احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 1 میزان 1396 - ۳۱ سنبله ۱۳۹۶
بخش چهارم/
جوامع غیرفاضله
نوشتههای فارابی دربارۀ جوامعِ غیرفاضله را میتوان بخشی از «مردمشناسی فلسفی» تلقی کرد که به بررسی زندهگی اجتماعی انسانها در جوامع مختلف میپردازد. جوامع غیرفاضله، جوامعی هستند که معیار و سلسلهمراتبِ جامعۀ فاضله در آنها از بین رفته و اموری چون جاهطلبی، شهوت، غرور، جنایت، و مالاندوزی جای «حکمت» را گرفته است. بنابراین، جوامع غیرفاضله جوامعی هستند که مثل بدن بیمارِ در شرف نابودیاند.
تقسیمبندی جوامع غیرفاضله، بر پایۀ اصولی که این جوامع بر آن نهاده شده و ارزشهایی که در آنها حاکم است، صورت میگیرد. اما اینکه این تقسیمبندی ناظر به واقع است یا صرفاً انتزاعی است، در آثار فارابی به آن اشارهیی نشده است، ولی واقعی بودن همۀ آنها بسیار بعید مینماید. جوامع غیرفاضله عبارتاند از: جاهله، فاسقه، ضالّه و مبدّله یا متبدّله. (۲۷)
۱٫ جامعۀ جاهله
جامعۀ جاهله یا جاهلی، جامعهیی است که مردم آن نه سعادت را شناختهاند و نه به ذهنشان خطور کرده است و اگر به سعادت حقیقی رهنمون شوند، نه آن را میفهمند و نه بدان معتقد میشوند و تنها برخی از امور را که بهظاهر خیر و خوبی پنداشته میشود، مانند تندرستی، بهرهوری از لذات، آزادی در خواستهای نفسانی و مورد احترام و تعظیم قرار گرفتن، سعادت میپندارند. آنان سعادت کامل و نهایی را فراهم آمدن همۀ اینها و بدبختی را فقدان این امور میدانند.(۲۸)
از دیدگاه فارابی، شش نوع جامعۀ جاهلی میتوان یافت: جامعۀ ضروریّه، جامعۀ بدّاله، جامعۀ خسّت، جامعۀ کرامت، جامعه تغلّبیه و جامعۀ حریت (جماعیه).
افلاطون جوامع غیرفاضله را چهار نوع میداند: تیموکراسی (جامعۀ جنگجویان)، (۲۹) الیگارشی، دموکراسی و استبدادی، که بهجز جامعۀ جنگجویان، سه جامعۀ دیگر بهترتیب بر جامعۀ بدّاله، جامعۀ حرّیت (جماعیه) و جامعه تغلّبیۀ فارابی منطبق است. اکنون به توضیح جوامع جاهله از دیدگاه فارابی میپردازیم.
الف) جامعۀ ضروریه. جامعۀ ضروریه جامعهیی است که در آن برای بهدست آوردن امور ضروری زندهگی، همکاری میشود. (۳۰) رییس جامعۀ جاهله در نزد مردم آن جامعه کسی است که در بهکارگیری مردم برای بهدست آوردنِ امور ضروری زندهگی و نگهبانی آن، از حسن تدبیر و چارهاندیشی برخوردار است یا کسی است که امور ضروری را از اموال خودش به مردم میبخشد.
راههای کسب امور ضروری عبارتاند از: کشاورزی، دامداری، شکار، راهزنی (دزدی) و … که در بعضی از جوامع تمام آنها وجود دارند و در بعضی از جوامع ضروری، یک یا دو راه از آنها موجود است. (۳۱)
ب) جامعۀ بدّاله. (۳۲) جامعۀ بدّاله «جامعهیی است که در آن برای کسب سرمایه و ثروت و افزونطلبی و انباشت مایحتاج و پول همکاری میشود» (۳۳) و افراد بر گردآوری بیش از مقدار مورد نیاز امور یادشده، حریص هستند. ملاک برتری در این جامعه، ثروتاندوزی است و به همین دلیل، برترین مردم کسی است که برای ثروتاندوزی بهتر چارهاندیشی کند. آنان ثروتهای اندوخته شده را تنها به میزان ضروری مصرف میکنند و این رفتار، برخاسته از شیفتهگی و بخل آنها نسبت به ثروت اندوخته شده است. رییس این جامعه کسی است که در راه کسب ثروت و حفظ آن برای شهروندان توانمند و چارهاندیش، باتدبیر و لایق باشد. (۳۴)
ج) جامعۀ خسّت. (۳۵) خسّت به معنای پستی و فرومایهگی است و مقصود از جامعۀ خسّت، (۳۵) جامعهیی است که افراد آن فرومایهاند و در پی امور ناچیز و پستاند و به همین دلیل، نام دیگر این جامعه، جامعۀ سقوط است.
