احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشيراحمد انصاری - ۲۰ قوس ۱۳۹۱
گروهی از زمامداران آن زمان، پرداختن رشوت سیاسی را آسانترین راه برای خنثا نمودنِ اعضای این گروه میدانستند. ابن اثیر در کتاب «الکامل» خویش فصلی دارد به نام «اخبار الخوارج» و در آن مینویسد که “زیاد بن ابیه یکی از اعضای گروه خوارج را که ابوالخیر نام داشت، نزد خویش خواست و برایش چهارهزار درهم معاش تعیین نمود و هر سال صدهزار درهم دیگر هم برایش میبخشید. ابوالخیر پس از آن میگفت: از نظر او، چیزی بهتر از اطاعتِ امیر و زیستن با جماعت وجود ندارد.”
همانطوری که در بالا دیدیم، نخستین نطفه خوارج در زمان پیامبر اسلام (ص) در پیوند با پول شکل گرفت و اعتراضی را که پدر نخستینِ این جریان «حرقوص ذی الخویصره» نیز بر پیامبر (ص) نموده بود، بر سر مال غنیمت بود؛ پول همواره نقش مهمی در بسیج خوارج داشته است. این کثیر مینویسد: «زمانی که خوارج بر خلیفه سوم یورش بردند و او را کشتند، ندا سر دادند: “به سوی بیتالمال بشتابید که کسی بر شما سبقت نکند!”، سپس از همدیگر میپرسیدند که اگر خون حضرت عثمان برای ما حلال باشد، مالش چرا حلال نیست؟ در نتیجه، آنها خانه او را چنان چپاول نمودند که حتا پیالهیی در آنجا نگذاشتند. بعد از آن، وارد بیتالمال شده بیت المال را روفتند و ثروت بزرگِ آن را غارت نمودند. نگهبانان بیتالمال که نعره میزدند: های بیایید و ما را نجات دهید، نتوانستند در برابر یورش چپاولگران مقاومت نمایند. محافظان بیتالمال با دیدن آن صحنه میگفتند: این مردم در ادعای حق بودن و امر بالمعروف و نهی از منکر و ادعاهای دیگرشان صادق نیستند و دروغ میگویند.»
زمانی که عبدالله بن عباس برای مناظره با خوارج نزد ایشان رفت و چون لباسی زیبا به تن داشت، نخستین پرسشی که از او شد، این بود که چرا چنین لباسی پوشیده است، و سپس او را مخاطب قرار داده اعتراض نمودند که چرا زمانی که علی (رض) بر سپاه عایشه (رض) غلبه حاصل نمود در آنوقت اموال سپاهیان امالمؤمنین را به غنیمت و شکستخوردهگان را به بردهگی نگرفت. ابن عباس در پاسخ به اعتراض نخست گفت که من پیامبر را دیدهام که زیباترین لباس را بر تن داشته است و قرآن هم میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ» یعنی: «بگو زیباییهایى را که خدا براى بندهگانش پدید آورده و [نیز] روزیهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده است». و در پاسخ اعتراض دوم فرمود که آیا میخواهید عایشه (رض) مادر مؤمنان را به کنیزی گیرید؟ اگر میگویید بلی، در آن صورت کافر شدهاید چون که او مادرتان است، و اگر میگویید که او مادر ما نیست، در آن صورت از دین برگشتهاید، چون قرآن میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ» یعنی: پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسرانش مادران ایشاناند.
سربازان خوارج که در جنگهای داخلی علی و معاویه سهم داشتند، خسته شدند چون دیدند که این جنگها طول کشید، نه غنیمتی از آن بهدست آمد و نه مصدری شد برای بردهگیری، و چون اصولاً هدفشان غارتگری و چپاول بود، آنها در جستوجوی فتوایی برای حلال قرار دادنِ مال مسلمانان و برده گرفتنِ اسیران آنها شدند و در نتیجه، نظریه تکفیر مسلمانان را طرح ریختند.
