظامی که اینقدر فروپاشیاش علم میشود، غیر از این نیست. مردم امنیت میخواهند اما نظامداران وحدت را پیش میکشند. مردم اعتراض میکنند، نظامداران مردم را به گلوله میبندند. مردم رفاه میطلبند، نظامداران به میانشان انتحاری میفرستند، مردم عدالت میخواهند نظامداران عنوان میکنند که افراد متعلق به فلان قوم اند و ملی فکر نمیکنند.
این نظام فقط هیأتی پوشالی دارد. از درون هیچ چیز نیست. نیز هیچ تعمدی در تسریع متلاشیشدن آن نه از سوی معترضان و نه از سوی مردمی که هر روز در جاده کشته میشوند وجود ندارد. حالا که اسلحه و مسؤولیت امنیتی همچون گلنبی احمدزی ندارید و نمیتوانید مردم را از انتحاری بترسانید، و نیز وجدانی که یک جمله در دفاع از قانون و حق اعتراض بنویسید. در دفاع از جوانانی که فقط برای اعتراض کشته میشوند، در دفاع از مطالبات مردم؛ پس لطفاً انرژی معترضان را با هشدارهای پیامبرانه نگیرید. این نظام از سوی همین سیاستمردان و نظامداران فرو خواهد پاشید و سهم معترضان در ایجاد چنین وضعیتی صفر خواهد بود.
Comments are closed.