دو رییس‌جمهوری و دو دنیــا

گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 1 میزان 1396 - ۳۱ سنبله ۱۳۹۶

مهم‌ترین ویژه‌گی هفتاد و دومین نشست سازمان ملل متحد این بود که در آن برای نخستین‌بار دونالد ترامپ رییس‌جمهوری امریکا سخنرانی می‌کرد. آقای ترامپ به‌دلیلِ حرف‌ها و سخنرانی‌های عجیبش همواره خبرساز بوده است. او خلافِ رییس جمهوری قبلی امریکا، سخنانِ خود را رُک و بی‌پرده بر mandegar-3زبان می‌آورد. آن‌چه را هم که آقای ترامپ در نشست سازمان ملل متحد مطرح کرد، در همین راستا باید فهمید.
سخنرانی آقای ترامپ در سازمان ملل، کاملاً «ترامپی» بود و به گمانم اگر چیزی غیر از این می‌بود، جای تعجب داشت. خلاف آن‌چه که برخی از تحلیل‌گران به ابعاد جهانیِ سخنرانی آقای ترامپ توجه نشان دادند، فکر می‌کنم که این سخنرانی بیشتر برای افکار عمومی در امریکا تهیه شده بود.
امریکایی‌ها دوست دارند که خود را برتر بدانند و آقای ترامپ واقعاً چنین حسی را به آن‌ها القا می‌کنـد. آقای ترامپ به برخی کشورها و سرانِ آن‌ها از تربیون سازمان ملل متحد حمله کرد و حتا در مورد کوریای شمالی گفت که مجبور خواهد شد این کشور را از نقشۀ جهان محو کند. او در مورد ایران، کوبا، ونزویلا و نظام‌های کمونیستی نیز حرف‌های انتقادی زد و این نوع حکومت‌ها را حکومت‌های زشت خطاب کرد.
پیش از این نیز رؤسای جمهور امریکا حرف‌هایی بهتر از این در بابِ این کشورها و نظام‌ها نگفته بودند. حتا بارک اوباما رییس‌جمهوری پیشینِ امریکا هم که به فرهیخته بودن مشهور بود، هر وقت در مورد این کشورها صحبت می‌کرد، لحنی شبیه لحنِ ترامپ داشت. پس تا این جای کار آقای ترامپ حرف و سخنی در نشست سازمان ملل نگفته که خلافِ عرف معمولِ سخنرانی‌های روسای جمهوری امریکا در چنین نشست‌هایی باشد.
او حتا در مورد افغانستان که به زخم ناسورِ امریکا تبدیل شده نیز حرفِ تازه‌یی نگفت؛ حرف‌های آقای ترامپ در مورد افغانستان تکرار همان چیزهایی بود که در استراتژیِ اخیرش بیان شده است. اما وقتی می‌گویم که مخاطب اصلیِ او در این سخنرانی بیشتر از این‌که کشورهای جهان و یا مردم جهان باشد، مردم و کشور خودش بود، به این دلیل است که او تلاش کرد به همان شعار اصلی انتخاباتیِ خود برگردد که وعده داده بود غرور امریکایی‌ها را دوباره به آن‌ها برمی‌گرداند.
در تمام سخنرانی خود، آقای ترامپ تلاش کرد که به این هدف نزدیک شود و به مردم امریکا بفهماند که در انتخابِ خود در مورد او اشتباه نکرده‌اند.
آقای ترامپ در ماه‌های اخیر به‌شدت افتِ محبوبیت داشته و حتا سخن از آن می‌رفت که باید از ریاست جمهوری قبل از موعد کنار برود. سخنرانی آقای ترامپ نشان داد که او تا آخر دورۀ کاری‌اش در این مقام خواهد بود و حتا آماده است که یک دورۀ دیگر هم در کاخ سفید باقی بماند.
آقای ترامپ در کُلِ سخنرانی‌اش به مردم امریکا این احساسِ برتری‌یی را که دوست دارند، القا کرد. او از سخاوت، دست و دلبازی، نوع‌دوستی و توجه امریکا به دیگر کشورهای جهان تمجید کرد و تأکید ورزید که امریکا هزینه‌های بزرگی را برای رفاه انسان‌ها به مصرف رسانده است. او از ساختار بیروکراتیک سازمان ملل متحد نیز انتقاد کرد و گفت که با وجود این‌که ۲۵ درصد مصارف این سازمان را امریکا با سخاوتِ خود متحمل می‌شود، ولی این سازمان هنوز نتوانسـته به یک سازمان فعال در سطح جهان تبدیل شود.