ما در افغانستان نیز تجربهیی مشابه به آنچه در بالا بدان اشاره شد، داشتهایم. سالهای جهاد افغانستان ساختارهای قدرت و ثروت را در سطح جامعه دگرگون نمود. سرازیر شدن کمکهای جهانی به مجاهدین از یکسو و نبود حسابوکتاب لازم از سوی دیگر، زمینه را برای ظهور قشری متمول و ثروتمند ایجاد نمود که پیوندی با مراکز سنتی قدرت نداشتند. ظهور یکباره چنین قشری در سطوح جامعه کافی بود تا حسادتهایی را برانگیزد که طلبه دین به عنوان محرومترین قشر جامعه که شرایط جنگ محرومیتشان را دوچندان ساخته بود، از دیدن آن صحنه رنج میبردند. دیدن چهرههایی در رأس حکومت مجاهدین که از لحاظ فرهنگی با طالبان مدارس جنوب کشور تفاوت داشتند، بر آتش حسد و احساس بیگانهگیِ آنها میافزود. انسانها گاهی راهی را در پیش گرفته و تصور مینمایند که ارزشها و مبادی برین دین، آنها را بدان سو کشانده است، بیخبر از اینکه این انگیزههای زمینی، در هوا و هوس نفسانی، حسد، طمع و کینه ریشه داشته و انسان را بدان سو سوق داده است. حسد در فرهنگ دینیِ ما نخستین گناهی بوده که در بامداد آفرینش در میان آدم و ابلیس صورت گرفته است. انسان به گفته امام ابو زهره، از هر آنچه بوی بیگانهگی دهد دوری میجوید و به هر آنچه بدان عادت کرده انس میگیرد، و اگر فردی و یا گروهی سطح آگاهی و درک پایینتری داشتند، نیروهای ماورای طبیعی و غیبی و مبادی و ارزشهای دینی را در خدمت گروه اجتماعی و یا عادتها و سنتهایی استخدام مینمایند که در برابر آن احساس آرامش میکنند. طالبان همان کسانی بودند که بهخاطر امرار معاش و لقمهیی نان، به مدارس پاکستان پناه برده بودند و همین که راه دیگری برای علاج فقر و تنگدستی فرا راهشان گشوده شد، سوار بر پیکپهای جدید وارد خاک افغانستان شدند تا دمار از روزگار و دود از دماغ کسانی برآرند که عمری به دست و دسترخوانشان چشم دوخته بودند. رهبر طالبان خود یتیمی بوده بینوا، از خانوادهیی بیزمین که در سه سالهگی پدرش را از دست داده و اطرافیانِ او نیز تفاوت چندانی با رهبرشان ندارند. فقر در اسلام نه تنها عیب نیست، که یاران نخستین پیامبر تقریباً همه فقیر و بینوا بودند؛ ولی فقر و گرسنهگی وقتی مبدل به گناه میشود که عقده و کینه و خون و خشونت ایجاد نماید.
این درست است که خوارج قدیم و جدید زاهد بودهاند، ولی فراموش نباید نمود که این زهد اجباری اساساً در فقر و تنگدستی آنها ریشه داشته است، نه در تقوا و خداترسیِ ایشان. آنها زمانی که دستشان کوتاه است، تمامی شهوتها و هوسها را به آخرت موکول میکنند؛ ولی اگر فرصتی برایشان مهیا گردد، گوی سبقت را از همه خواهند ربود.
قرآن کریم در سوره یکصدوششمِ خویش میان خانه کعبه از یکسو و امنیت سیاسی و امنیت غذایی از سوی دیگر، رابطه برقرار نموده میفرماید: «پس باید خداوند این خانه را بپرستند؛ همان خدایى که آنها را از گرسنهگی نجات داد و از ناامنی رهایی بخشید.» اما خوارج هم در گذشته و هم امروز، از آوردن امنیت سیاسی و غذایی برای جوامع اسلامی عاجز بودهاند.
Comments are closed.