گزارشگر:دکتور شمسالحق آریانفر/ سه شنبه 28 قوس 1396 - ۲۷ قوس ۱۳۹۶
از یوسف آیینه میگوییم، از نویسندۀ توانا، شاعرنوگرا، طنزنویس، ژورنالیست و مترجم آزادۀ افغانستان.
از مردی سخن داریم که زندهگی را بامشقت آغاز کرد، از تحصیلاتعالی بازماند، با مشکلات غربت همآغوش گشت و در غریبی جان باخت. آری سخن از یوسف آیینه است. آیینه در نخستین نگاه با سه ویژهگی از همگنانش تمایز مییابد.
– آیینۀ کاکه و جوانمرد: آیینه شاید نمایندۀ آخرین نسل کاکههای کابل باشد که نام و کارنامۀ نابی داشتهاند، رادی، عیاری و جوانمردی و کاکهگری سنت جلیل جامعه ما و خراسانکهن است که تا روزگار آیینه نمایندههای برجستۀ از آنها در جامعه پیدا بود و تا امروز نیز، جرقههای جوانمردی به گونۀ کمرنگ اینجا و آنجا تبلور دارد. آیینه لباس ویژه کاکهها را میپوشید، جوانمرد و با بذل و بخشش و فداکار بود.
– شاعر نوگرا: آیینه را یکی از پیشروان شعر معاصر و یا پیشرو شعر نیمایی در افغانستان میدانند. کسانی چون استاد خلیلی و مایلهروی نیز در این زمینه آثاری دارند؛ اما سرودۀ آیینه، نو بودن را با همه ویژهگیهایش بر میتابد.
– روشنفکر راستین: روشنفکر به معنای واقعی کلمه، کسی است که نبض تحولات زمان را در مییابد و رابطۀ خود را با تحولات و رویدادها در راستای منافع ملی و میهن تبیین میبخشد. روشنفکر راستین در بحرانیترین حالات، پشت به مردم نمیکند و صمیمانه هر منفعتی را قربان منافع ملت میکند. تن به ذلت نمیدهد، اجیر نمیشود. روشنفکر کسی است که رسالت پیامبر گونه دارد و به خود آگاهی رسیده است. سیمای آیینه در پیوند با تحولات چهار دهۀ اخیر افغانستان، روشنفکر راستین را بر میتابد که گام به گام و لحظه به لحظه آگاهانه حرکت داشته است. آیینه با نظام کمونیستی همکاری نمیکند، هجرت میکند؛ اما به دیارهای دور برای خود جا خوش نمیکند. از بیرون مرز مبارزه را با قلم و اندیشه ادامه میدهد و تا آنگاه بر منافع ملی و دینی تکیه دارد که جان به جان آفرین میسپارد. روشنفکری چون او را کم داریم، فقط استاد خلیلی را مینگریم که امریکا را رها میکند و روانۀ مرزهای کشور میشود تا با همه کهولت و پیری، سهمی در مبارزه داشته باشد و در تاریخ و در آیندهها محکوم ملت و میهن و آینش نباشد. در معرفت از آیینه، شخصیت او را میشود از دو زاویه به شناسایی گرفت.
۱- شخصیت فردی و اجتماعی: در این شناسایی، آیینه فردیست که محمدیوسف نام دارد، در سال ۱۲۹۹ یک سال بعد از استقلال افغانستان به دنیا آمده، تبارش به نورزاییهای قندهار میرسد. شامل لیسه نجات گردید، فقر دامنگیرش شد. پیش از پایان آموزش مکتب را ترک کرد. آلمانی آموخت و کار را با ترجمه آغاز کرد به وزارت اطلاعات و فرهنگ به کار گماشته شد، مدتی به رادیو افغانستان کار کرد، زمانی کارمند روزنامۀ انیس و فرصتی هم کارمند آژانساطلاعاتی باختر بود. روزگاری را آمر عمومی ولایات در آمریت سمعی و بصری بود. در شهرداری کابل به حیث مدیر عمومی سینماها، جراید و صحنهها کار کرد، مدیریت مجلۀ «اقتصاد» و مجلۀ «برگسبز» را به دوش گرفت، در وزارت زراعت مدیر اطلاعات و تبلیغات شد و مدتی هم رییس اطلاعات و کلتور در بلخ بود. در تمام عمر ازدواج نکرد و در تجرد به سر برد مسوولیت و تکفل خواهر و خواهرزادهها را تا آخر عمر بهدوش گرفت و آنان را تربیه کرد. محبوبه حقوقمل استاد و رییس دانشکدۀ حقوق، یکی از آن دستپرودههای اوست. کودتای هفت ثور در کشور پیاده شد، آیینه با این روند سازگاری نکرد و به پاکستان مهاجر گردید. در آنجا عضو انجمن نویسندهگان جمعیت اسلامی افغانستان شد و مبارزه را با قلم و شعر و نوشته ادامه داد. در مجلۀ میثاق خون و مجاهد مینوشت.
