احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ یک شنبه 12 قوس 1396 - ۱۱ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
چکیـده
در دو سدۀ پسین، حیات سیاسی استاد ربانی نسبت به هر رهبر سیاسی جهان، رنگینتر بوده است. این رنگینی از یکسو به غنای فکریِ او افزوده، و از جانبی هم افکارِ او را واقعبینانهتر ساخته است. فراز و نشیب زندهگی، او را در موقعیتهای گوناگونی قرار داده که گاهی بهصورتِ ظاهری در تضاد با گذشتۀ وی واقع شده است. این وضع، از استاد ربانی شخصیتِ منحصر بهفردی ساخته و کار داوری را در مورد اندیشههایِ او بسی دشوار گردانیده است.
زندهگی سیاسیِ استاد ربانی را میتوان به پنج مرحله تقسیم کرد:
۱٫ اصـلاحطلبی
۲٫ انقـلاب
۳٫ زمـامداری
۴) اپـوزیسیـون
۵٫ رهبری جریان صلح.
ربانی میان دیانت و سیاست تفاوتی قایل نبود. سیاستورزی را عینِ عبادت میخواند و از مبارزۀ سیاسی به “دعوت اسلامی” تعبیر میکرد. از نظر او، واقعیتهای سیاسی و اجتماعیِ موجود شکل مبارزه را معین میکرد؛ گاهی بهصورتِ حکمت و موعظه، و زمانی هم که ایجاب میکرد، با خشم و توسل به سلاح این دعوت به پیش برده میشود. اما ترجیحِ استاد ربانی، مبارزۀ مسالمتآمیز بود و رفتن به میدانِ رزم را از روی ناگزیری میپذیرفت. مبارزه برای او معنی خاصِ سیاسی نداشت، بلکه مبارزه را یک فریضۀ دینی میدانست که هر مسلمان باید تا پایان عمر بدان پابند باشد و خود مصداق عملیِ این نظریه بود.
از دید استاد ربانی، جنگ و صلح از “عدل” و “قانون” کسب مشروعیت میکند. او در برابر تجاوز شوروی سرسختانه ایستاد، از دولت اسلامی افغانستان مسلحانه دفاع کرد و باری هم برای تأمین صلح کمر همت بست. او در حالی که جهان اسلام را یک پیکر واحد میدانست و مسلمانها را برادر میشمرد، در عین حال وطندوستی را از وجایب دینیِ خود میدانست؛ از اینرو هیچگاه از منافع ملی افغانستان چشم فرو نبست. بدین ترتیب، میان منافع امت اسلامی و ملت افغانستان جمع بهمیان آورد.
استاد ربانی برای پیشبرد دعوت اسلامی، ایجاد یک تشکیلاتِ مدرن را که بتواند با چالشهای عصر دستوپنجه نرم کند، مهم میخواند؛ لذا جمعیت اسلامی افغانستان را تأسیس کرد و این در حالی بود که پارهیی از علمای زمان، به تأسیس احزاب سیاسی نظر مساعد نداشتند. ربانی در امر مبارزه بهشدت واقعبین بود، هیچگاه شعارهای میانتهی سر نداد و مخاطبانِ خویش را نیز از آن برحذر میداشت. مبارزه برای مبارزه را نمیپذیرفت، از دید او، یک مبارز هنرمند نیست که برای جلب توجه تماشاچیان وارد عمل شود، بلکه هر گامِ یک مبارز، باید منتج به نتیجۀ مفیـدی گردد. به قدری استاد ربانی بر واقعبینی تأکید میورزید که مبارزان را از برخورد قاطع با دیدگاههای جا افتاده در بین عوام هشدار میداد و ایشان را به مبارزۀ گام به گام فرا میخواند. آرمانهای بلند اسلامی و انسانیِ استاد ربانی، وی را وا نداشت که واقعبینی را از دست دهد و دستاوردهای جامعۀ جهانی را در افغانستان نادیده بگیرد و از همکاری با دولت تحت حاکمیتِ جامعۀ جهانی سرباز زند، بلکه دستاوردهای موجود را دستمایۀ مناسبی میشمرد که بایست تکمیل گردد.
گرچه استاد ربانی هم در دوران جهاد و هم پس از آن به عنوان رهبر جمعیت اسلامی افغانستان معروف بود، ولی در رهبری خویش همۀ اقشار جامعه را در نظر داشت و همیشه به عنوان یک رهبر ملی، عمل میکرد و هیچگاه در چهارچوب تشکیلات جمعیت اسلامی محدود نماند. هرچند آرام و متین گام برمیداشت و با غوغاسالاری میانۀ خوبی نداشت، اما در تصمیمگیریهای سیاسی خود جرأتمندانه عمل میکرد. در دوران جهاد در تأمین مناسباتِ خویش به هیچ کشور متحدِ مجاهدین اجازۀ مداخله در امور جهادگران را نداد و در تأمین روابط دوستانه با کشورهای همسایه و جهان بهصورتِ مستقلانه عمل کرد و به کسی مجال نداد که در پیوند به مناسباتِ او با سایر کشورها خط و نشان تعیین کند.