فارابی، خود در تعریف جامعۀ خسّت میگوید: جامعۀ خسّت یا اجتماع خسیسه، جامعهیی است که افراد آن برای بهرهوری از لذت حسی یا خیالی از قبیل بازی یا شوخی، و نیز برای لذت بردن از خوراکیها، نوشیدنیها و همبستری با زنان، به یکدیگر یاری میرسانند و انتخاب لذتبخشترین این امور برای بقای جسم و سودمندی به بدن نیست، بلکه تنها برای طلب خود لذت است. این جامعه، در دید مردم جامعۀ جاهلی، جامعهیی خوشبخت و مورد رشک است، چون رسیدن به هدف این جامعه، فقط بعد از به دست آوردن امور ضروری و ثروت و با ولخرجیهای زیاد امکانپذیر است. برترین، خوشبختترین و مورد رشکترین فرد، کسی است که اسباب لعب فراوانی برای او فراهم باشد و اسباب لذتبخش بیشتری بهدست آورد. (۳۶)
د) جامعۀ کرامت. جامعۀ کرامت، جامعهیی است که افراد آن برای رسیدن به مرتبتی که در آن مورد احترام گفتاری و کرداری در جوامع دیگر یا در میان خود باشند، همکاری میکنند. احترامهای درون جامعه، با هم مساوی یا متفاوت هستند. احترامها کلاً بر اساس شایستهگیهای مورد نظر افراد جامعۀ کرامت است؛ زیرا شایستهگیها در نزد مردم جامعۀ جاهلی بر اساس فضیلت نیست، بلکه معیار شایستهگی ثروت، فراهم آمدن اسباب لذت و بازی، کامیابی بیشتر از آن دو، دستیابی بیشتر به امور ضروری زندهگی، فعّال و مؤثر بودن در تهیۀ امور یاد شده برای دیگران و غلبه و پیروزی است.
در جامعۀ کرامت، معیار کرامت هرچه باشد، معیار ریاست نیز همان است و هر کس که نسبت به دیگری از کرامت بیشتری برخوردار باشد، رییس او خواهد بود تا به کسی برسد که از کرامتی بیش از همۀ اهل جامعه برخوردار باشد. چنین کسی رییس جامعۀ کرامت است. برترین رییس نزد آنها کسی است که افراد جامعه را به تمام این امور برساند و خود جز به کرامت، ستایش، بزرگداشت و احترام در گفتار و کردار مردم و اشتهار به امور یاد شده در دوران حیات خود و پس از آن، دل نبسته باشد.
هـ) جامعۀ تغلّبیه. جامعۀ تغلّبیه، جامعهیی است که در آن مردم برای غلبه بر دیگران با هم همکاری میکنند. چنین جامعهیی، زمانی تشکیل میشود که هر یک از افراد جامعه با درجات متفاوت و در جنبههای مختلف خواهان و دوستدار غلبه بر دیگران باشند. در این جامعه، هر فرد، هم غلبه بر افراد جامعۀ خود و هم غلبه بر دیگر ملتها را دوست دارد؛ ولی چون هر یک از آنان برای ادامۀ زندهگی و چیره شدن بر بیگانهگان و جلوگیری از غلبۀ دیگران بر خود، نیازمند کمک دیگران است، از روی ناچاری از غلبه بر جان و اموال دیگران خودداری میکند.
رییس این جامعه، کسی است که در به کارگرفتن افراد و چیره ساختن آنان بر دیگران، چارهاندیش است و در کارهایی که باید انجام دهند تا به پیروزی برسند، دارای نظریۀ کاملتری است. افراد این جامعه به حالاتی چون خشونت، سنگدلی، گردنکشی تکبّر و فخرفروشی، آزمندی شدید به خوراکیها و نوشیدنیها، افراط در ارضای شهوت جنسی، گرایش به تفوّق بر یکدیگر در برخورداری از انواع لذتها با اِعمال زور و خوار ساختن صاحبان آن دچار میشوند. (۳۷)
Comments are closed.