گزارشگر:داکتر محییالدین مهــدی ۱۵ سنبله ۱۳۹۶
بخش یازدهـم/
صوبۀ دارالخلافۀ شاه جهانآباد (صوبۀ دهلی): پایتخت قدیم فرمانروایان هند موضع «هستناپور» – در کنار رود گنگ – بود. بعد سلسلۀ پاندوان پایتختِ خود را جدا کرده، در شهر اندرپت – در کنار رود جمن – تختگاه ساختند. در سنۀ ۴۴۰ بکر ماجیت، راجه «آنندپال تونور» شهر دهلی – نزدیک اندرپت – را پایتخت ساخت. در سنۀ یکهزار و دوصد و کسری «رای پتهور» در آن نزدیکی شهر و قصری به نامِ خود ساخت.
دهلی را سلطان شهابالدین در سال ۵۸۸هـ از راجه پتهورا گرفت. قطبالدین ایبک و شمسالدین التمش در قلعۀ رای پتهورا مستقر بودند. سلطان غیاثالدین بلبن، قلعۀ مرزغن را در سال ۶۶۶ هـ.ق بنا نمود.
سلطان معزالدین کیقباد شهر «کیلوکهری» را در کنار جمنا در سال ۶۸۶ هـ.ق بنا نهاد. امیر خسرو در قرانالسعدین همین بنا را میستاید. سلطان جلالالدین خلجی کوشک هل، و سلطان علاءالدین خلجی کوشک، سیری را عمارت کرد. سلطان غیاثالدین تغلقشاه در ۷۲۵ هـ.ق شهر تغلقآباد را، و پسرش محمد فخرالدین جونا، عمارت هزار ستون را ساخت. فیروزشاه در ۷۵۵ هـ.ق شهر بزرگِ فیروزآباد را ساخت و بخشی از جمنا را از کنار آن گذرانید و منارههایِ جهاننما را در سه کروهی شهر برافراشت. سلطان مبارکشاه «مبارکآباد» را بنا نمود. همایون پادشاه در سال ۹۴۶ هـ.ق قلعۀ اندریت مذکور را مرمت نموده، «دینپناه» نام نهاد. شیرشاه «کوشک سری» علاءالدین خلجی را ویران کرده، شهری دیگر اساس گذاشت. سلیمشاه پسرش در ۹۵۳ هـ.ق سلیمکده را بنا نهاد. با این حال، در اطراف ممالک – از زمان قطبالدین ایبک به بعد – تختگاه فرمانروایان هندوستان همان دهلی مشهور بوده در سنۀ ۹۵۲ هـ.ق شیرشاه و سلیمشاه سور سهسرامی، در دهلی مسلط گشته، قلعهیی با سنگ سیاه و چونه تعمیر نموده، «سلیمکده» نام کردند.
شهابالدین شاهجهان در سال ۱۰۴۸ هـ.ق، نزدیک دهلی شهری آباد کرده مسما به شاهجهانآباد (لال قلعۀ کنونی).
پانیپت در سی کروهی شاه جهانآباد، از شهرهای متقدمین است. و در آن شهر، مزار شیخ ابوعلی قلندر واقع شده. شیخ به چهل سالهگی در دهلی آمده، به زیارت خواجه قطبالدین بختیار سعادت اندوخت و بیست سال علومِ صوری آموخت. چون جذبۀ الهی در رسیده و آیینۀ باطنش روشن گردید، همۀ دانشنامهها را در آب جمنا انداخته، مسافرت اختیار کرد و به روم رفته مولانا و شمس تبریز و دیگر مشایخ را ملاقات کرده، به پانیپت مراجعه کرد و در آنجا به خواب ابدی شتافت. پانیپت در جاگیر دختر شاهجهان قرار داشته است. صوبۀ دهلی را هفت سرکار است: سرکار دهلی، بدایون، کمااون، سنهبل، سهارنپور، دیواری، و سرکار حصار فیروزه.
