بـازی تـازۀ پاکسـتان

گزارشگر:احمد عمران - ۳۰ جدی ۱۳۹۶

وقتی پاکستان مدعی می‌شود که مشکل تروریسم و بنیادگرایی مذهبی در آن کشور وجود ندارد و از این ناحیه هیچ تهدیدی متوجه جهان و همسایه‌های این کشور و به‌ویژه افغانستان نیست، پس دلیلِ گردهماییِ رهبران مذهبیِ آن کشور برای صدور فرمان مبنی بر غیرمشروع خواندنِ عملیات mandegar-3انتحاری به چه معناست؟
پاکستان اخیراً بیش از ۲۰۰۰ روحانیِ شناخته‌شدۀ این کشور را در یک گردهمایی دور هم جمع کرد و از آن‌ها علیه حملات انتحاری که عمدتاً از سوی گروه‌های تروریستی در خارج از خاکِ این کشور یعنی در افغانستان صورت می‌گیرند، فتوا گرفت. در این نشست، نخست‌وزیر پاکستان نیز حضور داشت و اعلام کرد که حملات انتحاری هیچ ربطی به آموزه‌های اسلامی ندارد.
گفته می‌شود از سران نزدیک به طالبان افغانستان، پسر مولوی سمیع‌الحق نیز در پای سندِ صادر شده از سوی این گردهمایی در قباحتِ عمل انتحاری امضا کرده است.
گردهمایی علمای پاکستان که عملاً به دستور رهبری این کشور انجام شده، دو مسأله را کاملاً روشن می‌سازد. نخست این‌که گروه‌های تروریستی و تندرو دقیقاً در راستای برنامه‌های سیاسیِ این کشور عمل کرده و حالا هم گوش به فرمانِ دولت‌مردانِ آن دارند. اگر قرار بود چنین فتوایی صادر شود، چرا علمای پاکستان به صورتِ مستقل دست به چنین اقدامی نزدند؟ چرا پیش از آن، علمای پاکستان که گاه انجام فعالیت‌های تروریستی و انتحاری را مشروعیت داده ‌اند، به فکر این نیفتاده بودند که دور هم جمع شوند و واقعاً به صورت اسلامی و انسانی، یکی از معضلات جهانِ امروز را در پرتو شریعت و احکام اسلامی حل کنند؟ چرا صدها گروه تروریستیِ مسلح آزادانه در آن کشور فعالیت دارند و کسی نسبت به حضور آن‌ها چیزی نمی‌گوید؟… این‌ها همه نشانه‌های روشنِ حمایتِ پاکستان از سیاست‌های تندروانه و تروریستی است و هیچ جای تردیدی در این رابطه وجود ندارد.
و اما مسالۀ دوم این است که دولت پاکستان با وجود این‌که نمی‌خواهد نشان دهد که نسبت به تهدیدهای امریکا نگران است، این گردهمایی دقیقاً در راستای جلب توجهِ این کشور صورت گرفته است. پاکستان می‌خواهد به امریکایی‌ها نشان دهد که در مبارزه با تروریسم کاملاً صـادق است و برنامه‌هایی را نیز برای این منظور روی دست دارد.
اگر گردهمایی ۲۰۰۰ نفری پاکستان برای جلب حمایت امریکا نیست، پس چرا در ۱۷ سالِ گذشته که بارها دولت‌مردان افغانستان خواهان برگزاری چنین گردهمایی‌ها‌یی شدند، این گردهمایی برگزار نشد؟
کاملاً مشخص است که تعزیراتِ امریکا علیه پاکستان از همین حالا اثراتِ خود را گذشته و این کشور آیندۀ هولناکش را در تصمیم‌های دونالد ترامپ رییس جمهوری امریکا می‌بیند. این بار به نظر می‌رسد که امریکایی‌ها مصمم‌تر از هر زمانِ دیگری وارد صحنه شده اند و می‌خواهند که پاکستان را واقعاً متوجه مسوولیت‌هایش بسازند. اما طرف دیگر قضیه در معادلۀ امریکا و پاکستان، افغانستان بوده می‌تواند.
تنها با فشارهای امریکا امنیت و ثبات در افغانستان برقرار نمی‌شود. دولت وحدت ملی متأسفانه در چنان وضعیتِ شکننده و بحرانی قرار دارد که کمتر می‌توان امیـدی برای استفاده از وضعیت به وجود آمده توسط دولت‌مردان فعلی به نفع امنیت و ثباتِ کشور داشته باشیم. وقتی بی‌ثباتی در درونِ حکومت بیداد می‌کند، چگونه می‌توان انتظار داشت که بتوان با تهدیدهای بیرونی به‌درسـتی مبارزه کرد؟
دولت وحدت ملی نیاز دارد که در گام نخست به صورتِ عاقلانه مشکلاتِ داخلی‌اش را با ناراضیان حل کند. هیچ زمانی دولت افغانستان به اندازۀ امروز با مشکلات و تهدیدهای درونی دست‌وپنجه نرم نمی‌کرده است. در زمان زمام‌داری حامد کرزی گاهی مشکلات بروز می‌کرد ولی این گونه نبود که معاون ریاست جمهوری به تبعید فرستاده شود و والی یک ولایت و فرمانده پولیس ولایتی دیگر تصمیم‌های دولت مرکزی را خلافِ قانون و نامشروع بخوانند.
این‌گونه نیست که این افراد کاملاً مقصر باشند و ارگ‌نشینان درست و حق به جانب. همیشه وقتی معضلی در یک محیط و جامعه به میان می‌آید، دو طرفِ قضیه مشکلاتی دارند. حالا هم ارگ ریاست جمهوری نمی‌تواند به صورتِ یک‌جانبه تقصیر را به گردنِ دیگران بیندازد و خود را کاملاً بی‌گناه معرفی کند. در عملکرد این نهاد، چیزهایی وجود داشته که سبب نارضایتی کُلِ جامعه شده است.
ریاست جمهوری راست نمی‌گوید که وضعیتِ به‌ وجود آمده، پیامد عملکرد قانون‌گرایانه‌اش است. بل خلاف آن، وضعیت به وجود آمده ناشی از برخوردهای قوم‌گرایانه و انحصارطلبانۀ ارگ بوده که کشور را به سمتِ بحران داخلی و بی‌اعتمادی سوق داده است.
فرصتی بسیار خوب و استثنایی در اختیار افغانستان قرار گرفته و آن این است که جامعۀ جهانی همسو با سیاست‌های افغانستان در برابر پاکستان به عنوان اصلی‌ترین حامی تروریسم جبهۀ مشترک باز کرده اند. از این فرصت باید همه در کنار هم سود ببریم و کشور خود را از چنگ تروریسمِ جهانی و منطقه‌یی نجات بخشیم و نه این‌که با ایجاد مشکلات داخلی، ابعاد دیگری به بحران کشور بیـفزایم.
همان‌گونه که امریکایی‌ها در فشارهای خود بر پاکستان مصمم به نظر می‌رسند، ما نیز باید این سیاست را در داخل تقویت کرده و پاکستان را واقعاً در موقعیتی قرار دهیم که چاره‌یی جز وداع با بنیادگرایی و تروریسم نداشته باشد. اگر چنین نشود، بدون شک یک بارِ دیگر ورق به سودِ پاکستانی‌ها برخواهد گشت و این کشور با تجاربی که در اختیار دارد، می‌تواند خود را با سیاست‌های جهانی نزدیک و همسو بسازد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.