خبرِواحد در حدیث

گزارشگر:چهار شنبه 1 قوس 1396 - ۳۰ عقرب ۱۳۹۶

بخش دوم/

نویسنده: محمد غزالی/
مترجم: داوود ناروئی/

mandegar-3درجۀ احادیث صحیحین
هرگاه حدیث مندرج در صحیح بخاری یا صحیح مسلم به درجۀ تواتر رسید، قطعی‌الثبوت خواهد بود و دربارۀ آن اختلافی وجود ندارد؛ ولی آیا سایر احادیث که به‌صورت خبر واحد نقل شده‌اند، درجۀ قطعیت در صحت حدیث صحیح بر آن‌ها نیز منطبق است؟… ابن صلاح می‌گوید: «روایتی که شیخین هر دو یا یکی از آنان نقل کرده‌اند، به‌طور قطع صحیح است.» علما با نظر وی مخالف اند. عراقی گفته است: «محققان با نظر وی مخالف اند.»
ابن اصلاح بر این باور است که چون امت این دو کتاب را پذیرفته (تلقی به قبول کرده)، این امر اجماع بر صحت آن‌هاست و همۀ روایاتی که در آن‌هاست، از لحاظ سند و متن صحیح هستند. ولی جمهور بر این باور نیستند که امت بر صحتِ این دو کتاب اتفاق نظر دارد، بلکه بر جواز عمل به روایات مندرج در آن‌ها اتفاق نظر دارد و این متعارض با آن نیست که روایات مندرج در آن‌ها از طریق غلبۀ ظن، نه قطع، ثابت شده باشند؛ زیرا خداوند در جزییات احکام عملی ما را مکلف به [رسیدن به] درجۀ قطع و یقین نکرده است. از این رو، با آن‌که بینه جز مفید ظن نیست، حکم به اقتصاد آن واجب است.
در این‌جا اشاره به این نکته مناسب است که گاه خبر واحد صحیح با قراین شدید و تأکیدکننده احاطه می‌شود و در ثبوت از درجۀ ظن به درجۀ یقین یا نزدیک به آن منتقل می‌شود. چه بسا این وضع به بسیاری از احادیثِ صحیحین منطقی باشد، ولی تعمیم آن به همۀ احادیث آن‌ها ممکن نیست.
از آن‌چه گذشت، روشن می‌شود که حدیث هرچند صحیح‌السند باشد، با معیارهای نقدِ متن سنجیده می‌شود. افزون بر آن، صحت خبر واحد قطعی نیست در صحیحین باشد یا جز آن.
مادام که خبر متواتر نباشد و با قراین مؤید تقویت نشده باشد، صحتِ آن از طریق غلبۀ ظن ثابت خواهد بود.
اختلافات در مسایل کلامی و فقهی
هنگام دفاع از پایان‌نامۀ دانشگاهی، دانشجویی مطلبی از ابن قیم نقل کرد که بر اساس آن، اگر از کسی پرسیده شود آیا خدا جسم است، باید از دادن پاسخ منفی یا مثبت توقف کرد. من به آن دانشجو گفتم: بهتر است از این توقف دست برداریم، زیرا این مسلم است که هر جسمی (شی جرم‌دار) ماده است. ماده نیز ویژه‌گی‌هایی ار قبیل قرار گرفتن در مکان، ناتوانی و… دارد. بنابراین ما باید بدون تردید، جسم بودن را از خدوند منتفی بدانیم. شاید این برداشت به معنای این آیه نزدیک‌تر باشد: «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر»: چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست».
به گمان من اگر ابن قیم زنده می‌بود، همین کار را می‌کرد. دانشجو اندکی مقاومت کرد، ولی پس از آن بهتر دید در مقابل کمیته، این بند را حذف کند. کسی از من پرسید: آیا تو از قیم متنفر هستی. من که پرسش وی را ناخوشایند یافته بودم، شتابان گفتم: هرگز، برعکس من به او بسیار علاقه و محبت دارم و از دانش و ادبِ او بسیار آموخته‌ام. افزون بر این، برعکس آن‌چه شما خیال می‌کنید، میان تحقیق علمی و عواطف عشق و نفرت هیچ رابطه‌یی وجود ندارد. من یک طالب علم و جویای حقیقت هستم و بس.
