احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 25 سرطان 1396 - ۲۴ سرطان ۱۳۹۶
بخش چهلوششـم/
مصاحبه
سال ۱۳۷۹ خورشیدی، کارمند هفتهنامۀ پیام مجاهد بودم. از دفتر آمرصاحب مسعود، دستور آمد که به منطقۀ دالانسنگ رفته و با قوماندان لالی و دو ـ سه نفر عالمِ دین و فرمانده مصاحبه کن!
رمضان بود، ساعت ۲ پس از چاشت حرکت کردم و نماز عصر به قرارگاهِ آنها رسیدم. به سراغ فرماندهانِ قندهارییی که از پاکستان آمده بودند، رفتم. اذان نماز شام داده شد و خوان کرمِ رمضانی هموار گردید؛ من در جریان سه سال، اولینبار بود که با چنین خوانِ پُرنعمتی مواجه شده بودم.
روزه را بهصورتِ مفصل افطار کردیم. بعد از حدود ۳۰ دقیقه افطار، نماز شام را با جماعت خواندیم و هنگام نوشیدن چای، خود را به مهمانان معرفی کرده و گفتم که میخواهم با شما مصاحبهیی در مورد طالبان و دیگر موضوعاتِ سیاسی داشته باشم. ولی قوماندانها گفتند: «ما این کار را کرده نمیتوانیم، امنیت ما در خطر است، ما پاکستان رفتنی استیم و این کار مانند خریدنِ خطر به جان است!»
در شرایط سختِ جبهۀ مقاومت، اینها آمده بودند مقداری پول از احمدشاه مسعود که به هزاران مشکل آن را بهدست میآورد، بگیرند و روزگاری را خوش بگذرانند.
خانواده
۱۴ جوزای سال ۱۳۷۸ خورشیدی، پنجشیر.
بار سنگین و راه دشوار است
چه کند آدمی که ناچار است
اندکاندک انسان بهسوی ناتوانی میرود، ولی آن را کمتر احساس میکند، زیرا همیشه در فکر آیندۀ خوب، حالِ خود را از دست میدهد. آرمانهای گوناگون، انسانی به انسانی و منطقهیی به منطقهیی فرق میکند؛ یکی در آرزوی بهدست آوردن خانه و موتر است، دیگری در آرزوی سفری به دوردستها و کسی در مناطق امنتر در فکر پروازهای دیگریست که در خیالِ ما نمیگنجد. اما در افغانستان جنگ و خشونت جریان دارد، ظلم و بیعدالتی سراسرِ این کشور را فرا گرفته و مردم همه به نحوی در این آتش می سوزند.
کسانی که در افغانستان زندهگی میکنند، یک آرمان دارند و آن همانا ختم جنگ، تشکیل نظم و قانون و عدالت است. مردم ما تلخکامترین مردمِ دنیا هستند که هیچگاه به آرزوهای انسانیِ خود نرسیدهاند.
ولی گاهی شده که عفونت و خشونتِ بیرون را کانونهای گرم و پُر از مهر و محبتِ خانوادهها فرو برده و زدوده است و یا حداقل از ۲۴ ساعتِ شبانهروز، لحظاتی در کانون خانواده آسوده سپری شده است، اما این چانس نیز فقط در خانوادههای سالم میسر است و بس.
پیامبر خدا هنگامیکه به دیدار دختِ گرامیِ خود فاطمه میرفت، به مجرد دیدار، دستِ فاطمه را میبوسید. این اوج محبتِ خانوادهگی و ظرفیتِ یک انسانِ کامل را نشان میدهد.
محبت در خانواده، یکی از وجایب شرعی است. انسان خردمند، بهترین محبتِ خود را در خانوادۀ خود انجام میدهد.
خداوند بزرگ، پیامبر گرامی خود را نه به صورت، نه به علم، نه به مال، بلکه به خُلقِ نیکو وصف میکند: «و انک لعلی خلق عظیم».
کسانی که مسلماناند و به اسلام معتقد، در مقابلِ خانواده متعهد و مهربان میباشند، این مسوولیتِ بزرگِ انسانِ آگاه است.
تنهایی
۸ عقرب ۱۳۷۸ خورشیدی.
تنهایی خیلی خسته و درماندهام کرده است، نیازمند کسی استم که دردهایم را با او قسمت کنم؛ قریب است عطوفت زن، مهربانی و شیرینزبانیِ فرزندان را فراموش کنم. تحملم به سر رسیده و از هر چیز بیگانه شدهام.
گاهی انتظار چیزی و کسی را میکشم، اما متوجه میشوم که اینهمه انتظار و نگرانی بیهوده است.
همزبانی ندارم، مونسی نیست که محبتِ او همۀ خشونتهای درونیام را زایل کند و فقط با غمها، روزها شام میشوند و شبها سحر!
فکر میکنم در زندهگی همیشه تنها بودهام، خاطراتِ گذشته در تلخیهای حال آب میشوند، نمیدانم چه امیدی به من یارای گام زدن را میدهد.
من که همیشه زندهگی را در تلاشوتپش و عشقومحبت میدیدم، اینک احساس میکنم آن ذهنیت و اراده از من فرار کرده است.
میترسم تنهایی غلبه کند و مرا از هستیام خالی سازد!
Comments are closed.