احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حشمت رادفر/ دوشنبه 22 عقرب 1396 - ۲۱ عقرب ۱۳۹۶
چند سال پیش، هنگامی که آقای محقق نسب به اتهام کفرگویی بازداشت شده بود و موجی از دادخواهی برای رهایی او در کابل راه افتاده بود، در یکی از نشستهای مرتبط به همین موضوع، آصف آشنا از زندهیاد استاد اخگر کسب اجازت کرد و گفت: «در این غایله فقط دونفر راست میگویند، یکی آقای محقق که با بیان دیدگاهاش به زندان افگنده شده، دیگرش هم آقای شینواری [رییس وقت دادگاه عالی] که بر مبنای باور مسلط بر دستگاه قضایی کشور، میخواهد او را مجازات کند؛ بقیه همۀ ما دروغ میگوییم و شعار میدهیم و برای خود ما بازار گرم میکنیم.»
اکنون که فرمایشات گلبدین حکمتیار در پیوند با قومی بودن جنگ و تغییر نام صفحۀ فیسبوک «بیبیسی افغانستان» به «بیبیسی دری» بحث و جدلهای زیادی را در رسانهها و شبکههای اجتماعی به وجود آورده است، بارها آن چند جملۀ آصف آشنا در ذهنم تداعی شده با این سوال که راستی در این میانه کیها راست میگویند و کیها دروغ و کیها هم در صدد مارمولکبازی و به دست آوردنِ ماهی مراد از باتلاق ملیگرایی منافقتآمیز و فرمایشی یا هم قومگرایی افسارگسیختۀ کنونی در افغانستان اند؟
بسیاریها با بینش استقرائی و تعمیمگرایانۀ حکمتیار که با قومی خواندن جنگ کندز، جنگ کنونی افغانستان را جنگ میان دو قوم عنوان میکند، مخالفت کرده و بعضیها هم دخالت ذهنیت قومی در جنگ کنونی را انکار کرده اند و برخی هم، به رغم همباوری درونی به این مسأله، صرفاً به این دلیل واکنش نشان داده اند که از زبان گلبدین حکمتیار بیان شده است. اما به راستی گاهی از خود پرسیدهایم که سیاست ما و حتا عملکرد ما در سطحهای مختلف چقدر قومی نیست؟ اگر سیاست ما قومی نیست، ادبیات سیاسی ما چرا با اینهمه نفرتانگیزی، برتریطلبی و عصبیت کور عجین است؟
روی سخن من بیشتر با آنانی است که اگر در یک روز تمام این کشور در آتش بسوزد، اما به دور دسترخوان خودشان و چنبرۀ حصیری منافع فردیشان آسیبی نرسد، کیکشان هم نمیگزد، اما هنگامی که کسی یا دستهیی -ولو به هر قصد و نیتی- نظم نمادین دلخواه آنان را به چالش بکشد، با ادبیات توجیهگرانه، تخدیرآمیز و عوامفریبانه، به میدان میآیند و شروع میکنند به نصیحت کردنهای پدرانه و اهانتِ شرافتمندانه به شعور سیاسی مردم…
انتخابات ٩٣ و جفایی که به آرای مردم در این انتخابات صورت گرفت، تا حدودِ زیادی از قومی بودن بینش و کنش سیاسیِ بخش بزرگی از مدعیان قدرت و ثروت در این کشور پرده برداشت، اما سکوت ملالتآور و منفعتاندیشانۀ «روشنفکران درباری و غیر درباری» در برابر تاراج رأی مردم، بیشتر از اشتباهات استراتژیک کنشگران سیاسی و تمامیتخواهی مهارگسیختۀ قومی برخی از آنان، زیانبار، خطرناک و ناامید کننده بوده است.
در حالی که روان جمعی جامعۀ ما به هزار و یک دلیل در لاک تفکرات تندروانه و عصبیتآمیز و کارزار روانی پیچیدۀ استخبارات منطقه، به سختی نفس میکشد و حتا شمار زیادی از درسخواندهگی و مدعیان سیاست و سرنوشت نسل نوِ افغانستان در ١۵ سال گذشته، دستِکم یکبار جسارت رفتن به متن جامعه و حتا زادگاهشان را به خود نداده اند؛ وقتی گلبدین حکمتیار برای درویدن حاصل یک عمر حضورِ تخدیرآمیز و حاکمیت ایدئولوژی تندروانه و عصبیتآمیز او و همفکرانش در ضمیر ساکنان بیشههای خشونتباورِ سرزمین شهید پرور ما در کابل به استمزاج افکار عامه اقدام میکند و در ادامۀ سیاستورزی قومیاش، به قومی بودن جنگ در این کشور نیز اذعان میکند، از سیاستمدارانِ ردههای نخست گرفته تا روشنفکران و فعالان مدنی، یکسره به رد دیدگاههای او میپردازند و…
حالا به همان اندازه که دیدگاه استقرائی حکمتیار دربارۀ قومی بودن جنگ کنونی، نقدپذیر و تفسیربردار است، بینش قیاسی ما در ردِ این گفتهها در این سوی خط هم میتواند با نقد و ابطالپذیری روشنفکرانه روبهرو باشد. این درست است که همۀ ما در سر دادنِ شعارهای ملیگرایانه به خبرهگی فریبندهیی دست یافتهایم؛ اما یادمان باشد که بسترهای اجتماعی ما تمامی عناصری که واگرایی، تفرقه، برتریطلبی و خشونت را توجیه میکند را به طرز نگران کنندهیی در خود دارد و به نظر میرسد که شماری از قدرتهای منطقهیی، بینالمللی و سیاستورزانِ تکنوکرات و جهادی ما نیز حضورشان در پهنۀ سیاست و قدرت این کشور را در بازی کردن خونبار و آتشاندود با همین پدیدهها همسنگ و همطراز ساخته اند.
خاک انداختن به روی واقعیتهای تلخ و آتشِ نه چندان زیر خاکستر عصبیتهای قومی و ایدئولوژیک در این کشور بیشتر از جنایتهای طالبان، حزب گلبدین و دیگر جریانهای افراطگرا برای آیندۀ ثبات نیمبند سیاسی و وحدت ملی نمادین و شکننده و حتا نداشتۀ ما زیانبار و بنیانبرکن است.
«کارما هست شناسایی راز این آتش سرخ
نه شناور بودن
اندر آتشکدۀ خون و خشونت و جنون»
Comments are closed.