احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:میرعماد اشراقی/ یک شنبه 23 میزان 1396 - ۲۲ میزان ۱۳۹۶
مارکس تولیوس سیسرون در سال ۱۰۶ قبل از میلاد به دنیا آمد. آغاز زندهگی سیسرون مصادف بود با دوران استیلای رومیان بر یونان در قرن دوم قبل از میلاد. بنابرین او شاهد واپسین سالهای جمهوری روم و ظهور قیصر بر مسند حکومت بود. در این عصر، آموزهها و آرای رواقیان که با حوادث روزگار سنخیت و سازگاری بیشتری داشت و نسبت به دیگر مکاتب فلسفی، گسترش داشت. سیسرون از جمله کسانی بود که تلاش زیادی نمود تا فرهنگ و تعالیم فلسفی یونان را نزد رومیان بشناساند.
وی نامدارترین و معروفترین خطیب و سخنور روم قدیم به شمار میرفت و اعتقاد راسخی به سازمانها و نهادهای سیاسی کهن روم و کارکرد آنها در اجتماع داشت. او همواره در دفاع از طبقات متوسط جامعه میکوشید، چرا که خود نیز از طبقات پایین اشراف بود. در طول زندهگی سیاسی خویش به مبارزه با خودکامهگی خواه به نام اشراف و خواه توده مردم برخاست، ولی با این حال بیشتر تلاشها و کوششهای او به نفع طبقات توانگر و بازرگانان رومی بود تا توده مردم ستمدیده یونان.
نخستین فعالیت سیاسی ـ حقوقی او به عنوان وکیل مدافع در دادگاه آغاز شد. در این مدت که وی به شغل قضاوت مشغول بود، بیشتر فعالیتهای خود را معطوف به اقدامات حقوقی نمود. وی تلاش نمود تا شکلهای قدیمی قانون اساسی روم را زنده نگاه دارد، بهخصوص تجاوزات استبدادی باعث از یاد رفتن این قوانین میگشت، ولی در این هدف خود کامیاب نبود.
او همواره سعی کرد تا رسیدن سزار بر مسند قدرت را درک کند، ولی روزگار و اتمام حیات، این اجازه را به او نداد. سیسرون با رسیدن سزار به اوج قدرت مخالفت کرد، ولی موفق نشد، سزار بعد از رسیدن به مسند حکومت در اوج قدرت میتوانست اقدامات مخالفانه سیسرون را تلافی کند، ولی گذشت و جوانمردی از خود نشان داد. پس از کشته شدن قیصر، سیسرون ضمن یک رشته نطقها که به فیلیپک معروف بود، جانشین او، مارک آنتونی را تخطیه نمود و این بیاحتیاطی به قیمت جانش تمام گشت.
در بررسی افکار سیاسی جهان باستان، بررسی مقام سیسرون به عنوان فیلسوفی که اندیشهها و دیدگاه تازه و سنجیده را در افکار سیاسی دنیای باستان مطرح ساخته، در خور توجه و بررسی است؛ ولی مهمتر از آن، رشد و تحول تاریخی که از عهد حکمای باستان تا عصر سیسرون در زمینه تفکرات و اندیشه سیاسی در رسالهاش بیان شده است. سیسرون در گزینش نظرات دیگران و نتیجهگیری از دیدگاه آنان وسعت نظر و بینشی خاص داشت و در اغلب آثاری که از خود بهجا گذاشته، تأثیرات اندیشههای افلاطون و ارسطو مشاهده میشود. در رساله سیسرون، نظریات و دیدگاههای متنوعی در باب حکومت، دولت، سیاست، قوانین و حقوق وجود دارد، که در این مقاله به برخی از این مسایل پرداخته می شود.
تعریف دولت
یک قلمرو ارضی مشترک، دارایی مشترک یک ملت است. این ملت یا جمعیت هر مجموعهیی از موجودات بشری نیستند که به نحوی از انحا دور هم جمع شده باشند، بلکه تودههایی انبوه هستند که به منظور اجرای عدالت درباره همدیگر و تأمین خیر و صلاح عمومی بههم پیوسته اند. علت اصلی به وجود آمدن اینگونه اجتماعات، ضعف افراد نیست، بلکه نوعی روحیه اجتماعی است؛ زیرا انسان مخلوقی کنارهگیر یا غیر اجتماعی نیست، بلکه با طبیعت و سرشتی خلق شده است که حتی در سادهترین شرایط زندهگی بازهم مایل نیست که دور یا جدا از همنوعان خود زندهگی نماید.
سیسرون، یک کشور یا دولت را جزو دارایی و اموال مردمان آن سرزمین میداند که جهت برقراری و بسط عدالت در یک اجتماع دور هم جمع شده اند. از دید او، در این قلمرو، هدف برقراری اصل عدالت و جلوگیری از تضییع حقوق شهروندان است. او انسانها را موجودی اجتماعی میداند که خداوند این احساس را در سرشت آنها قرار داده است.
