احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد مرادی/ یک شنبه 23 میزان 1396 - ۲۲ میزان ۱۳۹۶
عشق، سه حرف بیشتر نیست، اما به اندازۀ خلقت انسان در زمین، حرف دارد. عشق نیروی مافوق بشری است که دیگر نیروها را یارای مقاومت در برابر آن نیست. گرسنهگی، تشنهگی، بیخوابی، درد و سایر خواستههای انسان، غلام درگه عشق اند. عشق فرمانروای وجود است که دست عقل نیز از دامان آن کوتاه است. با این وجود، عشق تنها ضعفی که دارد، تجلی عاشق در آیینۀ وجودی معشوق است. وقتی عشق قوای پنجگانه را در اختیار گرفت، محال است که آدمی جهان را به رنگ معشوق نبیند. در این مرحله، مغز کمترین و قلب بیشترین فعالیت را دارد. ضربان قلب افزایش یافته و حتا فعل و انفعالات درونی که برخاسته از یاد معشوق است، در چهرۀ عاشق پیداست.
تپندهترین قلب، قلب عشاق است که در لحظات خاصی صدای تپش آن را نهتنها خود عاشق، بلکه اطرافیانش نیز میشنوند. در واقع، زردی صورت عاشق با اختلالِ گردش خون در قلب و بدن او ارتباط دارد. پس از این مرحله، زمان تعلق به مجاورت فرا میرسد، یعنی عاشق هر چیز مجاور و مرتبط با معشوق را به رنگ معشوق میبیند. از دیدگاه عاشق، زمان و مکان به معشوق تبدیل میشود و حتا عاشق، خود را نیز به رنگ معشوق میبیند. اینها وجوه مشترک بین عشق حقیقی و مجازی اند، اما از این لحظه به بعد، آهستهآهسته عشق به دو راهی میرسد که یک راه به سوی عشق حقیقی و راه دیگر به سوی عشق مجازی منتهی میشود. سرانجام عشق حقیقی به اصل «وحدتالوجود» و «واجبالوجود» ختم شده که حتا در ظاهر اندکی با فقه نیز تضاد پیدا میکند، اما عشق مجازی کمی متفاوتتر است. اگر صاحب عشق مجازی به معشوق رسید، عطشش آهستهآهسته فروکش کرده تا به خاموشی میگراید، اما اگر به معشوق نرسید، به کوه آتشفشانی تبدیل میشود که تا لحظۀ مرگ از جوش و خروش نمیایستد. نرسیدن به معشوق، «قیس» را به «مجنون» تبدیل میکند و تیشه بر فرق «فرهاد» میکوبد. آری به خاطر همین نرسیدنها است که نام عشاق، جاودانه و ماندگار میشود.
عارفان اسلامی نیز با درکِ جاذبه و قدرت عشق مجازی، همواره تلاش کرده اند که مضامین عرفانی خود را در قالب و عناوین داستانهای عشقی تمثیل کنند و به منصۀ ظهور برسانند. نخستینبار در جهان اسلام، شاعران عربزبان، اقدام به منظومههای عاشقانه-عرفانی چون لیلی و مجنون کردند، اما دیری نگذشت که موج آن، ادبیات فارسی و عرفان خراسانزمین را نیز درنوردید. در حال حاضر، حداقل ۱۰۰ منظومۀ عاشقانه در زبان و ادبیات فارسی وجود دارد که بخش بیشتر آن، حاوی مضامین اخلاقی، عرفانی و معنوی است.
در بین شاعران فارسیسرا، «نظامی گنجوی»، گوی سبقت را در سرودن منظومههای عاشقانه از شاعران مغازلهگوی پیش و بعد از خود، ربوده است. «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین»، «فرهاد و شیرین» و «یوسف و زلیخا»، منظومههای عاشقانۀ نظامی گنجوی است که ثبت تاریخ ادبیات زبان فارسی و درج دیوان مضامین عرفانی است.
«امیر خسروی دهلوی» نیز با پیروی از نظامی گنجوی، منظومۀ «خسرو و شیرین» را با مهارت وصفنشدنی که در نکتهپردازی از گنجوی کم ندارد، سروده است. «وحشی بافقی» با سرودن منظومههای عاشقانۀ «ناظر و منظور» و «فرهاد و شیرین»، «فخرالدین اسعد گرگانی» در خلق منظومۀ «ویس و رامین»، «خواجوی کرمانی» در سرودن منظومۀ «همای و همایون»، «عنصری» در ایجاد منظومۀ «وامق و عذرا» و «جامی» در خلق منظومۀ عاشقانه «سلامان و ابسال» از دیگر شاعرانی هستند که به نیروی جادویی عشق مجازی پی برده بودند و برای همین، نکتههای عرفانی را در داستانهای عاشقانه بیان کرده اند. کلام آخر اینکه حقیقت منظومههای عاشقانه، بسط مضامین عرفانی بر اساس ذایقه عرف است، چون هیچ طعمی شیرینتر و هیچ لذتی لذیذتر از عشق نیست. عشق عصارۀ خواستههای انسانی، رمز جاودانهگی، معمای چیستی، شرح کیستی، امید به زندهگی و نکتۀ اتصال انسان به هستی است.
Comments are closed.