ادامه دادم: من گاه به فقه حنفی گرایش پیدا می‌کنم، اما با قلب و عواطفم به شافعی علاقه‌مندم. شافعی در مورد دانش خود می‌گوید: دوست دارم این دانش گسترش باید، بی‌آن که مردم صاحبش را بشناسند. کاش این اخلاص به ما ارزانی داشته می‌شد. با این‌که من از تساهل گردآورندۀ المسند (امام احمد) در ذکر برخی روایات به تنگ می‌آیم، ولی هنگامی که می‌بینم او دنیا را کوچک و خوار می‌شمارد، هوس‌ها و نیازهای دنیای خود را پاک می‌کند و بی‌ارزش شمردنِ مال و قدرت را به مردم می‌آموزد، با عزت و افتخار کامل از او پیروی می‌کنم. این دسته از امامانِ بزرگ با لیاقت و شایسته‌گی تمام، استادانِ ما هستند. بدون تردید، تحقیق و تفحص علمی و دست یافتن به نتیجۀ درست با نادرست، در احترامی که می‌باید برای علما قایل باشیم، خلل وارد نمی‌کند. البته برخی از جوانان با رفتار نادرستِ خود در عصر ما آتش فتنه‌های مخوفی را برمی‌افروزند. آیا این درست است که چون عده‌یی می‌خواهند بیست رکعت بگزارند، ما مسجد را تبدیل به میدان جنگ کنیم؟
من به کسانی که قایل به هشت رکعت هستند، گفته‌ام: تعداد رکعاتی را که معتقدید باید گزارده شود، تودۀ مردم بگزارد و سپس به‌آرامی از مسجد بیرون بروید.
به من گفتند: تو نسبت به سنت نفرت داری. گفتم: من از فتنه‌های آشکار و پنهان نفرت دارم.
چقدر سنت‌ها هستند که به خیالِ خود می‌خواهد آن‌ها را احیا کنید، اما جز مصیبت چیزِ دیگری برای امت به‌بار نمی‌آورند. تبیین یک عمل مستحب، نباید بحران بیافریند. اگر قرار است برپا ساختن یک مستحب، کاخ یک فرض را ویران کند، خداوند اصلاً آن مستحب را برپا نکند. ما امتی هستیم که حامل دعوتِ توحید است و برای جهانیان پیام حق و خیر را به همراه دارد. آیا این درست است که در این عرصۀ حساس و خطیر شما با دیدگاه‌های کوچک و ثانوی خود، مردم را از آن اصل بزرگ غافل کنید؟ مردم را برای عمل به فرایض و فضایل کنار هم جمع کنید و در مستحبات از خود تساهل نشان دهید. اختلافاتی را که میان مردم وجود دارند، حل کنید. اگر کسی از شما دربارۀ ثانوی دیدگاهی خاص دارد، می‌باید از آن دیدگاه دست بکشد یا برای آینده بگذارد. این چه معنا دارد که به انگلیس بروید، جایی که یک زن ملکۀ آن است و زنی دیگر بر آن حکومت می‌کند(نخست‌وزیر) و شکوفایی دل‌انگیزی بر آن حکم‌فرماست، اما شما سخنی جز این نداشته باشید که ولایت زن جایز نیست؟ چه می‌شد اگر شما، هم خود و هم مردم را به تبیین توحید و عقیدۀ یکتاپرستی و تبیین آثار روانی و اجتماعی آن سرگرم می‌کردید؟ چه می‌شد اگر به تفصیل دربارۀ کمال خداوندی، ناتوانی انسان و کیفر و پاداشِ روز بازپسین سخن می‌گفتید؟
من این سخنان را به عنوان مقدمۀ فتوایی ذکر می‌کنم که الازهر برای از بین بردنِ فتنه‌های تندی که جوانانِ تازه به دوران رسیده به نامِ احیای سنت مشتعل کرده‌اند، صادر کرده است. فتوای مذکور در شرح احکام و مبانی حکم با هدف بستن راهِ غوغاسالاران و مغرضان، به تفصیل سخن گفته است:
استاد محترم، رییس کمیتۀ فتوا – الازهر
السلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.
آیا اگر کسی قبول نداشته باشد که حدیث می‌تواند به‌تنهایی حکم وجوب یا حرمتِ شیئی را به‌دست آورد، کافر شمرده می‌شود؟
امیدواریم دیدگاهِ خود را با دلایل مرقوم فرمایید.
سپاس‌گزاریم.
***
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم
والصلاه والاسلام علی سیدالمرسلین سیدنا محمد و علی آله و صحبه والتابعین.
باری، احکام نزد جمهور علما به پنج دسته تقسیم می‌شوند:
۱- واجب: آن است که با نص صریح، قطعی‌الثبوت و قطعی‌الدلاله از کتاب یا سنت انجام آن از مکلف خواسته شده باشد(به این معنا که نص مورد نظر دارای معنایی واحد باشد و مجتهدان در معنای آن با هم اختلاف نظر نداشته باشند.)
۲- حرام: آن است که انجام ندادنِ آن با نصی قطعی‌الثبوت و قطعی‌الدلاله از کتاب یا سنت از مکلف درخواست شده باشد.
۳- مستحب: آن است که شارع انجام آن را از مکلف درخواست کرده باشد، اما در طلب، اجبار و جزمیت وجود نداشته باشد. با انجام آن مکلف پاداش دریافت کند، اما در انجام ندادنش با کیفر مواجه نشود.
