وضعیت داستان و رمان‌نویسی در افغانستان

گزارشگر:سید سکندر حسینی/ چهارشنبه 13 جدی 1396 - ۱۲ جدی ۱۳۹۶

بخش دوم/

mandegar-3دههٔ شصت هم‌زمان است با کودتای چپ و آمدن نظامی به شیوهٔ سوسیالیستی. در این حالت، داستان‌نویسیِ افغانستان در چند جهت به مسیر خود ادامه می‌دهد. برخی داستان‌های عاشقانه، گروهی داستان‌های آرمان‌گرایانه که مورد پسند سیاسیون وقت بوده و عده‌یی هم با داستان‌های تخیلی و درون‌گرایانه سر و کار داشتند که ببرک ارغند، حسین فخری، اسدالله حبیب، قدیر حبیب، عالم افتحار وچند تن دیگر از نماینده‌گان داستان‌نویسی آرمان‌گرایانه معرفی شدند و مستقیم و غیر مستقیم مورد تشویق زمام‌داران چپ‌گرایِ وقت نیز بودند.
ببرک ارغند در این دهه رمان سه جلدی «راه سرخ» (۱۳۶۳)، حسین فخری رمان «تلاش» (۱۳۶۷) اسدالله حبیب «داس‌ها ودست‌ها» (۱۳۶۲) و قدیر حبیب داستان بلند: «کاوهٔ کوچک» را می‌نویسند. همهٔ این داستان‌ها: آرمان‌گرایانه، تبلیعاتی و جانبدارانه‌اند. اما در دههٔ هفتاد، داکتر ببرک ارغند و حسین فخری به واقع‌گراییِ سوسیالستی پشت می‌کنند و دست به نگارش آثاری می‌زنند که از نگاه درون‌مایه و پرداخت، شیوهٔ تازه‌یی را گواهی می‌دهند. این داستان‌ها، صرف نظر از درون‌مایهٔ آن تلاش جدیدی است در رمان‌نویسی ما و به باور برخی از صاحب‌نظران، آغاز دیگری در شیوهٔ رمان‌نویسی است.
در این سال‌ها از بانوان نویسنده، آثار سپوژمی زریاب منتشر شد؛ او ابتدا داستان‌های کوتاه «رستم‌ها وسهراب‌ها» و «دشت قابیل» را نوشت و سپس رمانِ «در کشوری دیگر» را در سال ۱۳۶۷ هـ ش، منتشر کرد.
تأسیس اتحادیۀ نویسنده‌گان افغانستان در حوالی سال‌های شصت و گردهم‌آییِ هنرمندان در یک مرکزیت و دید و بازدیدشان از هم‌دیگر تأثیر زیادی بر رشد و شکوفایی رمان و داستان‌نویسی در کشور داشت و در آن زمان همکاری نهادهای دیگر مانند رادیو تلویزیون، و همکاری طیف خواننده‌گان و شنونده‌گان برای گسترش داستان و رمان‌نویسی نقش به‌سزایی داشت و از این طریق داستان‌ها در مدارس و مکتب‌خانه‌ها و حتی مراکز نظامی راه پیدا کرد و این باعث شد که حتا سلطان علی کشتمند، نخست وزیر وقت، داستان «ثمرۀ دوستی» را نوشته و به دست نشر سپرد.
