احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 18 اسد 1396 - ۱۷ اسد ۱۳۹۶
بخش شصتم/
آمرصاحب با جزییات کار میکرد
در خواجه بهاءالدین با آمرصاحب نشسته بودم و نمیدانم چه کاری با ایشان داشتم که انجنیر محمدعارف رییس امنیتِ وقت و دو تنِ دیگر وارد اتاق شدند. بعد از لحظاتی کوتاه، انجنیر عارف دو بار طرفِ من دید. من منظور او را فهمیدم، از جایم نیمخیز شدم که آمرصاحب متوجه شد و خطاب به انجنیر عارف گفت: مشکلی نیست، شما گزارشهای خود را بدهید، این آدم از خود است!
گزارشِ دستگیریِ چند عربِ مهم بود که هنگام جنگِ رویارو دستگیر شده بودند. آمرصاحب به سارنوالان و هیأتِ تحقیق هدایت میداد که چگونه از دستگیرشدهها سوال و جواب کنند. همچنین آمرصاحب به برجسته شدنِ مسالۀ خارجی بودنِ جنگجویان تأکید داشت.
برایم بسیار جالب بود که آمرصاحب چنین با جزییات با همکارانِ خود کار میکند.
دشت قلعه
نظر به دستور آمرصاحب، باید با پیرامقُل فرمانده عمومی جبهاتِ دشت قلعه مصاحبه میکردیم. به این نیت روانۀ دشت قلعه شدم.
پیرامقُل جبهاتِ وسیعی را در منطقۀ دشت قلعه در نبرد با طالبان و القاعده، رهبری میکرد.
بعد از رسیدن به خط جبهه گفتیم که به قوماندن صاحب احوال دهند که خبرنگارانِ هفتهنامۀ پیام مجاهد آمدهاند. او با خوشرویی ما را پذیرفت و مصاحبۀ ما آغاز شد. پیرامقُل در بخشی از این مصاحبه، بهنحوِ شکوهآمیز به من قصه کرد: “چند روز پیش، یک نفر از مجاهدینِ ما را مین زد و یک نفر از قرارگاه وارخطا داخل اتاقِ من شده و گفت، آمرصاحب در پشتِ قرارگاه است و یک زخمی را انتقال داده و میگوید موتر بیاورید.
وقتی رسیدم، دیدم آمرصاحب زخمی را خودش به پوسته انتقال داده است. زخمی را فوری به شفاخانه انتقال دادیم، اما وقتی موضوع را پرسیدم، به من چنین گفتند: آمرصاحب میخواست از خطوط اولِ طالبان و القاعده دیدار کند، زمانیکه به ساحه رسید، یکتن از افراد پوسته را جهت رهنماییِ خود گرفت و به خط اول رفت. در جریان راه، ماینی به پای راهنمای آمرصاحب اصابت میکند و او را زخمی میسازد. آمرصاحب جوانِ زخمی را بغل کرده و به قرارگاه میرساند.”
سپس پیرامقُل به من گفت: از برای خدا! آمرصاحب چرا چنین کارها را میکند؟ حیاتِ او نهتنها برای خودش، بلکه برای مردم افغانستان مهم است. اگر او (احمدشاه مسعود) نباشد، باز شما فکر میکنید که “فهیمخان” این جبهه را فرماندهی خواهد کرد؟!
فتح دوبارۀ کابل
پس از شهادت احمدشاه مسعود فرمانده کُل مجاهدین و سقوط برجهای تجارتِ جهانی توسط تروریستانِ القاعده و طالبان، وضعیتِ دنیا دگرگون شد.
شب ۲۹ سنبلۀ ۱۳۸۰ خورشیدی، اخبارِ ضدونقیضی از رادیوها شنیده میشد؛ برخی از پیشروی مجاهدین صحبت میکردند و شماری دیگر از توقفِ جنگ!
جنگ هواییِ امریکا آغاز گردیده بود، اما از پیشروی آنها اخبارِ دقیقی در دست نبود. همچنان در گزارشِ دیگری گفته میشد که خطوط القاعده در ولایت بلخ شکسته و مجاهدین در حال پیشروی اند.
به تاریخ ۲۴ میزان ۱۳۸۰ خورشیدی، وقتی پیاده طرفِ کمیته در حرکت بودم، باشی سعدالدینخان یکی از مجاهدینِ سابقهدارِ دره، مرا به موتر سوار کرد و پرسید “کجا میروی؟”، گفتم: به کمیته. او گفت: بعد از این، بخیر کابل خواهیم رفت!
داخل دفتر کمیتۀ فرهنگی شدم. دیدم که کمیته هوایِ دیگری دارد؛ عکسهای زیادی از آمرصاحب و اعلامیهها چاپ شده و همه مصروفِ کار اند.
Comments are closed.