اشارۀ آقای ترامپ ظاهراً به این بود که سازمان ملل باید بیشتر در خدمتِ هدف‌های امریکایی قرار بگیرد.
یک روز پس از آقای ترامپ، محمد اشرف‌غنی رییس‌جمهوری افغانستان نیز در این نشست سخنرانی کرد. متأسفانه شاید بدترین سخنرانی ممکن در چنین نشستی، همین سخنرانی آقای غنی باشد. آنانی که سخنرانی آقای غنی را تهیه کرده بودند، خیلی به زیر و بم‌هایِ چنین سخنرانی‌یی توجه نشان نداده بودند.
زمانی که آقای غنی سخنرانی می‌کرد، اکثر شرکت‌کننده‌گان نشست را ترک کردند. البته این مسأله چندان امر غیرمعمولی در این‌گونه نشست‌ها نیست. همیشه سخنرانی‌های رؤسای جمهوریِ امریکا در سازمان ملل بیشترین مخاطب را به خود داشته و دیگر کشورها به میزان اهمیت‌شان در مناسبات جهانی، از شمار کمترِ شرکت‌کننده برخوردار بوده اند، اما نه به اندازه‌یی که در سخنرانی آقای غنی حضور داشتند.
تعداد بسیار کمی از شرکت کننده‌گان در سخنرانیِ آقای غنی در سالون باقی ماندند و همان‌ها نیز به شمول هیأتِ افغانستان هیچ توجهی به سخنرانی آقای غنی نداشتند. اما نادر نادری رییس اصلاحات اداری که معلوم نیست بنا به کدام موقعیتِ دیپلماتیک در تمام نشست‌های بین‌المللی حضور دارد، مشتاقانه با موبایلش سخنرانی رییس‌جمهوری را ضبط می‌کرد.
آقای غنی در حالی در نشست سازمان ملل سخنرانی می‌کرد که در کشورش و زیر اداره و رهبری خودش، اصطلاح جدیدِ «مخکشیسم» تولید شده است. نمی‌دانم در آن لحظه اگر همان تعداد محدود مخاطبانِ آقای غنی که در نشست حضور داشتند، خبر می‌شدند که فاشیسمِ ایشان چقدر به بار و بر نشسته، آیا بازهم به نشستن و شنیدنِ چرندیاتِ او ادامه می‌دادند؟
بگذار که دستمال به دستان بگویند که آقای غنی از آن‌چه که در ادارۀ امور می‌گذرد، خبر ندارد و راهنمای قوم‌گرایانۀ آقای مخکش هیچ ربطی به او ندارد؛ ولی من و میلیون‌ها انسانِ این سرزمین هرگز باور نمی‌کنیم که آقای غنی با مخکش هماهنگ نبوده است. این دو، دو رویِ یک سکه اند و در مکتب فکریِ مشترک قدم می‌زنند. شاید روزی روزگاری سند‌های خیلی مهم‌ترِ دیگری نیز از جایی درز کند و پرده از خیلی رازهای قوم‌گرایانۀ ارگ بردارد.
دید و بازدیدهای آقای غنی در امریکا نیز چندان حساب‌شده و منسجم نمی‌نمود. من به اندازه‌یی که آقای غنی را مورد انتقاد قرار می‌دهم، به همان اندازه آقای کرزی را نیز انتقاد می‌کنم، اما از برخی حرکت‌های آقای کرزی در مقایسه با آقای غنی خوشم می‌آید. آقای غنی در کشورهای خارج و در برابر رؤسای جمهورِ آن‌ها ژستِ نوکر و گدا را به خود می‌گیرد، در حالی که آقای کرزی حتا در برابر بوش رییس جمهوری سابقِ امریکا کاملاً عادی برخورد می‌کرد.
شاید ما در سطح جهانی چندان موقفِ خوبی نداشته باشیم و کشوری نباشیم که محلی از اعراب در مناسبات بین‌المللی داشته باشیم، ولی این‌قدر هم نباید خود را خوار بسازیم که دیگران حس کننـد ما واقعاً گدازاده هستیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.