احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سیداحمـد اشرفی - ۱۵ سنبله ۱۳۹۶
بخش نخست/
اهمیت کار فکری
کار فرهنگی بهطور عام و کار فکری بهصورت خاص، هرچند در جامعۀ ما خریدارِ زیادی ندارد، اما در اصل یک کارِ حساس، ظریف، ارزشمند، پُرمسوولیت و در عینِ حال پُرافتخار و ماندگار است.
در حقیقت، وجه تمایز انسان با سایر موجودات، داشتن عقل و خرد و پرداختن به تفکر و اندیشه است. اگر عنصر اندیشه از انسان گرفته شود، جز یک مقدار گوشت و استخوان و چربو و رگ و پی، چیزِ دیگری باقی نخواهد ماند. بهگفتۀ مولانا:
ای برادر تو همه اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای.
اگر به تاریخ بشری مراجعه کنیم، میبینیم که همۀ تحوّلات بزرگِ تاریخ ـ چه در حوزههای علوم تجربی و چه در بخش تغییرات اجتماعی ـ مولود افکار و اندیشههای تعدادی از متفکران و اندیشهورزان بوده است.
قرآنکریم توجه فراوانی به تفکر و تعقل مبذول داشته و در دهها آیت، مردم را به تفکر و اندیشیدن فراخوانده است. بهطور مثال: در چندینجا به تفکر در طبیعت و آثار و اسرار خلقتِ پروردگار هدایت داده، از جمله میفرماید:
“إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ ، الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ، رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.” (سورۀ آل عمران: ۱۹۰-۱۹۱)
یعنی: بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و دگرگونی شب و روز، نشانههاییست برای خردمندان، همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند؛ (و میگویند) بارالها! اینها را بیهوده نیافریدهای! منزهی تو! ما را از عذابِ آتش نگاه دار.
در این آیۀ مبارکه، خداوندِ دانا خاطرنشان میسازد افرادیکه خدا را در حالاتِ مختلف یاد و هدفمند بودنِ هستی را درک میکنند، خردمندانیاند که در خلقت آسمانها و زمین تفکر کردهاند.
در یک آیۀ دیگر، خداوند متعال مردم را به تفکر در شخصیت و رسالتِ رسول اکرم ـ صلیالله علیه وسلم ـ ترغیب نموده، میفرماید: “أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِیرٌ مُّبِینٌ.” (سورۀ اعراف: آیه ۱۸۴)
یعنی: آیا آیا فکر نکردند که همنشین آنها (پیامبر) هیچگونه (اثری از) جنون ندارد؟ (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او میدهند؟!) او فقط بیمدهندۀ آشکاری است.
برخی از معاندان در گذشته و حال، پیغمبر اکرم – صلیالله علیه وسلم- را که تجسم هوشیاری و فرزانهگی بود، به دیوانهگی و جنون متهم کرده و میکنند. قرآن از آنها میخواهد که: بیدلیل سخن نگویید، تفکر کنید، اگر شما در سیرّت و شخصیتِ ایشان تفکر کنید، بیگمان به شما عیان خواهد شد که ایشان نهتنها دیوانه نیست، بلکه فرزانهییست که مردم را میترساند و بیدار میکند و متوجه مسوولیتهایشان میکند.
به همین ترتیب، در آیاتِ دیگر از مردم دعوت میکند که به تاریخ توجه جدی نموده، در سرگذشتِ پیشینیان تفکر کنند، و از پیروزی و شکست، خوشبختی و بدبختی، عروج و انحطاط، سربلندی و ذلتِ افراد و اقوام درس عبرت بگیرند. چنانکه میفرماید: “فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.” (سورۀ اعراف: آیۀ ۱۷۶)
یعنی: داستانهای اقوام گذشته را بیان کن، تا آنان تفکر کنند.
به همین ترتیب، دربارۀ قرآنکریم میفرماید: “لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَهِ اللَّهِ، وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.” (سورۀ حشر: آیۀ ۲۲)
یعنی: اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابرِ آن خاشع میشود و از خوفِ خدا میشکافد! اینها مثالهاییست که برای مردم میزنیم، شاید در آن تفکر کنند.
