احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:جنرال محمد عظیم مجاهد/ شنبه 18 سنبله 1396 - ۱۷ سنبله ۱۳۹۶
آهنگران شهر شقاوت!
آیا درون کورۀ روح شما هنوز
یادی ز کاوه هست؟
جز پرچم خمیدۀ تسلیم
باری دگر به شانۀ این نسل یاوه است؟
(باختری)
————————————————-
خاطرۀ نخست
ما در کودتا سهم نمیگیریم!
از اینجا، از زندان دردانگیز قرن، از شهر دقیانوس، از دیار به نسیان گذاشته شده در تاق تاریخ، از افغانستان، از سرزمینِ آتش و خشم و خون، از حیطۀ جنگ و از جغرافیایِ دود و سرود و آزادی حرف میزنم. از سرزمینی که تاریخ و جغرافیهاش از جور ستمپیشهگانِ خودی و نکبتِ قدومِ جهانخوارانِ سیاه و سرخ، دیرگاهیست که به خون رنگین است.
به یاد دارم آن روزهایی را که قشون سرخ شوروی وقت، جنگ را به مجاهدین باختند و راه کشورِ خویش در پیش گرفتند. کسانی میگفتند با خروج ارتش سرخ، جنگ در افغانستان پایان مییابد. اما جنگ پایان نیافت و حکومتِ وقت در برابر مجاهدین به مقاومت ادامه داد.
از یاد نمیبرم خاطرۀ آنزمانیکه عدهیی از سران شیفتۀ قدرت که مقرشان در پشاور بود، بهخاطر دست یافتنِ زودهنگام به کلید دروازۀ ارگ بیتابی میکردند، به دستور سازمان استخبارات نظامی پاکستان، با عدهیی از حلقاتِ ناراضی در حکومت داکتر نجیب به سرکردهگی شهنواز تنی، با وجود تضادهای سیاسی و ایدیولوژیک، دست به ازدواج سیاسی زدند. بعد از توافق روی طرح کودتا علیه حکومت و کسب حمایتِ سردمداران پاکستان، عربستان سعودی هیأتی را به پنجشیر ارسال نمود تا با داکتر عبدالرحمن رییس کمیتۀ سیاسی شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان پیرامون موضوع وارد مذاکره شوند.
یک روز قبل از آمدن هیأت، داکتر عبدالرحمن موضوع را با آمرصاحب مسعود در میان میگذارد. روز بعد، دو نفر تبعۀ پاکستان و کشور سعودی به درۀ پارندۀ شهرک بازارک پنجشیر که اقامتگاه خاصِ داکتر عبدالرحمن بود، میرسند. هیأت به نمایندهگی از کشورهای خویش و در عین حال به نیابت از حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار صحبت را آغاز کرد. صحبتها پیرامون آمادهگی قوتهایشان خارج از خطوط کمربند کابل و آمادهگی بالای حمله به کابل از استقامتهای لوگر، میدان وردک، پغمان، سروبی، لغمان و کاپیسا بود و همچنان حولِ قوتهای رزمی قطعات حامی در داخل کابل و قوتهای ویژۀ هوایی ـ هرچند بدون جزییات ـ صورت گرفت.
تقاضای هیأت این بود که حزب جمعیت اسلامی افغانستان نیز از کودتا حمایت، قرارگاههای نظامی و گارنیزیونهای وفادار به دولت نجیب را در ولایت شمال مورد حمله قرار داده، راه مواصلاتی ولایات شمال به کابل (سالنگها) را مسدود نمایند. البته بعد از پیروزی، پیرامون ساختار دولت اسلامی با سران مجاهدین به توافق خواهند رسید. بالنوبه داکتر عبدالرحمن به پاسخ هیأت پاکستانی و عربستان سعودی گفتند: اگر منظور حزب جمعیت اسلامی تنها و تنها سرنگونی دولت نجیب میبود، فقط کافی بود با بسیج مجاهدین و حمایت مردمِ کابل تحتِ این شعار که «مالش از شما و تخت از ما» حکومت کابل را سالها قبل سرنگون میکرد. اما به کدام قیمت؟! کشتار هزاران مردم مظلوم، مأمورین دولت، جمع زیادی از افسران و سربازان وطن، زنان و دختران کارمند، مردان نیکتاییدار و جوانان پتلونپوش که رهبری جمعیت و آمرصاحب مسعود جداً مخالفِ این عمل اند؟
اگر منظور سرنگونی «حکومت کمونیستی» و استقرار «نظام اسلامی» به اراده و خواستِ امروز و فردا باشد، هنوز سران تنظیمها و گروههای جهادی پیرامون بدیل حکومت کمونیستی، نوع و چگونهگیِ ساختار دولت اساسی آینده، در میانِ خود به توافقِ سراسری نرسیدهاند و اختلافاتِ جدی وجود دارد. قبل از توافق گروههای جهادی، سرنگونی دولت به نفع هیچ کس نیست. «ما در کودتا سهم نمیگیریم!»