با سقوط رژیم داکتر نجیبالله آیینه به وطن برگشت و رییس اتحادیۀ ژورنالیستان افغانستان شد. طالبان در سال ۱۳۷۵ بر کابل تسلط یافتند و آیینه بار دیگر مهاجر شد این زمان آیینه که حدود ۷۶ سال داشت و آگاهانه دسایس و مرگ ارزشها را مینگریست، اندوهبار و مأیوس و منزوی بود. در مجالس و محافل حضور نمییافت. شاید تحمل آن درد جانکاه و پرپر شدن همه ارزشها، برشانهها و پیکر نحیفاش سنگینی میکرد. چنین بود که در دوم دلو ۱۳۸۳ برابر با ۲۲ جوزای ۲۰۰۲ جان به جانان سپرد. پیکر او را به کابل انتقال دادند و در شهدای صالحین به خاک سپرده شد.
۲- شخصیت علمی و فرهنگی آیینه: شخصیت علمی و فرهنگی آیینه، سیمایی را بر میتابد که شعر، طنز، نقد و نگارش، ترجمه و ژورنالیسم را با هم گره زده است. آیینه کارهای علمی و ادبی را با ترجمه آغازید. او با استعداد عالی که داشت در چند سال آموزش لیسه نجات زبان آلمانی را آموخت. ترجمههای آیینه از آثار گوته، شیلر، نیکولاسلینا، تورکنف، یوتوتسکوی روسی و هامسون نروژی، روزنهیی را از نحوۀ فکر و احساس دنیای دیگر، به افغانستان کشود. آیینه مطالعات خودرا در زمینۀ ادب کهن، فلسفه و تاریخ کشور ادامه داد و در پرتو آن به نگارش کتاب و مقالات در عرصههای نقد و ادب و طنز پرداخت.
آثار آیینه: آیینه در کنار ترجمۀ آثار نویسندهگان خارجی و شعر، چند تألیف نیز داشته است که از آن شمار است: «تار» بوستان صفت، نوری عشرت «تار» اثری بوده که مولف در آن تحولات ادبی را به استناد رویدادهای تاریخی و اجتماعی به شناسایی گرفته است. با تأسف نه از «تار» چیزی در دست است و نه از دو کتاب دیگر، اما شماری از مقالات آیینه در زمینه فلکلور و کاکهگری و جوانمردی در مجلۀ لمر و تعدادی از مقالات او در عرصههای فرهنگ، هنر و نقد مسایل سیاسی و اجتماعی در مجلۀ میثاق خون، جریدۀ مجاهد نشر گردیده است، اکثر نوشتههای او به نام مستعار نشر گردیده است. آیینه با نامهای مستعار شیشه، آه، چشم، ترازو، نمک مینوشته است.
شعر آیینه: آیینه را شاعر توانا و پیشرو شعر معاصر میدانند، اما هیچگاه به جمعآوری و نشر آثار خود توجه نداشته است. در این اواخر با کوشش خواهرزادۀ استاد محبوبه حقوقمل و با همکاری و زیر ویراستاری سیداحمدضیا خلالی و استاد ادبیار زرینگر مجموعۀ از شعرهای آیینه زیر عنوان نقش قدم نشر گردیده است. مضمون اشعار آیینه بیشتر از همه مبین حالات روحی، دردهای اجتماعی و سیاسی جامعه است، او به سبک کلاسیک و به اوزان نیمایی شعر دارد.
اولین شاعر نوگرا: در شمار پیشروان شعر معاصر و یا شعر نیمایی، از استاد نهمت، ضیا قاریزاده، رضا مایل هروی، عبدالحسین توفیق و استاد خلیلالله خلیلی نام میبرند.
شعر نو در افغانستان از آغاز قرن ۲۰ راه یافت، مرگ امیرعبدالرحمن سبب شد شمار زیادی از تبعیدیان که در هند، ترکیه و مصر و…، نقاط دیگر بودند به کشور برگردند. این شهروندان افغانستان که تبعید شده بودند و خانوادههای آنان، در محیط بیرون از افغانستان با دستآوردهای نوین در عرصۀ علم و فرهنگ جهانی آشنا بودند. همچنان در عصر حبیبالله نشریههای از ترکیه، نشریه حبلالمتین از کلکته و بهار از ایران به افغانستان آمد. در همین روزگار مکتب حبیبه (۱۳۰۳)، جریدۀ سراجالاخبار ۱۹۱۱ به فعالیت آغاز کرد. این دگرگونیها، تحرکی را در عرصه شعر و ادب و آفرینش سبب گردید، کسانی چون محمودطرزی که از ترکیه آمده بود، گرایش به سادهنویسی و عدول از سبک هندی را جاری ساخت. خواستند، شعر و ادب، دیگر پدیدۀ کاربردی باشد و به مسایل اجتماعی بپردازد. در این راستا چند نوآوری صورت گرفت:
۱- مضامین اجتماعی: نخستین تلاش این بود، شعر از نگاه مضمون نو شود، شاعر دیگر به گُل و روی معشوق توجه نکند و پیوسته از احساس خود سخن نیارد، بلکه از دردهای اجتماعی، اصلاح اخلاق و مفاسد اجتماعی بگوید و از کار و تلاش و زندهگی.