با تشکیل اتحادیۀ نویسنده‌گان، هنر و ادبیات بیشتر رنگ حزبی و سیاسی گرفت و این خود گامی مهمی برای رژیم بود که نویسنده‌گان مطابق به خواست رژیم قلم می‌زدند. «این اتحادیه با هدایت و بودجۀ دولت و به تقلید از اتحادیه‌های مشابه در جمهوری‌های شوروی ساخته شد و اعضای اصلی آن مقامات حزبی و دولتی وقت بودند مانند: سلیمان لایق، بارق شفیعی، دستگیر پنجشیری، عبدالله نائبی …» (۱۱)
در اول حکومت کمونیستی، تقریباً ادبیات و به‌ویژه داستان‌نویسی، حول محور آرمان‌های رژیم می‌چرخید؛ و این حالت تا زمان زمام‌داری دکتور نجیب‌الله ادامه داشت. با روی کار آمدنِ نجیب‌الله تا حدودی برای نویسنده‌گان آزادی داده شد و ادبیات سیر رشد و شکوفایی خود را دوباره از سر گرفت؛ اما در اوایل دولت کمونیستی به گفتۀ حسن فضایلی «سعی دولت کمونیستی در زمان ببرک کارمل در جهت تمرکز نیروی فکری نویسنده‌گان در جهت همگون‌سازی با آرمان‌های دولتی بود و نویسنده‌گانِ جوان هم تحت تأثیر فضای موجود به خصوص آثاری که از زبان روسی ترجمه می‌شد و بیانگر اصول ریالیسم از نوع سوسیالیسم آن بود. آثاری به وجود می‌آوردند که دارای ماهیت آرمان‌گرایانه و شعارگونه بودند و تمام نبوغ‌شان را در راه معرفی و دفاع از زنده‌گی کارگران، دهقانان، پیشه‌وران و … صرف می‌کردند.»(۱۱)
پس از دورهٔ حاکمیت ببرک کارمل، فضای نسبتاً مناسبی برای نویسنده‌گان به وجود آمد. بعد از دههٔ شصت، یعنی در زمان حکومت دکتور نجیب‌الله، آثار ادبی و هنریِ زیادی تولید شد و کتاب‌های زیادی منتشرگردید. اکثر نویسنده‌گان دورهٔ حکومتِ دوکتور نجیب به‌ویژه از سال‌های ۶۶ تا ۷۰ را به عنوان یک دورهٔ کاملاً طلایی و استثنایی برای ادبیات و فرهنگ این سرزمین و آزادی نویسنده‌گان و مطبوعات یاد کرده‌اند.
نویسنده‌گانی که تحت تأثیر فضای سیاسی هنرشان را در خدمت سلاطین در آورده بودند، راه خود را از گذشته جدا کرده و به «توبۀ ادبی» روی می‌آورند. این نویسنده‌گان با نوشتن آثارِ جدید، عملاً آثار گذشتهٔ خود را نفی کرده و به تجربهٔ آرمان‌های جدید و مدرن می‌پردازند.
برخی از نویسنده‌گان برجستهٔ کشور، پس از دو سه دهه کار ادبی، اولین کتاب خود را چاپ می‌کنند و سپس با چاپ کتاب‌های دیگر‌شان به آرزوی خود جامۀ عمل می‌پوشانند. هم‌چنین مطبوعات کشور، کم و بیش به اندیشه‌های دیگر میدان می‌دهند.» (۱۳)
در این دوره، نقد داستان نقش اساسی‌ای در بالنده‌گیِ ادبیات داستانی ما داشت و نویسنده‌گان در این زمان به نقد آثار هم‌دیگر پرداختند. بنا به گفتهٔ حسن انوشه: «از نمونهٔ دیگر بالنده‌گی ادبیات داستانی در این سال‌ها (۱۳۶۹– ۱۳۷۰) افزایش نقد داستان در نشریات بود. نقدهایی دربارهٔ داستان‌های اکرم عثمان، رهنورد زریاب، سپوژمی زریاب، حسین فخری و ابراهیم عالم‌شاهی که در مجله‌های ژوندون و غرجستان و روزنامۀ انیس به چاپ می‌رسیدند. افزون برنقد متن، داستان‌هایی نیز در این سال‌ها در ارگان‌های انتشاراتی انجمن نویسنده‌گان، ژوندون و قلم منتشر می‌شدند. این فعالیت‌ها، داستان را در ادبیات افغانستان به جایگاه قابل توجه نزدیک می‌کرد.» (۱۴)