هیأت در اخیر صحبت تقاضا نمودند که «اگر در انقلاب سهم نمیگیرید، لطفاً مخالفت هم نکنید». داکتر عبدالرحمن پاسخش فقط یک جمله بود: عملتان نه انقلاب است و نه پیروز میشود.
طوریکه پیشبینی شد، یکونیم ماه بعد کودتای نظامی علیه حکومت نجیب بهوقوع پیوست. کودتا در مرحلۀ آغاز ناکام شد؛ جنرال شهنواز تنی و جمعی از افسران بلندرتبۀ کودتایی ذریعۀ هلیکوپتر به پاکستان متواری شدند و جمعی دیگر، دستگیر و تعدادی هم تسلیم گردیدند.
در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ درحالیکه عدهیی از رهبران جهادی از تداومِ جنگ خسته شده بودند، اعلان مصالحۀ ملی با مخالفین مسلح توسط دولت، پلورالیسم سیاسی، اختلافاتِ درونحزبی و چنددستهگی میان سران حزب وطن که دولت نجیب را چون موریانه از درون و بیرون فرسوده ساخته بود، یک بارِ دیگر همان رهبران قبلیِ کودتا را که اکثرشان در پاکستان در ظلِ حمایت ISI به سر میبردند و شاخههای نظامیشان به فعالیتهای تخریبی علیه دولت ادامه میدادند، به دستور پاکستان جمع و جور کرد و همه در تدارکِ سقوط رژیم کابل برآمدند. این تپ و تلاشها در حالی صورت میگرفت که اکثر ولایات شمالی و نقاط استراتژیکِ سایر ولایات در اثر مساعی و هماهنگی مشترکِ قوماندانان داخلیِ غیروابسته به پاکستان تحت رهبری احمدشاه مسعود فرمانده عمومی جهاد و مقاومت، به شورای نظار پیوسته بودند و روی مکانیسم سقوط رژیم و برنامۀ مشترکِ بعدی کار را آغاز نموده بودند.
از آنجایی که انکشافاتِ سریع حوادث و رویدادهای پیهمِ ناشی از مداخلۀ آشکار و علنی پاکستان در امور داخلی افغانستان، حمایت از یک تنظیم خاص در تصرف کابل را گواهی میداد، قوماندانان جهاد داخلی در رأس آن فرمانده مسعود را واداشت که هرچه سریعتر عملیاتهای نظامی را برای تصرف پوستهها و مراکز سوقالجیشی آغاز کرده و مراکز ولایات را در محاصره قرار دهند.
قابل ذکر است که در فرجامین روزهای اضمحلال حکومت نجیب، گرچه تلاشها و زدوبندهای پنهانی میان عدهیی از سران قومگرا در حکومت نجیب صورت گرفت تا قدرت را در تفاهم با استخبارات نظامی پاکستان به سران احزاب و تنظیمهای وابسته به پاکستان تسلیم نمایند، اما اینبار نیز جلو این توطیه بهسرعت توسط احمدشاه مسعود و قوماندانان جهاد داخلی گرفته شد. در تفاهم با رهبران جهادی مستقر در پاکستان و ایران در ۸ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی، مجاهدین وارد کابل شدند و حضرت صبغتالله مجددی بهحیث اولین رییس دولت مؤقت، زمام امور را در کابل بهدست گرفت. اما حکمتیار رهبر حزب اسلامی با وجود امضا در پای توافقنامۀ پشاور و اشتراک در حکومت مجاهدین، در همان روز آغازینِ ورود صبغتالله مجددی از پاکستان به کابل، طیارۀ حاملِ اورا با فیر راکت بدرقه و جنگ را با حکومت اسلامی آغاز و با سنگر گرفتن در چهارآسیاب و لوگر خوابِ خوش را بر شهروندانِ کابل تلخ نمود و به تعقیب آن، جنگهای خونینی میان مجاهدین تحت رهبری حکومت اسلامی و هواداران حزب اسلامی حکمتیار، یکی به دفاع از شهر کابل و باشندهگانش و دیگری برای تصرفِ یکجانبۀ قدرت در کابل، سر گرفته شد.