تقدم قانون ازلی بر تمام قوانین
اصل اساسی تفکر سیسرون در باب قانون و حقوق طبیعی این است که سراسر کاینات و موجودات از یک قانون یا مجموعهقوانین پیروی میکنند. موجودات بیجان از روی غریزه و انسانها به واسطه عقل خود، تابع این اصل کلی هستند. او قانون طبیعی را ساخته و پرداخته ذهن و تفکر بشری نمیداند، بلکه معتقد است قانون اندیشهیی ازلی و ابدی از جانب خداوند است و فرمانی است که حکمت الهی از خلال آن به امر کردن و نهی کردن مردم و جهان میپردازد.
قانون طبیعت بر سرتاسر عالم وجود حکمفرماست و یک واحد یا سیستمی واحد است که بر تمام هستی و تمام کاینات حاکم است. قوانین بشری نیز باید از قوانین طبیعی پیروی کنند. در واقع تمامی قوانین برای رستگاری و تأمین آرامش و صلح افراد و جامعه ابداع شده است و تنها میتوان بر اصول و احکامی که جهت خوشبختی و سعادت و حفظ آرامش انسانها تدوین شده اند، نام قانون را نهاد. بدین ترتیب در کلمه قانون، اندیشه جستن حقیقت و عدالت نهفته است. از دید سیسرون، عقل بشری در عالیترین سطحش، انسانها را به کارهای نیک و صالح دعوت کرده و از اعمال نادرست دور میکند، این درجه عقل از نظر وی، همان قانون است. در واقع عقل بشری تنها مزیتی است که انسان را از دیگر موجودات متمایز ساخته و او را قادر کرده تا نیک را از بد تمییز دهد. حیوانات به حکم غرایزی که در وجودشان نهفته است، کورکورانه از قوانین طبیعی اطاعت میکنند، ولی انسان فقط به حکم و فتوای عقل مطیع قوانین طبیعت است.
نقد
قانون طبیعت به شکلی که سیسرون از آن تعریف میکند، وضعی کاملاً متفاوت دارد، به این معنی که موجودات دارای عقل هیچ مجبور نیستند که خود به خود از آن اطاعت کنند. قانون طبیعی سیسرون فقط حدودی که موجودات انسانی به کمک عقل خود آن را درک و مفهومش را از روی اراده بر اعمال و حرکات خود تحمیل کنند، در رفتار و روش انسانها موثر دانسته و آنها را تابع نظم و ترتیب میسازد. اگر عقل آدمی انسان را در تشخیص تمییز و بد یاری میرساند و برای هدایت او به سوی عدالت و راستی کافی است، پس لزومی ندارد که وی از قوانین طبیعی تعدی نماید، چرا که این قوانین، طبق تعریفی که سیسرون ارایه داده، قانون ازلی و ابدی هستند که انسان را به سوی رستگاری و درستی هدایت می کنند.
از دید او، قوانین کشور تا جایی سزاوار اطاعت است که با قانون طبیعی موافق باشد. قانون طبیعی چیزی نیست جز آنچه عقل آدمی فتوا میدهد، ولی عقل هرچند بالقوه در نهاد همه آدمیزادهگان وجود دارد، بالفعل در همه افراد به یک اندازه رشد نمیکند، از اینرو انسانها برداشتهای متفاوتی از قوانین خواهند داشت، و این مساله، تعدی و عدم پیروی شهروندان از قوانین یک کشور را در پی خواهد داشت.
فرق عمدهیی میان قوانین طبیعی سیسرون و قانونهای طبیعت به مفهوم معاصر وجود دارد، سیسرون معتقد است که افراد میتوانند از قوانین طبیعت، (با مراجعه به عقل و خرد خویش)، اطاعت نکنند، ولی در حال حاضر تمامی افراد ناگزیر از پیروی از قوانین طبیعی (مثلاً قانون جاذبه زمین) هستند.
سیسرون، وفاداری آگاهانه به شهر جهانی یعنی جامعه بشری را بلندپایهترین رسم اخلاقی میداند و در عین حال تأکید میورزد که وفاداری به میهن و زادگاه نیز احساسی پرارج است؛ ولی میان این دو گونه وفاداری منافاتی نمیبیند، زیرا به نظر او تعهد فرد در برابر میهن خود از تعهد او در برابر جامعه بشری ریشه میگیرد. در واقع نوعی اختلاط و گمراهکنندهگیِ ذهن در فلسفه سیسرون وجود دارد.
منابع:
ابوالقاسم طاهری، تاریخ اندیشههای سیاسی در غرب.
بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، حمید عنایت.
خداوندان اندیشه سیاسی، مایکل فاستر، برگردان جواد شیخالاسلامی.
تاریخ تمدن، ویل دورانت، برگردان حمید عنایت.
Comments are closed.