سهرند: از شهرهای قدیمی است که از مضافاتِ سامانه بود. سلطان فیروزشاه در سنۀ ۷۶۰ هـ.ق آن را از سامانه جدا نمود. شیخ فریدالدین ثانی و شیخمحمد معصوم کابلی در این دیار مدفون اند. این هر دو، معاصر شاهجهان پادشاه بودند. در ساهوره، سنام و پانسی مزارات اولیای کرام است. بهوانه معبدی است در بیست کروهی سهرند، نزد دامن کوه گهات. در سنۀ چهارم پادشاهی عالمگیر، فدای خان کوکه – از امرای بزرگ – آن محل را مأمنِ خود ساخت و بنیجور نام نهاد. اما راجۀ آنجا به حکم اورنگزیب، او را اخراج و املاکش را به نفع دولت مصادره نمود. سهرند در عهد شاهجهان ملکیت شخصیِ او بود. به قول قزوینی «باغ حافظ رخنه» در عهد بابر پادشاه بنا یافت و همایون بر آن تالابی اضافه کرد. شاهجهان در کنار آن حوض، جشن نوروزی سال ۱۰۴۳ هـ.ق را برگزار نمود.
تهانیسر در سی کروهی سهرند واقع گردیده، در نزدیک آن کولاب عظیم «کورکهیت» واقع گردیده که هندیانِ قدیم آنرا ناف زمین میپنداشتند و تغسل در آن را – مخصوصاً در روزهای خسوف و کسوف – ثواب عظیم میانگاشتند. در تهانیسر معبد بزرگی است که رود سرستی نزد او گذرد.
سنهبل در ۴۰ کروهی شمال شاهجهانآباد نیز از شهرهای متقدم است. «نانک میتا» پیوست این شهر، جاییست که مریدانِ بابا نانک در آنجا نیایش میکنند. شمال کوه که معادن فلزات قیمتی است، کمایون نام دارد.
پانسی باستان شهریست؛ شیخ جمال خلیفۀ شیخ فرید شکرگنج را، خوابگاه در آنجاست. «لاردوسرای» متصل دهلی است. در عهد اکبر پادشاه، دهلی دارای وسعتِ ذیل بود:
درازی آن از پلول تا لودهیانه (در ساحل ستلج)؛ پهنای آن از راوی تا کوه کماون، و از حصار تا خضرآباد؛ شرق آن خیرآباد (از صوبۀ اَوَده)؛ شمال آن کوهستان جنوبی آگره و اجمیر؛ غرب آن لودهیانه. کمااون لختی از شمال کوه صوبۀ دهلی است.
صوبۀ لاهور: لاهور شهر قدیم در کنار رود راوی است. بنیادگذار آن را پسر راجه رامچند میدانند. پس از آن، خرابی به شهر دست داد و سیالکوت مرکزیت یافت. اما وقتی محمود بر این خطه دست یافت، ملک ایاز متوجه آبادی آن گردید. خسروشاه سلطان و پسرش خسرو ملک آن را پایتخت ساختند. تا زمان تاتارخان – از امرای سلطان بهلول لودی – توجهی به آن نشد. کامران میرزا – برادر همایون – به آبادی آن کوشید. اکبر پادشاه در آن «شهرپناه» یعنی قلعۀ استوار و دولتخانهیی احداث نمود. جهانگیر و آصفخان ابوالحسن اعتمادالدوله به وسعت و فصحتِ آن کوشیدند. در عهد شاهجهان نیز به آبادانی آن افزوده شد. اورنگزیب سدٌی در برابر رود راوی برآورد و آن را «سدٌِ عالمگیری» نام نهادند. مقبرۀ علی هجویری و جهانگیر پادشاه در این شهر اند. باغ شالامار که از ساختههای شاهجهان است، زیبایی اصلی شهر بدان بسته است.
دوآبۀ جالندهر: قصبهیی است باستانی. در آنجا مزار شیخ عبدالله سلطانپوری است که در زمان سلیمشاه سوری خطاب شیخالاسلامی و در زمان همایون و اکبر خطاب «مخدومالملک»ی یافت.
قصبۀ بجواره نیز در این دوآبه واقع گردیده؛ هیبت پور پتی از پرگنههای این دوآبه است. بتاله در دوـسه کروهی آن، قصبهیی است دلگشا و معمور. زمانی به دلیل طوفان و طغیان رودهای ستلج و چناب، اراضی میانِ این دو را آب گرفت؛ قصبات و عمارات منهدم گردید. پس از آن بود که مغول – پس از استیلا بر بلخ و کابل – در هر سال بر ولایت پنجاب ترکتازی مینمودند، از این جهت، این ولایت خراب گردید. تاتارخان صوبهدار لاهور در عهد بهلول لودی (۸۷۶ هـ) بتاله را که ویرانه و جنگل بود، آبادان گردانید. وجه تسمیۀ آن این است که ابتدا جایی دیگر را جهت اعمار قصبه انتخاب کردند. اما شگون خوب نداشت، جای آن را تبادله کردند. پنجابیها، تبادله را بتاله میگویند. موضع دیپال وال در کلانور، مزار مطهر انوار «شاه شمسالدین دریایی» است. جالب این است که خلاف مزارات مسلمین، مجاوران این مزار جماعۀ هنود از اولاد دیپالی هستند.