خاطرۀ دوم
تحلیل عمیقِ مسعود از جنگ افغانستان
برای انجام کاری رسمی به وزارت دفاع رفتم تا وزیر دفاع وقت را ملاقات کنم. نجیب فهیم رییس دفتر مقام وزارت (فعلاً استاد در دانشگاه کابل) زمینۀ ملاقات را مساعد نمود. جمع کثیری از همشهریان کابل، شخصیتهای سیاسی و جهادی، استادان دانشگاه، نمایندهگان اقوامِ مختلف و تعدادی هم از اعضای سابقِ حزب خلق و پرچم در مجلس حضور داشتند. از مرکز شهر و حومۀ آن صـدای انفجار و فیر راکت پیهم شنیده میشد. نمایندهگان اقوام و حاضرین مجلس به نوبت حمایتشان را از حکومت مجاهدین ابراز و از وزیر دفاع خواهش میکردند که اجازه دهند به دفاع از حکومت مجاهدین و شهر کابل مردم را بسـیج و چهارآسیاب را از وجود افراد حکمتیار تخلیه نمایند. همچنان یک نفر به نمایندهگی از استادان، پیام محصلین و جوانانِ دانشگاهی را مبنی بر اخذ سلاح و دفاع از شهر کابل قرائت نمود. یکی از جنرالانِ عضو حزب وطن پیشنهاد نمود که مردم و جوانان بهطور داوطلب حاضرند که بهحیث نیروهای دفاعی، از انقلاب و از حکومت اسلامی حمایت نمایند. هرکدام از آنها به نوبۀ خویش با احساس وطندوستی و حسِ همدردی به شهریان بیگناه کابل که در اثر فیر راکتهای کور جانهای شیرین خود را از دست میدادند، با آمرصاحب مسعود وزیر دفاع قاطعانه وعدۀ همکاری دادند.
آمرصاحب مسعود درحالیکه از نهایتِ خستهگی و بیخوابی پیهم فاژه میکشید، با حوصلهمندیِ یک رهبر و با ابراز تشکرِ فراوان از حاضرین گفتند: «برادران من، حرفهای یکایکتان را شنیدم. پاسخ من به همۀ شما این است که جنگ ما اصلاً با حکمتیار نیست. اعضای حزب اسلامی همه برادرانِ ما هستند. خدا انصاف بدهد حکمتیار را که به دستور بیگانهگان در برابر وطن، مردم و برادران مجاهدِ خود و علیه دولت اسلامی اعلان جنگ کرده است. اگر دشمنی حکمتیار تنها با من باشد و با آمدن او جنگ ختم گردد، من حاضرم چوکی وزارت دفاع را به او بسپارم و بروم به تحصیلاتِ خود ادامه دهم. اما اینطور نیست. در عقب این جنگ، دست مستقیم پاکستان، عربستان سعودی، امارات، ایالات متحدۀ امریکا و تعدادی از ممالک غربی و حتا دست مؤسسان سازمان استخباراتی اسراییل دخیل است.
مسعود اضافه نمود: من به این باورم که جنگ مردم ما با دشمنان اسلام، وطن و آزادی کشور سالها طول خواهد کشید. ابعاد این جنگ تا آنجا گسترده خواهد شد که دامنِ کشورهای جنگافروز را نیز خواهد سوخت. بگذارید پاچهبلندهای حزب اسلامی را همین مجاهدان در میدان جنگ پاسخ دهند. جنگ سرانجام در کشور ما خاتمه خواهد یافت. کشور ویران و مخروبۀ ما، به بازسازی، توسعه و رشد اقتصادی و انکشافِ زیربنایی نیاز مبرم دارد. همین جوانان تحصیلکرده، مأمورین، محصلین، دانشمندان، متخصصین و آگاهان سیاسی و اجتماعیِ ما این وطن را دوباره میسازند. اینها همه سرمایههای ملی و معنویِ ما اند که نباید در جنگهای تنظیمی و تحمیلی قربانی شوند.
سخنان آمرصاحب مسعود در هر بخش با تأیید و بدرقۀ پُرشور حضار مواجه شد.
مسعود که به مثابۀ یک جنگجوی با تقوا، در متانت و استقامت و پایداری در برابر دشمنانِ داخلی و خارجی در تارکِ آسمان پُرستارۀ جهاد افغانستان میدرخشید، سرانجام در پای نخل آزادی کشور و آرمانِ مردمش جان شیرینِ خود را از دست داد.