در اوایل دههٔ هفتاد و سقوط حکومت دکتور نجیب‌الله و پیروزی مجاهدین کابل و آغاز کشکمش‌های داخلی در افغانستان، ادبیات ما نیز دچار سردرگمی و پریشانی گردید و اکثر نویسنده‌گان کشور آواره شدند و ادبیات داستانی کشور به قافلهٔ ادبیات مهاجرت پیوست و پدیدهٔ مهاجرت و ادبیات مهاجرت هم بعد از تحولات ۱۳۵۷ شکل گرفته و بعد از سقوط حکومت نجیب‌الله به اوج رسیده. بود بعد از سال ۱۳۷۱ و آشوب‌ها و بی‌ثباتی‌های حکومت مجاهدینْ مهاجرت‌های پی‌درپیِ مردم افغانستان در نقاط مختلف جهان خیلی بیشتر شده بود؛ اما نویسنده‌گان کشور در هر جای دنیا که آواره شدند، از تلاش و کوشش‌شان برای زنده نگه‌داشتن ادبیات داستانی دست نکشیدند و سعی کردند که این شمع مثل گذشته روشن بماند، اما بحران‌های اجتماعی و مشکلات ناشی از جنگ و تلخ‌کامی‌های نویسنده‌گان ما فضای ادبیات و فرهنگ را دچار رکود و انجماد ساخت، و آثار این دوره بیشتر بازتاب‌دهندهٔ ناراحتی‌های شخصی و دردها و مسایل اجتماعی کشور است.
در پی مهاجرت‌های مردم افغانستان به کشورهای مختلف، جمعی از نویسنده‌گان و شاعران که به اجبار تن به مهاجرت داده بودند، در کشورهای همسایه، کانون نویسنده‌گان مهاجر را ایجاد کردند؛ به‌ویژه بعداز سال ۱۳۷۱ تقریباً همهٔ نویسنده‌گان، آثار برجسته‌یی را به دست نشر سپردند. در این دوره، یکی از حوزه‌های مهم ادبی، مهاجرت افغانستان درایران است. بنا به گفتهٔ سیداسحاق شجاعی: «در سال‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ به‌ویژه با تشکیل «دفتر هنر و ادبیات افغانستان» جدی‌تر وپیگیرتر به میدان آمد و با حضور خود در مطبوعات، در بین مردم راه یافت. نویسنده‌گان مهاجر در ایران، یا در نوجوانی از افغانستان بیرون شده‌اند و یا در ایران به دنیا آمده‌اند. به همین دلیل نویسنده‌گی را در ایران شروع کرده‌اند. طبیعی است که معلومات‌شان از فرهنگ و مردم و حوادث کشورشان کم است. اما این نویسنده‌گان با ادبیات داستانی ایران مستقیماً در تماس هستند؛ آثار برجسته‌ترین نویسنده‌گان ایرانی و ترجمه‌های خارجی را در اختیار دارند؛ با تئوری‌های جدیدِ ادبی آشنایی بیشتری می‌یابند و ازامکانات و فضای رو به تحول فرهنگی ایران استفاده می‌برند. به همین دلیل آثار این نویسنده‌گان آمیخته از ضعف‌ها و قوت‌های آشکار است. (۱۵)
در حوزه‌های ادبی ایران و پاکستان، در طول این سال‌ها شاعران و نویسنده‌گان با هزینه‌های اندک می‌توانستند فعالیت‌های گروهی انجام بدهند و مسلماً یکی از تأثیرگزارترین راه‌های بالنده‌گیِ ادبیات و فرهنگ ما فعالیت‌های گروهی و جمعی نخبه‌گان و نویسنده‌گان ماست. در دورۀ حوزهٔ ادبی ایران و پاکستان، که بدون شک از تأثیرگزارترین حوزه‌های ادبیات مهاجرت افغانستان هستند، نویسنده‌گان ما توانستند کانون‌های نویسنده‌گی و ادبی مهاجرت را ایجاد کنند؛ در حالی که این ظرفیت برای نویسنده‌گان که ساکن غرب و اروپا بودند وجود نداشت و ندارد: برای همین ادبیات ما در این دو حوزهٔ مهم مهاجرت پربارتر و قوی‌تر است.