۴- مکروه: آن است که شارع انجام ندادن آن را از مکلف درخواست کرده باشد، اما این درخواست جنبۀ حتمیت و اجبار نداشته باشد، بلکه مکلف با انجام دادنش صرفاً پاداش دریافت کند، ولی با انجام ندادنش، با کیفر مواجه نشود.
۵- مباح: آن است که مکلف در انجام دادن و یا ندادنش مختارباشد، یا دلیلی مبنی بر حرمتِ آن وجود نداشته باشد.
سنت به دو دستۀ متواتر و آحاد تقیسم‌بندی می‌شود:
متواتر آن است که آن را یک جمع از جمعی دیگر نقل کرده باشد. کثرت این جمع به گونه‌یی باشد تبانی آنان به دروغ گفتن محال یا بعید باشد.
حازمی در کتاب شروط‌الائمه الخمسه، ص ۳۷ می‌گوید: اثبات تواتر در حدیث، بسیار دشوار است.
شاطبی نیز در الاعتصام، ج ا، ص ۱۳۵ می‌گوید: بسیار دشوار است که حدیث متواتر یافت شود. متخصصان حدیث در ثبوت و تعداد احادیث متواتر با هم اختلاف نظر دارند. جمهور علما بر این باورند که هرکس قبول نکند که حدیث متواتر به‌تنهایی می‌تواند وجوب یا حرمت را اثبات کند، کافر خواهد بود. اما من می‌گویم: اغلب سنت‌های عملی متواتر اند.
خبر واحد نیز آن است که آن را تعدادی کمتر از تعداد راویان حدیث متواتر، از پیامبر(ص) نقل کرده باشند. در این‌باره علما اختلاف نظر دارند که آیا خبر واحد به‌تنهایی می‌تواند حرمت یا وجوب را ثابت کند یا نه؟
فقها در این باب اختلاف نظر دارند که آیا خبر واحد به‌تنهایی می‌تواند منبع اثبات واجب یا حرام باشد. شافعیه بر این باورند که اگر کسی در احکام عملی مثل نماز، زوزه و… خبر واحد را نپذیرد، کافر محسوب می‌شود. ولی در احکام نظری مثل الهیات، رسالت، امور آخرت و غیبیات منجر به کفر نمی‌شوند؛ زیرا احکام علمی جز با دلیل قطعی از کتاب خدا با سنت متواتر پیامبر، ثابت نمی‌شود. حنفیه و همفکرانش نیز بر این باورند که خبر واحد به‌تنهایی نمی‌تواند منبع اثبات واجب یا حرام باشد. به این سبب منکر خبر واحد در این زمینه‌ها کافر نمی‌شود. علمای اصول فقه حنفی قایل به همین نظر هستند. بزدوی می‌گوید: ادعای علم یقین با خبر واحد باطل است، برای آن‌که خبر واحد ناگزیر امری محتمل است و با وجود احتمال، یقینی در کار نخواهد بود. کسی که منکر این امر باشد، بی‌گمان خود را دچار سبک‌سری کرده و خرد خود را به بی‌راهه برده است. محمد عبده، شیخ محمود شلتوت، شیخ محمود ابودقیقه و دیگران نیز همین دیدگاه را دارند.
مرحوم امام محمد عبده می‌گوید:
«قرآن کریم تنها دلیلی است که اسلام در دعوتِ خود به آن تکیه دارد. اما جز آن، مطالبی که در احادیث با سند صحیح، مشهور یا ضعیف آمده، موجب قطعیت (یقین) نمی‌شود.»
شیخ شلتوت در کتاب «الاسلام عقیده و شریعه» این سخن خود را یادآورشده است:
«ظن از لحاظ ورود (سند) و از لحاظ دلالت (معنا) مانند شبهه در متصل بودن و احتمال در دلالت آن، بر سنت وارد می‌شود.»
شاطبی نیز در کتاب الموافقات بر این باور است که خبر واحد به‌تنهایی نمی‌تواند منبع اثبات واجب یا حرام باشد؛ زیرا کارکرد آن تنها تخصیص عام، تقیید مطلق و تفسیر مجمل قرآن است. این امر می‌باید با احادیث متواتر صورت پذیرد، نه خبر واحد. آرای دانشورانِ پیش‌گفته را حدیثی تأیید می‌کند که در صحیح بخاری، باب‌الوصیه (وصیه الرسول (ص) قبل وفاقه) آمد است: از طلحه بن مطرف نقل شده که گفت: از این ابی اوفا پرسیدم: آیا پیامبر خدا (ص) وصیت کرده است. گفت: نه. گفتم پس چگونه وصیت کردن بر مردم واجب شده یا به آن فرمان یافته‌اند، حال آن‌که پیامبر وصیت نکرده است. گفت پیامبر (ص) به کتاب خدا وصیت کرده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.