عدهیی از چاکرپیشهگان استعمار و مزدورانِ ISI در زمان حیاتِ مسعود همواره این اراجیف را در میان مردم نشخوار مینمودند: «این مسعود است که صلح نمیخواهد و کشور و مردم را به تباهی کشانده است». اکنون او در میان ما نیست، مجاهدین خلع سلاح شدهاند و با وجود حضور نظامی بیش از ۴۹ کشور جهان، جنگ و حوادثِ تلخ و خونین همچنان ادامه دارد. این وضع بهروشنی مؤیدِ تحلیلها و شناخت عمیقِ مسعود از سرشت جنگ، منابع جنگ، اهداف استعمار جهانی و نوکران منطقهییِ آن است و با گذشتِ هر روز و هر ماه و هر سال، حقانیت مبارزه و مقاومتِ او در برابر دشمنان سوگندخوردۀ افغانستان به اثبات میرسد و محبوبیتش در میان دوستدارانش بهویژه نسل جوان و تحصیلکردۀ کشور فزونی مییابد.
او در سختترین شرایط و بهتنهایی، ابتکار جنگ در برابر تروریسمِ طالبان و القاعده را بهدست داشت. مردم و مجاهدینِ تحت رهبری و هدایتِ او، صدبار قویتر از امروز در برابر دشمنانِ وطن بدون هیچ امتیازی جنگیدند، امیـد پیروزی بر دشمن قویتر از امروز بود، مردم با همۀ فقر و تنگدستی، محاصرۀ اقتصادی، مسدود بودن راههای مواصلاتی در طول پنج سال دوران مقاومت، یک روز هم به علتِ فقر و بیکاری علیه حکومت استاد ربانی و قهرمان ملی لب به اعتراض نگشودند، بلکه با صبر و شکیبایی به مقاومت علیه گروه طالبان و حامیانشان ادامه دادند.
اما امروز با حضور نظامی ۴۹ کشور و ۹ پایگاه نظامی ایالات متحدۀ امریکا، در همۀ نقاط کشور مردم از دستِ ناامنی، فقر و بیعدالتی فریادشان به آسمان بلند شده و کام شان از محنتِ جنگ و انتحار و رویدادهای دلخراش تلخ است. در حالت اسفناکِ کنونی همۀ نقاط کشورِ ما برای باشندهگانش چون قفس، تنگ و نفسگیر شده است. فضای شهرها و روستاها خونین و هوای پایتخت دلگیر است. کابل را دیوارهای سمنتیِ ادارات دولتی و خانههای مقامات پُر کرده و در خیابانها راهبنـدان است. سر بریدن و کشتار مردمِ بیگناه توسط داعش و طالب، به یک حادثۀ تکراری تبدیل شده است.
در خروش خشم و خونِ این بیداد، در هر گوشه آزادقامتی برمیافتد، سپیداری میشکند و نیستانی آتش میگیرد، اما گوشِ حقشنو و چشم بینایی نیست. صدا به صدا نمیرسد، جنایتکاران به کیفر نمیرسند؛ زیرا در این ماتمسرا هیچ دادگر و دادستانِ عادلی حاکم نیست.
اکنون که در شانزدهمین سالگرد شهادت قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه مسعود و هفتۀ شهید قرار داریم، مردم مجاهد افغانستان از سران حکومت وحدت ملی(؟) میخواهند که اگر در تعهدشان به وحدت ملی، وفاق ملی و عدالت اجتماعی پایبندند، بیشتر از این زمینۀ جنگ، نفاق و تشدید بحران سیاسی، اجتماعی و سمتی را فراهم نیاورند و با تجلیل پُرشکوه و سراسری از سالگرد شهادت قهرمان ملی کشور، «وفاق ملی» را جایگزین «نفاق قومی» بسازند.
همچنان از همۀ رهبران جهـادی، رؤسای احزاب، شخصیتهای ملی و جریانهای سیاسی، مجدانه این انتظار میرود که اگر خواهان نام نیکِ خود و زندهگی آبرومندانه، انسانی و با امنِ فرزندان و نسلهای آیندۀ کشور اند، باید نفاق و شقاق، اختلاف و جاهطلبی و خودمحوری را کنار گذاشته، بلادرنگ برای تغییر اوضاع سیاسی، نظامی و اجتماعی روی یک طرحِ ملی و مردمی که همین وفاق ملی باشد، به توافق رسیده و افغانستان را از بحران و فروپاشی نجات دهند.
Comments are closed.