احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 18 جدی 1396 - ۱۷ جدی ۱۳۹۶
زمانی که سخن از داستان به میان میآید، توجه ما پیوسته به فکر و معنای حاکم بر کل داستان است و این توجه، امریست طبیعی؛ چرا که شناخت عمل داستانی یا شخصیتهای داستان در گروِ درک و فهم فکر حاکم بر داستان یعنی درونمایه یا مضمون است. داستان زمانی میتواند داستان خوب و موفقی باشد که ساخت و ترکیب آن، در عناصر تشکیلدهندهاش از انسجام و یکپارچهگی برخوردار باشد و همه عناصر حیاتی آن بههم پیوسته باشند و هر عنصر دلالت ضمنی بر عنصرهای دیگر باشد. این ایجاد هماهنگی و انسجام در داستان را درونمایه برعهده دارد. این درونمایه است که تمام عناصر داستان را انتخاب میکند و هماهنگکننده موضوع با دیگر عناصر داستان است.
«درونمایه را نباید با «موضوع» یکی گرفت. چنین اشتباهی موجب عدم فهم خواننده و سردرگمی او میشود. درونمایه چیزی است که از «موضوع» بهدست میآید.» (میرصادقی، ۱۳۸۵: ۱۷۳-۱۷۴)
در واقع درونمایه حاصل موضوع داستان است که بر گستردهگی و تکامل داستان تأکید میکند؛ یعنی فکر یا مجموعه افکاری که موضوع اساسی مورد نظر نویسنده را استحکام میبخشد و «داستان را به وحدت هنری سوق میدهد.» (همان: ۱۷۴)
تعریف درونمایه
درونمایه فکر اصلی و مسلط بر هر اثری است، رشته یا خطی که در طول اثر کشیده میشود و وضعیت و موفقیتهای داستان را بههم پیوند میدهد. به عبارت دیگر درونمایه را فکر و اندیشه حاکم بر اثر که نویسنده در داستان اعمال میکند، تعریف نمودهاند. به همین جهت است که میگویند درونمایه هر اثری جهت فکری و چگونهگی نگرش و ادراک نویسنده را نشان میدهد.
جوزف شیپلی مولف فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان، درونمایه را این گونه تعریف کرده است: «درونمایه عبارت است از جوهر بیان؛ عمل یا حرکت زیربنایی؛ یا موضوع کلی که داستان، تصویری از آنهاست.»
درونمایه به معنی پیام نیست. اگرچه درونمایه هر اثر ممکن است پیام آن اثر نیز تعبیر شود، اما هر درونمایهیی نمیتواند پیام آن اثر باشد. «پیام عنصر مشخص اخلاقی است.» (همان: ۱۷۶) این پیام جنبه مثبت و آموزنده دارد، اما درونمایه ممکن است از این کیفیت برخوردار نباشد. به همین دلیل نادرست است اگر درونمایه را با پیام که رسالت یک اثر است، یکی تلقی کنیم.
درونمایه را فکر و اندیشه حاکم بر اثر که نویسنده در داستان اعمال میکند، تعریف نمودهاند. به همین جهت است که میگویند درونمایه هر اثری جهت فکری و چگونهگی نگرش و ادراک نویسنده را نشان میدهد.
«گورکی مینویسد: مضمون، عبارت از اندیشهیی است که از تجربههای مولف اخذ میشود، اندیشهیی که خود زندهگی در اختیار او قرار داده است، ولی در انبان تاثرات او به صورت خام شکل گرفته، او را برمیانگیزد که بکوشد تا آن را به شکلی نو درآورد.»(همان: ۱۷۷)
درونمایه گاه در شخصیت اصلی داستان تجسم میآید، مانند داستان «بوف کور» که مضمون داستان در شخصیت اصلی متبلور شده است. اما گاهی مضمونهای داستانها آشکار نیست و دریافت و تشخیص آنها احتیاج به تعمق و تفکر بسیار دارد. بعضی از داستانها فاقد درونمایهاند که البته چنین داستانهایی موفق و کارآمد نخواهد بود.
معمولاً درونمایه هر اثر نباید از یک جمله کوتاهتر باشد.
نحوه ارایه درونمایه
نویسندهگان بیشترینه از بیان صریح درونمایه در آثار خود پرهیز میکنند و از شیوههای غیرصریح برای تصویر و شرح آنها استفاده میکنند؛ به طور مثال درونمایه را در افکار، رفتار و تخیلات شخصیتهای داستان میگنجانند و خواننده از طریق خواندن داستان و تفسیر این افکار و دریافت موضوع داستان، به درونمایه آن پی میبرد. چرا که هرچه نویسنده در پرداختن درونمایه ظریفتر و غیرصریحتر عمل کند، تأثیرش بر خواننده بیشتر است.
منبع: تبیان
Comments are closed.