احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدرضا حجارزاده - ۲۸ قوس ۱۳۹۱
سینمای امریکا مملو از اقتباسهای ادبی است که اغلب هم شاهکارهای بزرگ و ماندگاری از کار برآمدهاند. این اقتباسها معمولاً ژانرهای مختلف فیلمسازی را هم در بر میگیرد. چند نمونه خوبش، فیلمهایی نظیر سریِ هفتگانه «هری پاتر»، «آلیس در سرزمین عجایب»، «کوری»، «بادبادکباز» و «کد داوینچی» است که از نویسندهگان گوناگونی با ملیتهای مختلف و در قالبهای داستانیِ متنوع ساخته شدهاند.
با این حال، فرمولهای برداشتِ ادبی همیشه هم چندان نتیجه موفقی بهبار نمیآورد. گاهی استثنایی باعث میشود فیلمی که بر اساس یک داستان ساخته شده، به خوبی نسخه مکتوبش نباشد و بهعکس، در موارد نادری فیلم بهتر از کتاب یا دستکم همسطح با ارزشهای آن تولید میشود.
فیلم «جاده» که در این نوشته به آن میپردازیم، از فیلمهای اقتباسیِ دسته اول است؛ فیلمی جذاب و دیدنی که متأسفانه کارگردان، آن را به اثری ضعیف و پایینتر از اعتبار و اهمیتِ کتاب تبدیل کرده است. گرچه تماشای تصاویر زنده از شخصیتها و موقعیتهای خلقشده در یک شاهکار ادبی جهان، میتواند تجربهیی ناب و لذتبخش برای هر علاقهمند به سینما و ادبیات باشد، اما «جاده» به دلایلی که در ادامه میآید، هماکنون یکی از فیلمهای مهم سینمای امریکا و حتا جهان شمرده میشود.
قبیله یعنی یک نفر!
تا به حال فکر کردهاید اگر روزی برسد که روی زمین هیچ امکاناتی برای زندهگی نباشد، چه خواهید کرد؟ آیا میتوانید پایان کار دنیا را تصور کنید؟ «جاده» درباره چنین روزی است؛ روزی که زمین جز ویرانی، توفان، زلزله، جنایت و فاجعه چیزی بر خود نمیبیند، نشانههای حیات در حال نابودیاند، انسانهای معدودی زنده ماندهاند و از نجاتیافتهگان، گروه اندکی هنوز به شرافت انسانیِ خویش پایبند اند و اغلبِ افراد در چنین شرایطی یا غارتگر شدهاند یا آدمخوار! رحم و عطوفت از میان رفته و همه تلاش میکنند فقط یک روز بیشتر زنده بمانند و برای این زنده ماندن، به هر خواری و خفتی تن میدهند. معنای کلمه «ما» تغییر کرده. هیچ دو نفری کنار یکدیگر دوام نمیآورند. هر قبیله شامل یک نفر است! و هر کس تنها به فکر خویش. در چنین جهان ترسناکی، شاهد زندهگی سخت یک خانواده سهنفره خواهید بود: پدر، مادر و فرزند. آنها قصد دارند به هر شکل ممکن، زنده و پاک بمانند. با آنکه فیلم از روز قیامت سخن میگوید و مخاطب را از قرارگرفتن در چنین شرایطی بهشدت میترساند؛ ولی در لحظهلحظه فیلم نشانههایی از امیدواری و رستگاری دیده میشود. نباید پایان فیلم را افشا کنیم، اما با این حال بد نیست بدانید جاده، پایانی خوش و روشن دارد.
یکی از صحنههای بسیار خوب و غافلگیرکننده فیلم، جایی است که زوج پدر و پسر با تهکویِ مخفی در حولیِ یک خانه متروکه مواجه میشوند. این دومین بار است که آنها چنین مخفیگاهی کشف میکنند. بار اول، وقتی مرد در تهکوی را میگشاید، با آدمهای لاغر و رو به موتی برخورد میکند که از فرط گرسنهگی روی زمین افتادهاند. گوشت تنِ خود و دیگران را میخورند و با دیدنِ پدر و پسر، به آنها حملهور میشوند. پسر که قبلاً از این واقعه ترسیده، نمیخواهد آن حادثه دوباره تکرار شود؛ اما این بار، بخت با آنها یار است. تهکویِ دوم، یک انبار مواد غذایی است. آن دو چند روزی در انبار غذا میمانند و حسابی به خود میرسند. دوش میگیرند و موی سر و صورتشان را اصلاح میکنند (نمونه این صحنه را میتوانید در سریال خوشساختِ «لاست» هم ببینید). ولی این معجزه دایمی نیست. آدمخوارها به آن مکان نیز میرسند و پدر و پسر چارهیی جز فرارِ دوباره ندارند.
پیش و پس از «جاده»، فیلمهای دیگری با چنین تِم و رویکردی ساخته شدهاند. ازجمله سریال «جِریکو» و فیلمهای «روز رستاخیز» و «کتابی برای اِلی» (با بازی دنزل واشنگتن، محصول سال ۲۰۱۰). بهخصوص در آخری، قصه، روایت و فضاسازیها، شباهت بسیاری به فیلم هیلکات دارد. حتا نمایی در فیلم هست که در هر دو اثر، عیناً تکرار شده. در هر دو فیلم، صحنهیی را میبینید که گروهی از آدمخواران به دنبال زن و کودکی میدوند و عاقبت آنها را به چنگ میآورند و در این میان، قهرمانِ فیلم تنها کاری که میکند، تماشا کردنِ آن صحنۀ دلخراش و آزاردهنده است!