رعایت موازینِ حقوق بشر به شمول حقوق زنان، از باورهای ثابتِ استاد ربانی بود؛ چه او هم در درون جمعیت اسلامی آزادی بیان را به رسمیت میشناخت و هم در عهد زمامداریاش هیچکس را به جرم انتقاد به زندان نیفگند؛ اما پیوسته شرط رعایتِ ارزش اخلاقی و منافع ملی را گوشزد میکرد. درخواست مکررِ طالبان را در مورد طرد زنان از دفاتر دولتی نپذیرفت و آن را خلاف عدالتِ انسانی و احکام اسلامی شمرد. از آنجایی که جهاد مسلحانه را گونهیی از دعوت اسلامی میدانست که برای رهایی انسانهای در بند صورت میگیرد، پس از پیروزی جهاد، عفو عمومی اعلان کرد و هیچکس را به مجازات نکشید. او نهتنها انتخابات و دموکراسی را قبول داشت، فراتر از آن در انتخابات سهم گرفت، به عضویت شورای ملی درآمد. به الزامی بودن رأی شورا باور داشت. تفکیک قوا را ضرور میدانست و برای افغانستان یک نظام پارلمانی را مفید میخواند. از نظر استاد ربانی، ورود نیروهای امریکایی به افغانستان مجوز جهانی داشت؛ لیکن در مورد “ادامۀ حضور آنها تدابیری” باید اتخاذ گردد.
استاد ربانی پدیدۀ افراطگرایی را مصیبتبارترین پدیده در تاریخ اسلام میدانست و خطراتِ آن را نشاندهی میکرد. از نظر او، افراطگرایی دینی در اسلام پایه و اساسی ندارد. لذا وی طالبان و القاعده را یک پروژۀ خارجی میشمرد که برای بدنامسازی اسلام و مسلمانها طرحریزی شده است.
زمانی که استاد ربانی از ریاستجمهوری برکنار شد، جبهۀ اپوزیسیون را بنا نهاد و در این کار میان منافع حکومت و منافع ملی فرق نهاد؛ بدینگونه که با وجود اختلافنظر با جانب حکومت، در مسایل کلانِ ملی مشوره با سرانِ دولت را ادامه داد و از این طریق، سهم خویش را ادا کرد. بارزترین نمونۀ آن از این دست، قبول ریاست شورای عالی صلح بود که از نظر استاد ربانی، تأمین صلح و امنیت در کشور، یک وظیفۀ فراحکومتی است.
زندهگینامه (۱۳۱۹-۱۳۹۱)
برهانالدین ربانی فرزند محمدیوسف در ولایت بدخشان – واقع در شمالشرق افغانستان – متولد گردید. دروس ابتدایی را در مدرسۀ علوم شرعی کابل که بعدها به مدرسۀ امام ابوحنیفه مسما شد و تحصیلات عالی خویش را در رشتۀ اصول دین در دانشگاه ازهر مصر به پایان رسانید.
هنوز در دورۀ ثانوی مکتب بود که با نهضت اسلامی افغانستان آشنا گردید و با سفر به مصر و آشنایی با کارنامۀ اخوانالمسلمین، علایقِ دعوتگریِ وی افزونتر شد. در سال ۱۳۵۲ اساسِ جمعیت اسلامی افغانستان نهاده شد و استاد ربانی ریاستِ آن را بهدوش گرفت. وی در دانشکدۀ شرعیاتِ دانشگاه کابل سمت استادی را به عهده داشت که مورد پیگرد حکومت داوود خان واقع شد، شماری از همفکرانش دستگیر و خودش در ۱۳۵۴ از افغانستان متواری گردید و در پاکستان رحل اقامت افگند. تلاشهای او برای رفع خصومت با حکومت داوود خان به جایی نرسید، تا اینکه کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ توسط مارکسیستها صورت گرفت و رژیم وابسته به اتحاد شوروی روی صحنه آمد. بهزودی قیامهای مردمی در برابر آن رژیم شکل گرفت و راهی جز حمایت از قیامهای مردمی در برابر سران آوارۀ جمعیت اسلامی باقی نماند. با تجاوز قوای شوروی به افغانستان در زمستان ۱۳۵۸، دامنۀ جنگ و مقاومت در برابر تجاوزگران در افغانستان سراسری گردید و جمعیت اسلامی به عنوان بزرگترین سازمان جهادی در طول ۱۴ سال در این راستا نقش ایفا کرد.
Comments are closed.