اما برای نویسنده‌گان ما که در غرب ساکن هستند، کمتر ظرفیت گردهم‌آیی وجود داشته است؛ البته این نویسنده‌گان هم هیچ‌گاه از تلاش دست نکشیدند و مجله‌هایی را در اروپا، کانادا، استرالیا و امریکا منتشر کردند. نویسنده‌گانی چون: حبیب و کریم میثاق در انگلستان، قادر مرادی در هالند و قدیر حبیب در جرمنی، مریم محبوب و زلمی بابا کوهی در کانادا، اکرم عثمان در سویدن و حسینی و مهرین در آلمان نویسنده‌گانی هستند که دورهٔ جوانی را پشت سر گذاشته‌اند و آواره‌گی، روح و روان‌شان را تخریب می‌کند. این نویسنده‌گان کمتر دست به قلم می‌برند و در هیاهوی کشورهای بزرگ گُم می‌شوند.» (۱۶)
با توجه به مفاهیم فوق، نویسنده‌گان با نوشتن مجموعه‌های داستانی، ادبیات مهاجرت را هم از لحاظ مضمون و موضوع با توجه به زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی دنیای مهاجرت به وجود آوردند مثلاً: از مجموعه‌های داستانی که از نویسنده‌گان ما در ایران انتشار یافته است و آنها را سید اسحاق شجاعی چنین بر شمرده است: «پرواز ستاره» از محمد حسین رضایی، «داستان‌های امروز افغانستان» از محمود خوافی، «سال‌های برزخ وباد» از سید اسحاق شجاعی، «عصرشب» از احمدشاه فروزان، «جلجتا» از ناصر فروزان، «مهاجران فصل دلتنگی» از سید اسحاق شجاعی، «کتاب‌فروشی دیوانه» حیدری، «دشت قابیل» از سپوژمی زریاب، «قلعه‌ای از بهشت» از علی پیام، «برف و نقش‌های روی دیوار» از سید اسحاق شجاعی و میلاد بلخی، «سنگ ملامت» از محمد جواد خاوری و علی پیام، «گزیدهٔ ادبیات معاصر» از محمد جواد خاوری، «پروانه‌ها و چادرهای سفید» از محمدحسین محمدی، «در گریز گُم می‌شویم» از محمد آصف سلطان‌زاده، «نوروز فقط در کابل باصفا است» از محمد آصف سلطان‌زاده، «خاکستر و خاک» از عتیق رحیمی، «جای خالی گلدان» از تقی واحدی، «سربداران» از بتول سید حیدری، «سنگ و سیب» از حسین حیدربیگی، «جنین آفتاب» از صدیقه کاظمی، «سایه‌های مهتاب» از آمنه محمدی، «پشت پلک ثریا» شهریار آرمان و «هوا بوی خاک می‌دهد» ازسکینه محمدی.»(۱۷)
در اروپا و امریکا هم مجموعه‌های داستانی از نویسنده‌گان افغانستانی انتشار یافته است که به گونهٔ نمونه می‌توان از «سنگ‌ساران گنه‌کار» از شریفه شریف، «نگینه و ستاره» از پروین پژواک، رمان «کوچهٔ ما» از اکرم عثمان، «بادبادک باز» از خالد حسینی و…، نام برد. در حوزۀ ادبیِ پاکستان هم نویسنده‌گان ما، ده‌ها مجموعۀ داستانی را به دست نشر سپرده‌اند. نویسنده‌گانی که دراین سه حوزه بعد از سال ۱۳۷۱ ش متمرکز شده بودند، همه‌گی در برابر جنگ و برادرکشی ایستاده بودند و جبهۀ واحدی را در برابر ویرانی و تباهی کشور تشکیل داده بودند؛ هرچند این