با تکیه بر آنچه ذکر کردیم، برادران جمعیتِ فکر کارِ جالب و قابل ستایشی انجام دادند. راهیکه این عزیزان انتخاب کردند، اگر با خلوص و جدیت دنبال شود، نتایج خوب و ثمراتِ نیکی را بهبار خواهد آورد.
چند نکتهیی که فکر میکنم میتواند در تداوم و بقا و بالندهگیِ جمعیت فکر مؤثر واقع شود، عبارتاند از:
اخلاص در کار فکری
نکتۀ اوّل: لزوم داشتن اخلاص و عشق و تجرد از اهدافِ شخصی است. هیچ کاری چه دینی باشد و چه دنیوی، بدون عشق و اخلاص امکان ندارد که کامیاب شود؛ خاصتاً کارِ فکری که نتیجه و ثمرهاش بهطور ملموس و محسوس بهزودی معلوم نمیشود.
عشق و اخلاص است که به اعضا انگیزۀ واقعی میدهد و سختیها و ناهمواریها را در انظارِ آنان آسان و هموار میگرداند. هر فکر و اندیشهیی که در جهان تأثیری گذاشته و در زیر آسمان موجی ایجاد کرده و در اذهانِ مردم ماندگار شده، حتماً از عنصر عشق و اخلاص بهرهمند بوده است. متفکر شهید سیّدقطب در نامهیی که به خواهرش نوشته، میگوید: «هر فکر و اندیشهیی که در تاریخ زنده مانده، حتماً از خون دلِ انسانی تغذیه کرده و هر فکری که از چنین غذای مقدس نخورده باشد، بقا و دوام نخواهد داشت.»
حضرت اقبال میفرماید که:
نقش ہے سب نا تمام خون جگر کے بِغیر
عشق ہے سودای خام خون جگر کے بِغیر
البته وجود اخلاص و شور و عشق در میان اعضای جمعیت فکر مشهود است، اما مهم این است که ادامه پیدا کند و پس از مدتی فروکش نکرده، به سردی نگراید.
از نگاه جامعهشناسی، جنبشها معمولاً انقلابی، پُرشور و با اخلاص بهراه میافتند، اما پس از مدتی به نهاد تبدیل میشوند و شور و حرارتِ قبلی را از دست میدهند و یا پای غنایم و منافع در میان میآید و اختلاف و افتراق بروز میکند.
روحیۀ علمی
نکتۀ دوّم: باید روحیۀ علمی در میان اعضای جمعیتِ فکر ایجاد و تقویت گردد. داشتن روحیۀ علمی، با عالم بودن فرق دارد. هستند افرادیکه عالم اند اما روحیۀ علمی ندارند و هستند افرادیکه عالم نیستند، امّا از روحیۀ علمی برخوردارند. عالمِ واقعی کسی است که هم علم دارد و هم روحیۀ علمی.
روحیۀ علمی چیست؟
روحیۀ علمی این است که آدم حقایق را آنچنان که هست بپذیرد، نه آنطور که دلش میخواهد. ما معمولاً اوّل از یک چیز خوشمان یا بدمان میآید و بعد برای اثبات و یا ردِ آن، دنبال دلیل میگردیم؛ یعنی ما معمولاً از مدعا به سوی دلیل میرویم. امّا کسیکه دارای روحیۀ علمی است، از دلیل به سوی مدعا میرود. نه برعکس.
البته آدم زمانی میتواند حقیقت را آنچنان که هست بپذیرد ـ نه آنچنان که دلش میخواهد ـ که خود را در تحقیق و پژوهش و در جستوجوی حقیقت، بیطرف و بیغرض نگاه دارد، تعصب نورزد و از هوای نفس و از پیشداوریهای بیجا بپرهیزد.
چند چیز است که روحیۀ علمی را صدمه میزند و مانع کشف و فهمِ حقیقت میشود:
۱ـ غرض و هوای نفس:
چون غرض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
۲ـ تکیه بر ظن و تخمین و گمان: خداوند دربارۀ مشرکانِ سیهدل و گمراه میفرماید: “إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ.” (سورۀ نجم: آیۀ ۲۳)
پیروی نمیکنند مگر از گمان باطل و هوای نفس. و به این سبب است که راه توحید و راه حقیقت را یافته نمیتوانند.
Comments are closed.