دعیانپور در نزدیکی بتاله موضعیست که بابالال در آنجا سکونت داشت. بابالال صوفی و شاعر زبان هندویی بود و با شهزاده دارالشکوه ملاقات و معاشرت داشت. چنانچه از محاورات طرفین، چندربهان – منشیِ شاهجهان – نسخهیی در [زبان] فرس به عبارت مرغوب به قید قلم درآورد. موضعِ تلوندی رایبُهونه، محل تولد بابانانک در سال ۸۸۰ هـ.ق را بابانانک از بتاله زن گرفت. بابانانک در عهد سلیمشاه سوری به عمری میان هفتاد و هشتاد سالهگی درگذشت.
نگرکوت در دوآبۀ ستلج-چناب، (پنجاه کروهی بتاله) واقع است که قلعۀ آن معروف است.
سیالکوت پایتخت قدیم پنجاب نیز در دوآبۀ رچنا موقعیت دارد؛ آنرا شلکوت و سالکوت نیز گفتهاند.
سودهره: قصبهییست بر لب دریای چناب. ابراهیمآباد که ساختۀ علیمردان خان امیرالامراست، در عهد شاهجهان اعمار شده و پیوست به سودهره است.
گجرات: قصبهیی در جوار سیالکوت، در دوآبۀ چونهت واقع گردیده است. مزار شاهدولا (متوفی ۱۰۵۸ هـ) در این قصبه است.
طول صوبۀ لاهور از آب ستلج تا دریای سند، و عرض آن از بهیره در شرق تا چوکهندی در غرب است. شرق آن سهرند، غرب آن ملتان، شمال آن کشمیر و جنوب آن دیبالپور است. بهیره در کنار آب سند واقع است.
قلعۀ رهتاس بر بالای کوهی در دوآبۀ سنده واقع است؛ و این دوآبه موضعیست که در آن آبهای ستلج، بیاه، راوی، چناب، بهت و نیلاب به سند ملحق میشوند. در همین دوآبه، از مضافات لاهور کوهستانیست موسوم به نگرکوت قلعه. شهر گجراتشاه نیز در همین دوآبه واقع گردیده.
صوبۀ کابل: از شهرهای کهن است که بنای آن را به پشنگ بن تور بن فریدون نسبت میدهند. به قول سجانرای، از احداث آن دوهزار و یکصد سال میگذرد. او تومانهای ذیل را مربوط کابل میداند: دامنکوه یا کوهدامنِ امروزی که آنرا پنجاب کابل گویند. تومان غوربند، تومان ضحاک و بامیان، تومان غزنین که آن را زابل گویند و در زمان سابق تختگاه سلاطین خراسان بود (بخصوص در عهد سبکتگین، محمود و شهابالدین غوری)؛ تومان لوگر اکثر افغاننشین است و نزدیک آن در موضعِ پادهخواب، سجنه نام، چشمهییست که آنرا گنگا خوانند. معلوم است که مناطق جنوبی و شرقی ولایت کنونی لوگر، از جلمه پکتیا و پکتیکا و خوست و وزیرستان، شامل این تومان بوده. تومان مندرا در علیشنگ یا کافرستان؛ تومان نجراپور از کافران است؛ تومان ننگرهار که در زمان قدیم به جوی شاهی مشهور بود، داروغهنشین آن ادینهپور بود. اکبر پادشاه شهر جلالآباد، باغ صفا و باغ وفا را در آنجا ساخت. کافردره و کوهِ مسکن کافران(کوه سلیمان) به آن نزدیک است. تومان بجور در جانب کاشغر واقع گردیده، گلقلعه حاکمنشین آن از قدیم است. همهگی آن نواحی در «دشت کوه» مسکن افغان است و در حواشی قلعۀ بجور مواطن مغل است که خود را از قوم اعراب قرار دهند. گویند که سکندر رومی هنگام عبور در این اولکه، چندی از خویشان خود گذاشته بود تا حال اولاد آنها سکونت دارند و بر افغانها غالب اند. تومان سوات و بنیر جانب کاشغر است، فراوان دره دارد؛ قصبۀ منگلپور حاکمنشین آن است. تومان بگرام مشهور به پشاور، در جانب هندوستان افتاده؛ تمام این تومان زیستگاه قومان افغانانِ مهمند و غیرذالک است. پشاور شهر قدیم است. «ملک روه» در جنوب غرب پشاور قرار دارد؛ عرض و طولِ آن از سوات بجور تا قصبۀ سوِی(سیبی) از توابع بهکر، و از حسن ابدال تا کابل و قندهار است، و هرچه در این میان است، آن را «روه» میگویند. [تاریخ داوودی، ص ۱۰۷]
تومان بنگشات به جانب ملتان واقع است؛ مساکن بسیار قوم افغانان، وسعتِ بسیار دارد. تومان بنگش دارایِ توابع ذیل است: مهمند، خلیل، داوودزایی، سرترکزایی، محمدزایی، صافی، عثمانخیل، غلزایی، خضرخیل، شیرزاد، خرکول، ختکی، عبدالرحمانی و افریدی.