چه کسانی جاده را ساختند؟
«جاده» فیلمی عمیق و تکاندهنده دربارۀ بشر و مبارزهاش برای بقا در موقعیتی شبیه به آخرالزمان است؛ اثری که تصویری هشداردهنده، آیندهنگر و ترسناک از عاقبت انسان به نمایش میگذارد. داستان فیلم در زمان و مکان نامشخصی و جایی در آینده رخ میدهد. هرچند ظاهراً زمان وقوع ماجرا برای نویسنده و فیلمساز اهمیتی نداشته، ولی فلاشبکهای متعدد به گذشته، نماهایی گنگ و نسبتاً مبهم و بیکارکرد از یک خانواده و زندهگی آرامشان در محیطی دلپذیر و امن نشان میدهد. با آنکه به نظر میرسد، آنچه در اصلِ داستان اهمیت بیشتری داشته، پیامدهای هولناک یک فاجعه مشابه با انفجارهای هستهیی و تأثیر آن بر سرنوشت و زندهگی انسان است.
کارگردان «جاده»، پیش از این، فیلم ضدوسترن مشهوری به نام «پیشنهاد» ساخته بود. وی «جاده» را سال ۲۰۰۹ و به دور از الگوی رایج در فیلمهای متعارف پیشگویانه ژانر علمی ـ تخیلی کارگردانی کرد.
نقش پدر را در فیلم، ویگو مورتنسن بازی میکند؛ بازیگری که سال ۲۰۰۷ از نامزدهای جایزه اسکار برای فیلم «وعدههای شرقی» بود. فیلمبینهای حرفهیی، او را با ایفای نقش «آراگون» در سری فیلمهای «ارباب حلقهها» به خاطر میآورند. نقش پسر را «کُدی اسمیت مَک فی» بازی میکند که این تجربه، امتیاز مهمی در کارنامه بازیگریِ او به شمار میآید. از دیگر بازیگران فیلم باید به چارلیز ترون در نقش همسر / مادر، رابرت دووال (پیرمرد تنها) و گای پیرس (پدر خانواده دوم) اشاره کرد. جاویر آگوریستوبل، «جاده» را فیلمبرداری و جان گرگوری آن را تدوین کرده است. این فیلم با بودجه ۲۵ میلیون دالری ساخته شده است.
اگر از هوادارانِ فیلمهای جادهیی پرکشش و تعلیق هستید، تماشای جاده را از دست ندهید. جاده، فیلمی سیاه و تلخ است؛ ولی لذت تماشای تصاویر و فضای خوفانگیز و رعبآور آن، به علاوه پایان دلنشین و خوشبینانهاش، تا ابد با شما باقی خواهد ماند.
جایی برای پیرمردها هست!
کورمک مک کارتی، نویسنده سالخورده رمان جاده (The Road)، اثرش را سال ۲۰۰۵ به چاپ سپرد که جایزه ادبی کلانی برایش به ارمغان آورد و پس از آن بلافاصله سال بعد، رمان «جایی برای پیرمردها نیست» را منتشر کرد که برادران کوئن بر اساس آن، فیلم موفقی ساختند و اسکار را به خانه بردند. مک کارتی را بهخاطر تبحر در نویسندهگی و خلق فضاهای پیچیده و هولناک در نوشتههایش با نام ویلیام فاکنر امریکا میشناسند. او در رمان خود، جهانی تیره و تار و آکنده از ناامیدی و تباهی ترسیم کرده که البته خالق فیلم، یعنی جان هیلکات بهرغم وفاداری به اصل رمان و تلاشی که در خلق فضاهای سرد و سیاه کرده، نتوانسته ترس و وحشت موجود در کتاب را به فیلم خود منتقل کند. با اینکه روایت فیلم به تبعیت از رمان مک کارتی، خطی، نعل به نعل و دارای تشابهاتی با روایت فیلمهای هالیوودی است؛ اما اگر خوب دقت کنید، محصول نهایی با رمان اندکی فرق دارد. جاده بنا بوده اثری صرفاً هنری باشد، نه یک فیلم تجاری سرگرمکننده. برای رسیدن به چنین نتیجهیی، گروه سازنده نیازمند بازیگران ماهر، فیلمنامهیی محکم و اصولی و از همه مهمتر، کارگردانی حرفهیی است که از جمع مصالح نامبرده، اثری چشمگیر درآورد؛ اتفاقی که اینجا نیافتاده است. شاید اگر این فیلم هم با سروشکلی مرکب از هنری و تجاری ساخته میشد، اینک با فیلمی نظیر «جایی برای پیرمردها نیست» مواجه بودیم؛ اما به آن شرط که کارگردانی همسطح با نویسنده رمان، پشت دوربین چنین فیلمی مینشست. با این همه، «جاده» به حرمت رمان معتبرش، فیلمی ارزشمند و قابل اعتناست.
Comments are closed.