گزارشگر:محمد شعیب صیقلی/ سه شنبه 2 عقرب 1396 - ۰۱ عقرب ۱۳۹۶
بخش دوم/
دیدگاه اعتزالی نسبت به صفات خداوند
معتزلیها معروفترین گروه کلامیاند که صفتِ زایدی بر ذات الله را نفی میکنند. عبدالقاهر بغدادی در رابطه با معتزله میگوید: آنان در یک جمله «بدعت» که گردهم میآیند، همان نفی همۀ صفات ازلی خداست. آنان باور دارند که برای الله متعال نه علمی است، نه قدرتی، نه سمعی و نه بصری و نه صفت ازلییی.
پس راه حل اعتزالی در نصوصی که در باب صفات خدا وارد آمده چیست؟
برخیها این صفات را به سلب تأویل میکنند، یعنی الله عالم است، یعنی که جاهل نیست و… . این سخنِ نظام معتزلی است. و برخی این صفات را به عنوان احوالی بیرون از ذات تعریف میکنند، مانند ابوهاشم جبایی. نزد جبایی برای الله عالمیت است و قادریت است، اما علم و قدرت نیست. این احوال نه موجود است و نه معدوم.
آنچه معتزله را به این جای باریک و تنگۀ انکار صفات کشانده، این است که نزد آنان اگر برای الله صفتی ازلی باشد، لزوماً بایستی آن صفت نیز قدیم باشد. این منجر میشود به تعدد قدما و وجود مماثل برای خدا که هر دو منافی توحید است.
واضح است که اصحاب قول نخست، سخنشان با ادلۀ سمعی خوب میخواند. از اینرو آنان میگویند که صفات خدا از جملۀ متشابهات نیست که مقصود و مرادِ آن را جز خد کسی نداند، بلکه این صفات معلومهالمعنیاند که لایق شأن خدا میباشند.
اصحاب قول دوم و سوم، رای دیگری دارند؛ آنان حمل ظاهر نصوص را معنای مرجوح اصطلاحاً تأویل نامیدهاند. این اصطلاح جدید، در برشمردن نصوص تأثیر بهسزایی داشته است. شاید عملکرد قاضی عبدالجبار همدانی در کتاب متشابهالقرآن، موقف معتزله را درست تمثیل نماید؛ زیرا او موضوعات عقاید را به صورت عموم و موضوع صفات را به صورت خصوص با متشابه دارای رابطهیی نزدیک خوانده است. او متشابه را اینگونه تعریف نموده است: متشابه آن است که نیاز به فکر کردن زیاد داشته باشد، از این نظر که مراد از متشابه، خلاف ظاهر آن باشد.
واضح است که منظور او از فکر، همان نظر در ادلۀ عقلی است. چنانکه تصریح نموده است که متشابه همان است که هرگاهی حمل آن به ظاهر ممتنع باشد، واجب است تا نظر به حمل آن به آنچه لازم است، صورت گیرد.
از همین رو، نامبرده در کتابِ خود آیاتی همانند: «وَلا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ» [بقره: من الآیه۲۵۵]، و قوله تعالى: «فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ» [هود: من الآیه۱۴] را متشابه میخواند و به صراحت میگوید که مراد این آیات چیزی است خلافِ آنچه که ظاهر آن دلالت میکند.
اصحاب رای دوم، نسبت به صفات، همانند معتزلیها باورهایی داشتهاند. آنان صفتِ علو را نفی کردهاند، البته در این آیات: «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ» [الأنعام: من الآیه۱۸] ، و «یَخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ» [النحل: من الآیه۵۰]، و «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» [الأعراف: من الآیه۵۴]، و«أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ» [الملک: من الآیه۱۶]، و «تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ» [المعارج: من الآیه۴]، و «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ» [لأعراف: من الآیه۲۰۶].
همینگونه هرآنچه در روایات بهصورتِ ظاهر آمده و دلالت به اثبات صفتی داشته، بنا بر دلایلِ عقلی آن را نفی نمودهاند و نقل را متشابه خوانده و نامیدهاند. چنان کاری را رازی در تفسیر خود نموده است؛ او میگوید: …بنا برآنچه گفتیم ثابت شد که برگشتاندن لفظ و حمل آن از معنای راجح به معنای مرجوح آن، در مسایل قطعی جایز نیست مگر هنگام اقامۀ دلیل قطعی بر اینکه مراد ظاهر لفظ محال باشد. او به این آیه مثال میزند: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» [طه:۵] و میگوید: کسی که به این تمسک میجوید، تمسک به متشابهات نموده است. البته بعد از اینکه او خود بر محال بودن آن دلیل عقلی اقامه نموده است.
عصارۀ سلفیانگاری صفات خدا
شیخالاسلام ابن تیمیه میگوید: مذهب سلف این است که آنان خدا را به صفاتی موصوف میدانند که خدا خود را به آن متصف نموده و پیامبر نیز او را متصف به آن دانسته است؛ البته بدون تعطیل، تکییف و تمثیل. و میدانیم آنچه است حق است، و بیهیچ حجتی. معنای صفات چیزی است که مقصود آن قابل درک میباشد و او سبحانه تعالی با چیزی همانند نیست.
امام ذهبی میگوید: این صفات، از قبیل استواء، آمدن و نزول، نصوص آن صحیح بوده و منقول از سلف میباشد. هیچکس آن را به تأویل و یا رد نکشانده بلکه تأویل آن را نکوهیدهاند. با این، همه متفقاند که به هیچیک از صفات مخلوق شباهتی ندارند.
او همچنان میگوید: علمای سلف الفاظ مهم و غیرمهم را تفسیر نمودهاند، آنچه باقی مانده اگر تأویلپذیر بود، حتماً به آن مبادرت مینمودند. پس از این برمیآید که خوانش این صفات و امضای آن همانگونه که آمده است، قطعاً قرین حق بوده و تفسیرِ دیگری ندارد. به اینها ایمان میآوریم و سکوت میکنیم، البته در متابعت از علمای سلف که باورمندیم که اینها صفات خداییاند که خدا خود آن را برای خود برگزیده و به صفات مخلوقات شباهتی ندارند.
Comments are closed.