احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





مردم افغانستان؛ گروگان‌های دیورند!

گزارشگر:غلام‌محمد محمدی - ۲۸ سرطان ۱۳۹۲

بخش بیسـت‌وهشـتم
محمد گل خان مومند کسی است که در جنگ استقلال، معاون و یاور صالح‌محمد خان وزیر دفاع در معاذ خیبر بود. این دو تن نامردانه گریختند،‌ انگلیس‌ها پیش آمده بر قسمتی از درۀ خیبر مسلط شدند. مومند بار دیگر در زمان شورش شینوار بر ضد امان‌الله خان،‌ قطعۀ نظامی شینوار را به شورشیان واگذاشته، خود سرراست به کابل فرار کرد. شورشی‌ها با همان سلاح و مهمات، شهر جلال‌آباد را اشغال و ادارات دولتی را به آتش کشیدند.
مرحوم غبار، محمد گل خان مومند را در ظلم و قساوت، برادر ششمِ نادر خان نامیده است. جنایاتِ او در صفحات شمال کشور، از شمار بیرون است.
حزب دموکراتیک خلق برضد پاکستان از جنازۀ غفارخان در ننگرهار استقبال کرد،‌ اما حامد کرزی در ۲۵ حمل ۱۳۸۶ (۱۴ اپریل ۲۰۰۷م) طی مراسمی، اعمار مقبرۀ او را‌ از پول‌های گدایی شده یا از کیسۀ خالی مردم افغانستان به عهده گرفت و نواسه‌اش (آقای اسفندیار ولی) در قرن نو، بازهم لباس کهنه به تن کرده گفت: «من افغان بودم، افغان هستم و فردا نیز افغان خواهم بود.»
گل‌آقا شیرزوی والی ننگرهار نیز‌ مردم آن سوی دیورند را افغان خواند و اظهار داشت که کار اعمار مجتمع مزار خان عبدالغفارخان، به مرکز هم‌بسته‌گی و وحدتِ افغان‌های دو طرف دیورند محول شود. ۱۱۳
هرچند آقای اسفندیار خان، «اوغان» یعنی پشتون است‌ و پشتون باقی می‌ماند؛ اما افغانستانی نبوده، بلکه یک «اوغان» پاکستانی است. هیچ‌کس با پشتون بودنِ وی خصومت ندارد و بحث بالای این موضوع نیست؛ بحث اصلی این است که هیچ کدام از بزرگانِ این خانواده در موقع مناسبش نگفته بودند که پشتونستانِ مورد منازعه،‌ جزوِ خاک افغانستان باشد.
جارج آرنی نویسنده و خبرنگار انگلیسی می‌نویسد: «مفهوم پشتونستان برای افراد و گروه‌های مختلف،‌ متفاوت است. و هر کدام از چسپیدن به پشتونستان و قضیۀ دیورند در افغانستان و پاکستان،‌ اهدافِ خود را دنبال می‌کنند. پشتونستان شاید برای مرحوم عبدالغفارخان [مبارز بزرگِ نیمه‌قارۀ هند] اندیشۀ سیاسی نه، بلکه نجات معنوی و دل‌خواه بود که زنده‌گی خود را در این راه صرف کرد. اما قبایل بدویِ دو طرف دیورند که یک پای‌شان در افغانستان و پای دیگرشان در پاکستان است، می‌خواهند از شمال (افغانستان) و از جنوب (پاکستان) کسی در کارشان دخالت نکند. آن‌ها خواستار هرج‌ومرج ابدی هستند،‌ آرمان‌شان زنده‌گی بدوی و بی‌قانون در جنگل است. هدف حاکمان قبیله‌یی و محافل متعصب در کابل نیز در امر بلند کردن صدای آزادی کاذب برای پشتونستان، ضمیمه کردنِ آن‌ها به خاک افغانستان است، اما سال‌ها و دهه‌هاست که نمی‌توانند یک گامِ شجاعانه و جسورانه برداشته، نیات باطنیِ خویش را بیان کنند.» ۱۱۴
