گزارشگر:پرتو نادری/ چهار شنبه 24 جوزا 1396 - ۲۳ جوزا ۱۳۹۶
بخش دوم و پایانی/
البته شیوۀ خیال تنها محدود به سبک پتیاله نیست، بلکه در تمام سبکهای چهارگانۀ موسیقی هند، خیال خوانده میشود. غیر از خیالخوانی به سبک پتیاله، استاد سرآهنگ آهنگهایی را به شیوۀ غزل، نیمه کلاسیک، لایت و محلی نیز اجرا کرده است. یکی از تلاشهای استاد سرآهنگ این بوده است تا موسیقی محلی افغانستان را با معیار و قانونمندیهای موسیقی کلاسیک همآهنگ سازد، البته پس از استاد قاسم، استاد سرآهنگ یگانه آوازخوان در کشور است که در این راه گامهای عملی و سودمندی را برداشته است.
فقیر احمد منیری بر این باور است که به هیچوجه استاد سرآهنگ در پی آن نبود تا یکسره راگخوانی را در افغانستان گسترش دهد؛ بلکه استاد میخواسته است تا نغمات و شیوههای محلی را با موازین و اصول موسیقی علمی استوار سازد. او میگوید که استاد خود در این زمینه ابداعاتی داشته است. چنان که شیوۀ موسیقی شمالی را با اصول و قواعد راگ بیروی همآهنگ کرد. به همین گونه استاد، آهنگِ «او یار کتیت کار دارم» را پایه و بنیاد علمی داد. افزون بر این، استاد سرآهنگ بر بنیاد موسیقی محلی مناطق مرکزی افغانستان، راگی را به نام راگ هزاره ابداع کرد و بعداً آن را در کشور هند در برابر استادان موسیقی ارایه نمود.
استاد سرآهنگ پیش از آنکه جهت اشتراک در کانفرانس و مسابقههای موسیقی به کشور هندوستان برود، در کشور خود تنها یک لقب داشت و آن، لقبِ «سرآهنگ» بود. باری شنیده بودم که گویا این لقب را محمد ظاهر، شاه سابق افغانستان به استاد داده است. در یکی از نوشتههای خود باری چنین نوشته بودم، اما پس از نشر آن نوشته، زندهیاد سرور نجیمی یادداشتی نوشته بود. بر بنیاد یادداشتِ زندهیاد نجیمی، این لقب در یکی از نشستهای که استاد پیهم غزلهای بیدل را میخواند، بیدلشناسِ بزرگِ کشور «قندی آغا» و شاعر عیارپیشه «باقی قایلزاده» نیز حضور داشتند، به پیشنهاد قایلزاده آن جماعت فرهنگی در آن نشست این لقب را برای استاد دادند و بدینگونه، استاد بهنام سرآهنگ معروف گردید. محمد احسان عرفان میگوید: سرتاج موسیقی، کوه موسیقی، بابای موسیقی و شیر موسیقی، آن القاب بزرگی اند که استاد سرآهنگ از مراجع با اعتبار هنری کشورِ هند در نتیحۀ مسابقههای آوازخوانی به دست آورده است. غیر از این، دانشگاه کلکته القاب افتخاری ماستری، پروفیسوری و دکترا به استاد داده بود.
استاد در درازای حیات پُرباری هنری خود به دریافت بیست و یک مدال موفق شده است. از این شمار، دومدال از کشور خود، هفده مدال از هند و دو مدال دیگر را از پاکستان به دست آورده است.
دیده میشود که میزان ارجگذاری به استاد در سرزمین خودش افغانستان نسبت به کشورهای دیگر ناچیزتر به نظر میآید و این جای تاًسف بسیار است. ظاهراً چنین به نظر میآید که این دیگران بوده اند که استاد و ابعاد شخصیت بزرگ هنری او را برای ما شناختاندند. استاد در کنار ما بود و ما بیاعتنا از کنار او میگذشتیم و نمیدانستیم که یک کوه آواز، آرامآرام از کنار ما میگذرد. چشمان ما کورتر از آن بود تا بتوانیم تلالؤی آن تاج بزرگ را بر تارک موسیقی کشور خود ببنیم و چه بسا که هنوز نیز نمیبینیم. دریغ بر قوم و ملتی باد که با اینهمه گزافه هنوز یاد نگرفته است تا شخصیتهای علمی- فرهنگی و هنری-ادبی خود را ارج بگذارد!
استاد سرآهنگ در میان شاعران کلاسیک فارسی-دری به غزلهای ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل علاقۀ فراوانی داشت. او تا پایان زندهگی نزد بیدلشناسِ سرشناس کشور، استاد محمد اسیر معروف به قندی آغا به بیدلخوانی میپرداخت و خود را با رمز و راز شعر بیدل آشنا میکرد و میخواست چنان کوهنورد نستوهی آن کوه بلند معنی را با آنهمه کوتلهایش در نوردد.
من هرباری که غزلهای ابوالمعانی را به آوز استاد سرآهنگ میشنوم، میپندارم که این دو کوه بلند چگونه عاشقانه با هم در میآمیزند. فکر میکنم پس از چند سده خداوند استاد سرآهنگ را آفرید تا آن کوه معنی را به تغنی در آورد. غزلهای بیدل را در افغانستان هیچ آوازخوانی نتوانسته است که به مانند استاد سرآهنگ به زیبایی بخواند. آری؛ شعری را که کوه است و کوتل دارد، جز کوه بلند موسیقی دیگر چه کسی میتواند با چنان شکوه و زیبایی اجرا کند؟
وقتی استاد غزلهای ابوالمعانی را اجرا میکند، چنان است که گویی رودبار سخن با رودبار آواز در هم میآمیزند. استاد سرآهنگ مرد شکسته و صوفیمشربی بود. کارشناسان عرصۀ موسیقی افغانستان باور دارند که او در موسیقی کلاسیک کشور یگانه بود، یگانه زیست و یگانه رفت.
Comments are closed.