گزارشگر:دوشنبه 26 سرطان 1396 - ۲۵ سرطان ۱۳۹۶
با گذشت هر روز، شکلگیری جریانهای سیاسی در قالب اتحادها و ایتلافها و حرکتها، شدتِ بیشتر مییابد. ازهمپاشیِ ستونهای حکومت وحدت ملی در واکنش به سیاستهای آقای غنی، کم نبود که حالا برخی جریانهای تازه هم در برابرِ او شکل گرفتهاند. روز شنبۀ گذشته، شصت تن از اعضای مجلس به ریاست همایون همایون معاون نخستِ مجلس به قندهار رفتند و طی یک گردهمایی، در برابر آقای غنی قرار گرفتند و از کودتای سفید در برابرِ وی سخن گفتند. اینهمه در حالیست که ارگ ریاستجمهوری از ایجاد مخالفتها در برابر حکومت وحدتِ ملی انتقاد کرده و گفته است که این وضع دولت را به مرحلۀ سقوط میرساند.
روز گذشته نیز، گروه دیگری از منتقدان سیاسی آقای غنی، زیر نام «محور ملی» اجتماعی شکل دادند و در برابرِ سیاستهای آقای غنی اخذ موضع کردند. به نظر میرسد که آقای غنی حالا از چندین جهت با نیروهای مخالفِ سیاسی مواجه است. اینکه مبنای این اختلافها چه چیزی میتواند باشد مهم نیست، مهم این است که بهاصطلاح “نبوغ و سختکوشی”ِ آقای غنی، همه را در برابرِ او قرار داده و ارگ ریاستجمهوری از همۀ سمتها به استبدادِ قومی و سیاسی متهم شده است. چنانکه ائتلاف نجات افغانستان، بر همین مبنا شکل گرفت و گردهمایی شصت تن از اعضای مجلس نیز آقای غنی را متهم به قومگرایی و استبداد کرد و محور ملی هم او را یک شخص مستبد و سرکوبگر خواند.
سیاستِ آقای غنی تا به امروز در برابر تحرکاتِ مدنی، سیاستِ سرکوب و قتل بوده و موضعگیری مخالفانِ سیاسی وی، از همین رهگذر وجاهتِ بیشتر یافته است. از طرف دیگر، آقای غنی با اعتراضهای مدنیِ جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز مواجه است و در چنین حالتی، اولویتِ او مواجهه با این مخالفتها و اعتراضها و تلاش برای حفظ موقعیتش در حکومت میباشد.
مردم افغانستان بهشدت به «تغییر» نیاز دارند و میخواهند دستکم وضعیتِ مورد حمایتِ حکومتِِ آقای غنی را که در نهایت به خیرِ افغانستان به نظر نمیرسد، تغییر دهند. اما آقای غنی که مؤتلفانی مثلِ آقای حکمتیار را با خود دارد، بیشتر بر دُهل قومگرایی میکوبد و در جهتِ تشکیل مناسباتِ تنگ و بسته در سیاستِ افغانستان نقش بازی میکند. اگرچه از یک درسخواندۀ غرب بعید به نظر میرسید که تعاملاتِ تقریباً مدرنِ سیاسی را به ساختارهای قبیلهیی و بدوی رجعت دهد، اما آقای غنی در عمل چنین چیزی را به اثبات رساند و همین امر، سبب بروز مشکلاتی کلان در کنار فسادی که در دستگاه او وجود دارد، شده است.
اتهامهایی که اکنون به آقای غنی حواله میشوند، هیچکدام اندک و سبک نیستند و آقای غنی با فرار از قانون، قومگرایی و تمرکز قدرت و عملاً سرکوب معترضان به روشهای استبدادیِ حاکمیتهای جبر و قهر، نشان میدهد که او با اخلاقِ سیاسیِ دمکراتیک چندان آشنا نیست و به نظر میرسد که در تلاشِ حکومت کردن با زور بر دیگران است و جامعۀ جهانی نیز نسبت به این وضعیت چندینبار هشدارهایی از آدرسهای مختلف داده است.
هماکنون آقای غنی در برابر اعتراضهای گستردۀ داخلی و اعتراضهای مهمِ خارجی قرار دارد؛ اما هنوز هم تغییری در سیاستهایِ خود وارد نکرده است. آقای غنی همواره سخنانی را به شکلِ زیبا و موجه بر زبان میراند اما در عمل میبینیم که او در تقابل با آنها قرار دارد. او همواره در اینگونه مواقع، در پیِ فریب و اغفالِ منتقدان و معترضان است و هیچ اخلاص و صداقتی در گفتار و کردار از خود بروز نمیدهد. این عامل به تنهایی کافیست که حکومتداریاش با خطرِ سقوط مواجه گردد و توپ و تانک و تفنگ نیز نتواند از او در در برابر معترضانِ مدنیاش دفاع کند.