نویسنده‌گان در گذشته از هم تفاوت داشتند. مثلاً عده‌یی از نویسنده‌گان حوزهٔ پاکستان و اروپا پیش از سال ۱۳۷۱ ش از حاکمیت رژیم چپ حمایت می‌کردند و عده‌یی از نویسنده‌گان حوزهٔ پاکستان و ایران از مبلغان گروه‌های جهادی و مقاومت بودند. اما این وضعیت بعد ازسال ۱۳۷۱ شکل دیگری به خود گرفت. نویسنده‌گان ما در این زمان، همه‌گی و از هر گروه فکری در کنار هم‌دیگر ایستادند و در برابر جنگ و خون‌ریزی و چپاول قلم زدند و همهٔ این بدبختی‌ها را در آثارشان به عنوان یک پدیدهٔ شوم یاد کرده‌اند. خصوصاً در زمان حکومت طالبان، تمام نویسنده‌گان ما در کشورهای همسایه مثل ایران، پاکستان و کشورهای آسیای میانه و نقاط دور جهان آواره می‌شوند و همه‌شان پدیدهٔ شوم جنگ را دیده‌اند و حتا عده‌یی از آنها قربانی این هیولای وحشت‌ناک گشته‌اند؛ با این حال، همهٔ این گروه‌های مختلف در کنار هم ایستاده و با این هیولا مبارزه کردند.
دراین زمان، نویسنده‌گان به مسایلی چون عدالت، حقوق بشر، آزادی….، می‌پردازند. جنگ و جنگ‌سالاران را نکوهش می‌کند و بیشتر نویسنده‌گان این مسایل و موضوعات را با توجه به عناصر زیبایی‌شناختی ادبیات در نظر دارند و یگانه دغدغۀ فکری نویسنده‌گان در این دهه، مردم و سرزمین‌شان است که در میان آتش و دود می‌سوزند.
به هر حال، نویسنده‌گان بعد از سال ۱۳۷۱ به خود می‌آیند، بر غفلت‌ها و کج‌روی‌های‌شان تأمل می‌کنند. و ارادهٔ همهٔ نویسنده‌گان، پس از این پیمودن راه جدید است تا بتوانند حقایق را در لباس تخیل بر قالب داستان بیان کنند و راه جدیدی در پیش گیرند. چون نویسنده‌گان در این دوره تجربه‌های تلخی را پشت سر گذرانده‌اند، مزهٔ تلخی مهاجرت، سرگردانی و بی‌خانمانی و مشکلات زیادی را دیده‌اند. دیگر آنچه داستان نویس ما می‌نویسد: بیان حوادث اجتماعی، تحلیل و تفسیر آن است. دیگر از پرداختن به ایدئولوژی و تبلیغ و شعار خسته شده‌اند. در واقع ادبیات تبلیغی و شعاری و ایدئولوژی‌زده‌گی ما، برای جامعه و مردم هیچ سودی نداشت.
بعد از سرنگونی طالبان، باب جدیدی به روی داستان‌نویسان کشور گشوده شد. عدهٔ زیادی از داستان‌نویسان کشور چون: رهنورد زریاب، علی پیام، خالد نویسا، حسین فخری، محمد جواد خاوری، سپوژمی زریاب، سیداسحق شجاعی، تقی واحدی و…، به کشور برگشتند و مشغول فعالیت‌های ادبی و هنری‌شان شدند. در حقیقت، بعد از سرنگونی رژیم طالبان، امیدهای به آیندۀ کشور و فرهنگ این سرزمین پیدا شد. طبعاً این وضعیت در داستان‌نویسی کشور نیز تأثیر گذاشته است و این امر سبب آن می‌شد تا داستان‌نویسان جدیدی وارد میدان داستان‌نویسی و داستان‌پردازی می‌شدند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.