ادب فنی: نگاه برخی در این زمینه بود که با آمدن تخنیک و صنعت، شعر هم در خدمت آن باشد و از فن صنعت سخن گوید، در این روش شاعر تلاش داشت تا از موتر، ریل، تلگراف، هواپیما و سایر دستآورد در شعر ستایش کند. طرفدار این نحوۀ بیان نامق کمال ترک بود که روش خود را ادبی فنی میخواند و طرزی از آن تقلید میکرد و آنرا تبلیغ میکرد.
واژههای گفتار: شاعران توجه داشتند تا واژههایی برین و ناب را در شعر آرند، اما در شیوۀ نوین، تکیه بر این بود که بیشتر از واژههای گفتاری استفاده شود و شعر مردمی گردد.
تغییر ساختار: محمودطرزی در روند این نوآوریها، تغییراتی در ساختار و قالب نیز آورد. کوشش کرد و در شمار ابیات ترجیعبند تغییر آرد و یا در میان ابیات مثنوی، مصراعی را با قافیه دیگر آرد تا تغییری را نسبت به ساختار قبلی نشان دهد.
ترجمه: تلاش دیگر در ترجمه اشعار و متنهای ادبی از زبانهای دیگر بود. شعرهای از فرانسوی، ترکی و انگلیسی ترجمه و در سراجالاخبار به عنوان شعر منثور نشر شد. این کارها، حرکتی را در نوآوری سبب شد، اما هیچ یک نتوانست جریانیرا به راه اندازد.
شعر نیمایی: همچنانکه تأثیرات دنیای بیرون به افغانستان رسیده بود، تأثیراتی از ایران و از شیوه که نیما یوشیج به راه انداخته بود، نیز به افغانستان رسید. شاعرانی در افغانستان تلاش کردند تا به شیوه و اسلوب نیمایی. سرودههایی را ارایه کنند. در این زمینه کارهای استاد خلیلالله خلیلی ضیاقاریزاده، رضا مایل هروی و یوسفآیینه قابل بحث است. اولینبار مایلهروی سرودهیی را بیرون از قالب کلاسیک در مجلۀ ژوندون نشر کرد:
شبنم است این که شده از رخ گل بوسه طلب
یا عرق کرده گل روی تو از شدت تب
از تب است این که چنین
رخ بر افروختهای
یا که داری به من سوخته جان
سر پار خاش و غضب
در همین زمان سرودۀ از استاد خلیلی نشر شد که بیانی بود نوین:
شب اندر دامن کوه
درختان سبز و انبوه
ستاره روشن و مه در پرتو فشانی
شب عشق و جوانی
بچینم گل برایت
بریزم پیش پایت
حمایل سازمت از لالههای ارغوانی
چو یاقوت رمانی
همزمان با این سرودهها، یوسفآیینه نیز سروده را به نشر سپرد که قالب نوینی را نشان میداد:
مینشیند روی دریا
سبزهها از خاک رسته
لالهها بیرون زده از کوهساران
باغ و صحرا سرخ و زرد و ارغوانی
ژالهها مانند مروارید رخشان
قطرهها غلطان به زلف بید مشکین
از نسیم صبحگاهی آب پر چین
درنگی بر این سه سروده نشان میدهد که سرودههای مابل هروی و استاد خلیلی با وجود زیبایی و بیاننو، هنوز کاملاً از قالب کهن نبریده است. در بخشی از سرودهها تساوی طولی مصراعها وجود دارد و قافیه نظر گیر است، اما آیینه از آن مرزها گذشته و کاملاً بیان نوی را ارایه داشته است. میشود این سروده را نخستین کرد شعر نیمایی در افغانستان به شمار آورد. آیینه همچنانکه قالب را نو ساخته، سادهگی بیان و یکدست بودن مضمون را نیز در سراسر سروده رعایت کرده است.
آیینه بعداً با سرودههای چون منجمد، ارغوان، بهار کابل، وینوس، میخواره، حماسه سالنگ و…، نام خود را در سرایش شعر نو مسجل کرد و بلند آوازه شد.