آقای محمد اسحاق نگارگر می‌گوید: «اگر من اشتباه نکرده باشم، از خان عبدالغفارخان گرفته تا عبدالولی خان،‌ اجمل ختک و دیگران،‌ همه به زبانِ حال گفته‌اند: ما در چوکات پاکستان، خودمختاری می‌خواهیم. آنان [رهبران پشتون‌تبار پاکستان] پشتون‌های افغانستان را با خود یک‌جا می‌کنند تا با یک اکثریتِ قابل توجه در فدرالیسم پاکستان،‌ با پنجابی‌ها و سندی‌ها چانه بزنند. اما پشتون‌های ناسیونالیست افغانستان، پشتون‌های پاکستان را با خود یک‌جا می‌خواهند تا دربرابر ملیت‌های دیگر افغانستان، اکثریت را تشکیل بدهند.»۱۱۵
به همین سبب، این ناسیونالیست‌های تشنۀ قدرت و خیانت‌پیشه، مناطق دو طرفِ دیورند را به کشتارگاهِ پشتون‌ها تبدیل کرده‌اند.
آقایی به نام همایون چتک در مقاله‌یی زیر عنوان «د دیورند کرخه او د خیبر پشتونخواه سمبولیک مشران» نوشته است(ترجمه دری): «سیاست‌مداران آن طرفِ سرحد دیورند را پاکستان در آغوش گرفته،‌ از اسفندیار ولی گرفته تا اصغرخان و افراسیاب ختک،‌ دهانِ همه بسته است. هر وقت که قضیۀ دیورند مطرح شده، ما اوغان‌ها برای آن‌ها چیغ زده‌ایم؛ ولی آن‌ها با زبانِ خاموش نشسته‌اند و هیچ‌گاه چیغ نمی‌زنند …» ۱۱۶
بلی ناسیونالیست عزیز! شما بیمار روانی هستید که چیغ می‌زنید.‌ آن‌ها چیغ نمی‌زنند چون اجداد شما و یا زمام‌دارانِ هم‌تبارِ شما یازده بار آن‌ها و سرزمین‌شان را به انگلیس فروخته‌اند. آن‌ها می‌دانند که به‌جز مستعمره شدن به افغانستان گرسنه، چیزی به‌دست نخواهند آورد،‌ به همین سبب دنبال منافعِ خودشان در چوکات نظامِ خودشان (پاکستان) هستند.‌ اما شما ناراحت نباشید، هرقدر که می‌خواهید چیغ بزنید تا عقده‌های روانی‌تان بترکد.
گروه طالبان؛ یک جریانِ خودجوش یا ساخته و پرتاب‌شده از پاکستان؟
از آن‌جا که طی ۶۵ سال اخیر، در افغانستان ناسیونالیست‌پروری، اساس سیاستِ نظام‌های قبیله‌ییِ حاکم بوده است، زمام‌داران پاکستان نیز در مقابل آن، بنیادگرایی اسلامی را طراحی نموده و از جنرال ضیاءالحق تا پرویز مشرف، همه این سیاست را دنبال کرده‌اند. افراد و محافلی در ارتش، استخبارات و جامعۀ پاکستان، وظیفۀ اصلی‌شان ایجاد و تقویت بنیادگرایی اسلامی است و به طور فنی و مسلکی، بنیادگرایی را تولید و تکثیر می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند با سوءاستفاده از مقبولیتِ دین اسلام، مردم را وسیله قرار دهند. به همین سبب برندۀ میدان سیاست، زمام‌داران پاکستان و بازندۀ آن، زمام‌داران ناسیونالیستِ افغانستان بوده‌اند. یکی از اهداف عمدۀ زمام‌داران پاکستان در این برنامه، خاموش کردنِ صدای تجزیه‌طلبان و پایان دادن به قضیۀ دیورند و استفاده از این گروه‌های مذهبی در قضیۀ کشمیر در برابر هندوستان بوده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.