گزارشگر:عبدالکبیر ستوده/ دو شنبه 9 اسد 1396 - ۰۸ اسد ۱۳۹۶
چند روز قبل، از یکی از استادان دانشکدۀ شرعیات کابل، سوال کردم که “اینجا با پروندههای جرایم تروریستیِ بر میخوریم که متهم آن پروندهها از زمرۀ دانشجویان دانشگاه کابل اند. از یک چنین دانشگاه انتظار نمیرود که دانشجویانش به سادهگی جذب گروهای تروریستی شوند و علیه مردم و جامعه و حکومت قرار بگیرند”. این استاد محترم، پاسخ دادند که “هر عملی عکسالعملی دارد”. این استاد محترم اضافه کردند که “در داخل دانشگاه کابل فساد اخلاقی و شرابنوشی به یک امر عادی مبدل شده است و عدهیی از دانشآموزان و دانشجویان، آشکارا دست به این رذالتهای اخلاقی میزنند. جوانانی که شور دینی دارند و این وضع را تحمل نمیکنند، به راحتی جذب گروههای تروریستی میشوند و دست به خرابکاری و تبهکاری میزنند و گروههای تروریستی هم از این خلأها به بهترین وجه استفاده میکنند و این مصادیق اشکارا غیر اخلاقی و دینی را نشان میدهند و جوانان را جذب گروه خود میکنند”. (نقل به معنا)
اینکه خانوادههای محترم این دانشجویانی که به سادهگی جذب گروههای تروریستی میشوند، روی شخصیت آنان و اعتماد به نفسشان کار نکرده اند، برای استاد محترم مهم نبود، اینکه این دانشجویان چند سالی از بهترین دورۀ زندهگیشان را در مدارس و مکاتب سپری کرده اند و متأسفانه روی شخصیت آنان و روی اعتماد به نفسشان و روی استقلال فکری و ذهنی آنان کار صورت نگرفته است و بعد از سالها تعلیم و تربیت در مدارس و مکاتب، فریب تبلیغات گروههای تروریستی را میخورند، بازهم برای این استاد گرامی چندان اهمیتی نداشت، اینکه دانشآموزان دانشگاههای کشور با آنهمه ادعای علم و فضل و با آن همه مدارک و مدارج علمی و با آنهمه وقتی که صرف میکنند و به آن همه معاشی که از دولت میگیرند، ولی روی دانش و آگاهی و استدلال دانشجویان خود کار نمیکنند، نیز اهمیت چندانی نزد این استاد گرامی نداشت، اینکه یک دنشجو بعد از سالهای تعلیم و تحصیل، در برابر دعوت و تبلیغ یک تروریست کم میآورد و نمیتواند استدلال بکند و در نهایت مغلوب و مجذوب افکار افراطی این گروههای میشود؛ بازهم برای این استاد محترم مهم نبود، و…
این همه تنبلی و بیتوجهی و بیمسوولیتی و بیکفایتی والدین و معلمان و مدرسان و دانشآموزان و اینهمه بیعرضگی و بیشخصیتی و بیمایگی خود دانشجویان را ندیدن و ندیده گرفتن و به فساد اخلاقی و فساد اداری و شرابنوشی دیگران تمرکز کردن و تأکید نمودن، برایم غیر قابل قبول و حتا تعجبآور و حیرتآور بود. چرا ما همیشه سعی میکنیم که مسوولیت تمام بیمسوولیتیهای خودمان را به گردن دیگران بیندازیم؟ یک خانواده و چند معلم و مدرس و استاد، در چندین سال، نمیتوانند یک دانشجو را آدم بسازند و انسانیت بیاموزند و قوت فکر و اندیشۀ آموزش بدهند، اما یک تروریست چند روز میتواند یک دانشجو را جذب گروه خود بسازد و به ترور و انتحار و انفجار و… سوق بدهد. با اینهمه میآیند و چند آدم عیاش و فحاش و شرابنوش و خوشگذران را ملامت میکنند و چند دشنامی هم نثار پولیس و دادستان و قاضی میکنند. بگذریم از اینکه این افراط گریها و تروریستیگریها هم، چه شورهای ضد دینی و دینداری را در دیگران بر میانگیزد و آنان را به توهین خدا و پیامبر و اسلام وا میدارد!
این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که هر عمل ما -چه اخلاقی باشد چه غیر اخلاقی- خواسته و نخواسته پیامدهایی دارد که در نهایت ما مسوول آن هستیم. کسانی که در یک جامعۀ انسانی زندهگی میکنند و نرمشکنی و هنجارشکنی میکنند، بدانند که اثرات بد کارشان بر خودشان و بر یکی دو نفر دور و برشان، خلاصه نمیشود و آهستهآهسته بیاعتمادی و بیباوری و فاصلهگزینی و جدایی را در میان آدمهای آن جمع به وجود میآورد و عقدهها میآفریند و بدبینیها ایجاد میکند و… ما همه مسوول اعمال خودمان هستیم و باید این مسوولیت را در نظر داشته باشیم و خود را داوری کنیم.
Comments are closed.