و اما سایر تومانات کابل: نیکنهار(ننگرهار)، تومان مندراور، تومان نجراو، تومان لوگر، تومان الهسای، تومان گردیز، تومان غزنین(تختگاه زابلستان)، تومان دامنکوه، تومان غور(غوربند)، تومان ضحاک و بامیان.
ساکنان صوبۀ کابل یازده زبان دارند: هندی، فارسی، مغولی، ترکی، افغانی، پشایی، پراچی، گبری(نورستانی)، بَرَکی، لمغانی، عربی. اینهمه اقوام از دریایِ سنده تا کابل صد کروه، از حدود قندهار و ملتان و تا سواد که به حدود کافرستان و کاشغر پیوندد و زیاده از سهصد کروه مساکن دارند. به تقویت کهسار دشوارگذار به امرایِ پادشاهی نیایش نکنند. چندان حاصل ندارد، از این جهت والی هندوستان مبلغ معتد به خرچ سپاه آنجا میفرستد تا سرحد ولایت توران و ایران را در امان بدارد. در زمان سابق که کابل از والی هند بیرون بود، تورانیان بر اطراف هندوستان ترکتازی مینمودند و به این صورت، ولایت پنجاب ویران و خراب میبود. از آن زمانی که هند و کابل در تصرفِ یک فرمانروا درآمده، باعث آبادی پنجاب و امنیتِ تمامِ هند شده.
طولِ کابل از اتک تا هندوکوه، عرضِ آن از قرارباغ تا چغاسرای است. شرقِ آن دریای سند، غربِ آن رو به غور، شمالِ آن اندراب و بدخشان و هندوکوه، جنوبیِ آن فرمل و نغرو و کرم و بهکر، و هر چهار طرفِ آن، همه کوهستان است.
قلعۀ ارگ کابل که سراسر از سنگ آهک است، در مدت دو سال به صرف دولک روپیه به اهتمام غازی بیگ امیرالامرا بر گرد شهر کابل کشیده شد. دیوار پسندِ نظرِ فیض اثرِ شاهجهان افتاد. چهلهزار روپیه جهت مرمت قلعۀ غزنین و سیهزار روپیه جهت بنای قلعۀ چهاریکار مرحمت فرمود.
منزل، کابل تا قندهار و غزنین تا قندهار: پادشاهزاده اورنگزیب بهادر شانزدهم ربیعالاول سنۀ ۱۰۶۲ هـ ق به کنار سند نزول نموده، نوزدهم همان ماه از کنار دریا روانه شدند و بیستوسوم ماه بر ساحل سنده دایر شد؛ بیستوپنجم بر کشتی از دریا گذشتند. هفتم جمادیالاول به سرزمین چچه رسیدند و به شش کوچ متواتر به «حصال» نزول کردند. نوزدهم [همین ماه] در حوالی فوشنج ملازمت کردند و سعدالله خان که چهارم جمادیالاول از گذرگاه [کابل] روانه شده و هم به غزنین رسید، و شانزدهم کوچ نموده، هژدهم به قراباغ و بیستم به مقر و بیستوششم به قلات و بیستوهفتم به منزل آهنگران، و روز دیگر به یکاتوت و روز یکشنبه سوم جمادیالثانی به قندهار رسیده و ملازمت شاهزاده نمودند.
Comments are closed.