آیینه و تصنیف: آیینه به عنوان شاعر کلاسیک و نوسرا، تصنیفهای زیبایی برای هنرمندان آفریده است. قدرت شاعرانه به او اجازه میداد به هر کمپوزی، تصنیفی را بیافریند به این تصنیف او که خانم رخشانه زمزمه میکرد توجه فرمایید:
ابرسیه کشیدۀ موی تو
بر روق بلور روی تــو
این هم نمونههایی از اشعار آیینه
شعر نو و عاشقانه
با مستی نهفته به شرم از کنار خود
لرزان و ترسناک
دورم نمود و گفت که دیوانه نیستی
آن پنجههای نرم
و این چشم پر عتاب
هر دو ستیزه کار
آوخ که در رواج محبت کتاب عشق
حق را گرفت و داد به خوبان روزگار
امشب مرا ببخش گلی از بهار خود
این آرزوست پاک
ای شمع هشدار که پروانه نیستی
با حرفهای گرم
دل رابگو جواب
مژگان بهم فشار
ما از کتاب عشق گزیدیم باب عشق
این شعرهای نغر بمانند یادگار
ناز تکلف
غزل ناب از آیینه:
از انجمن به خلوت دلها خرام ما
خاصیتیست خاصه هر خاص و عام ما
شاید که بعد مرگ رفیقان با وفا
بر خاک راه یار نویسند نام ما
از بام چرخ صبحگهان روی آفتاب
طالع شود به طالع ماه تمام ما
گمگشتگان وادی حیرت نیافتند
در ماورای عالم عنقا مقام ما
آزادگان ز بند تعلق گسستهاند
نتوان فلک به دست گرفتن زمام ما
آیینه وار ساز تکلف نمیبریم
تا سادگیست حرف و بیان و کلام ما(نقش قدم ،ص۴۵)
درد مردم و وطن سیاسی
ما وطن آوارگان را جای در مهتاب نیست
از وطن واماندگان را خانه جز بر آب نیست
نو به نو ریزد بلاها بر سر این قوم زار
بیوطن را روی و ره در هیچ بیت و باب نیست
میزبان بیزار و مهمان خوار و ویران خانمان
سر پناهی بهر ما در عالم اسباب نیست(نقش قدم ،ص۱۲)
شعر منجمد
یکی از سرودههای مشهور آیینه که اورا بلند آوازه کرد:
مرغ گریز پا
با طرز دلبری
نوشد به روزگار
دست دلبران فسونکار گیر شد
پیچید دام هر چه فزونتر گیر شد
آن صید بینوا
افتاد در بلا
بال و پر فگار
تا خواست بر جهد که سرا پا اسیر شد
اکنون فتادهام به کنار ز دهر دور
آرام دنیمه خواب
اندرجبین تو
بینم تبسمی
ای شام تیره فروکش خدای را
کزچشم حاسدان شود ایمن دوتیره روز
دل از حرارت نفست برگرفت نور
لب بوسه های بی حساب
چرخد به دور من
خود فتنه کهی
زیبا فرشته یی که بود شعر منجمد
دیشب کنار آیینه تا بامداد بود (نقش قدم ،ص)
توصیف طبیعت در یکی از قصاید آیینه:
وقت آن شد که صبا بر در بستان گذرد
نو بهار آید و تشویش زمستان گذرد
خیل مرغان مسافر رسد از راه هوا
دستۀ قو همه با نم نم باران گذرد
بسکه جان داد در اجزای زمین شبنم صبح
خضر گو از هوس چشمه حیوان گذرد
ارغنون زار سود خواجه صفا بار دیگر
باز آیینه از این بیشه غزلخوان گذرد۰(نقش قدم،ص۳۸)
قصیده به سبک قدیم بهار و شاعر سالخورده
صدا به دره همی پیچید و حیا به شجر
عبیر بیز چمن از شمیم باد سحر
نوای بلبل و صلصل به شاخ گل همراز
به کنج جوی بنفشه است و یاسمن همسر
بساط سبزه نمایشگه سپهر بلند
عروس سوسن و سنبل را بهار زیور(نقش قدم، ۴۵)
منبع :
– آریانفر، شمس الحق، رسالت فرهنگ،«شعر نو درافغانستان »، کابل: ۱۳۹۲، ص ۲۵
– آیینه محمد یوسف، نقش قدم (مجموعه اشعار)، به کوشش سید احمد ضیا خلالی و استاد ادبیار زرینگر و به همت استاد محبوبه حقوقمل.
– خلیلی، خلیلالله، دیوان اشعار، کوشش محمد کاظم کاظمی، تهران: ۱۳۸۵
Comments are closed.