احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 18 دلو 1396 - ۱۷ دلو ۱۳۹۶
درحالیکه فشار امریکاییها بر پاکستان مبنی بر عدم همکاریِ این کشور با جامعۀ جهانی در امر مبارزه با تروریسم بهشدت ادامه دارد و حملات انتحاریِ اخیر در شهر کابل نیز دستِ دخالتگرِ پاکستان در قضایایِ افغانستان را آفتابی ساخته، یک بارِ دیگر اسلامآباد سازِ بینوایِ میانجیگریِ خود میان حکومت افغانستان و طالبان را کوک کرده و بر بهاصطلاح مذاکراتِ صلح تأکید میورزد.
شاهد خاقان عباسی نخستوزیر پاکستان، طرح افزایش نظامیانِ امریکایی در افغانستان برای تأمین امنیت را بیتأثیر و ناکام خوانده و گفته است که جنگِ افغانستان راهحل نظامی ندارد، افغانها باید پشتِ میز مذاکره بنشینند و پاکستان آمادۀ میانجیگری میان طالبان و حکومت افغانستان است.
طنز تلخِ نهفته در این اظهارات که شاید در دنیای سیاست زیاد تعجبآور نباشد، ایناست که کسانی که خود آتشبیارِ معرکه در افغانستان بودهاند و به طالبان و سایر گروههای تروریستی نگاه ابزاری دارند و سالیان سال است که ثبات در کشورشان را از رهگذرِ بیثباتسازی همسایۀ غربیِ خود جستوجو نمودهاند، میخواهند بانی صلح در افغانستان شوند!
چنین فراخوانی را مردم افغانستان از آنجا نمیپذیرند ـ و نباید هم بپذیرند ـ که پاکستان با اعمال و اقداماتی که در قالب سیاستِ «عمق استراتژیک» در قبالِ همسایۀ غربی خود مرتکب شده، صلاحیت و اهلیتِ میانجیگری در قضایای افغانستان را از دست داده و در صدر و قطارِ دشمنانِ قسمخوردۀ این سرزمین قرار گرفته است.
از لحاظ لغوی، «میانجیگری» معنای تعهد، وساطت، شفاعت و پایمردی را میدهد و در حوزۀ علم سیاست، به مشارکتِ بیطرفانه و موثرِ یک کشورِ ثالث برای حلوفصلِ مسالمتآمیز یک مسأله که وجهۀ بینالمللی یافته، اطلاق میگردد. این تعریف با همۀ اختصار و سادهگیاش، با چند پرسش و پاسخ عریان، پاکستان را از دایرۀ میانجیگری در قضایای افغانستان به بیرون پرتاب میکند:
آیا پاکستان در رابطه با قضایای افغانستان و معادلات میان طالبان و حکومت، خیرخواه و بیطرف بوده میتواند؟ آیا این کشور نظر به تجاربی که پیوسته تکرار میشوند، تعهد و پایمردیِ لازم را در سخنان و سیاستهایِ اعلامیاش دارد؟
اولاً کشوری که تصمیمگیرندهگانِ سیاسی ـ نظامی (و حتا مذهبیاش) بهوضاحت میگویند «ما میخواهیم در افغانستان عمقِ استراتژیک داشته باشیم»، ابداً در مسایل و مشکلاتِ افغانستان موضعِ بیطرفانه یا دستکم خیراندیشانه اتخاذ کرده نمیتواند. ثانیاً قبولِ وعدههای بهاصطلاح صلحخواهانۀ حکومتی که به تروریستان پایگاه امن داده تا از آنجا خود را برای انجام عملیات در افغانستان آماده سازند، بلاهتِ محض است.
عمق استراتژیک در نظر پاکستانیها، در بهترین تعریف، روی کار آوردنِ یک حکومتِ همسو و حرفشنو از پاکستان در کابل است. اگر پاکستان برای خاموشی جنگ در افغانستان میانجیگری هم کنـد، تمام تلاشش معطوف به این تعریف است؛ تعریفی که زهرِ تلخِ آن را مردم افغانستان بهخوبی چشیدهاند.
حکومت افغانستان در شرایطی که احساس میشود ورق به زیانِ پاکستان برگشته و در روابط این کشور و ایالات متحده تیرهگی حاکم شده، باید با سیاست و دیپلماسیِ حسابشده، جرمها و خطاهایِ پاکستان در مسیر حمایت از تروریسم را بیش از پیش آفتابی بسازد. لبیک گفتن به مکرها و ترفندهای پاکستان در قالب مذاکراتِ صلح و آوردن طالبان به میز مذاکره، نقشِ بر آب ساختنِ فرصتهای استثنایی و احتمالییی است که در دورۀ زعامتِ دونالد ترامپ بر امریکا، در اختیار افغانستان قرار گرفته و میتواند پاکستان را یا کاملاً اصلاح و یا هم کاملاً منزوی سازد.
مردم افغانستان، اسلامآباد را طرفِ دخیل، ذینفع و کاملاً درگیر در ناامنیهایِ کابل و سایر شهرهای کشور میدانند که ابداً اهلیتِ لازم برای میانجیگریِ صلح را ندارد. اگر حکومتِ فعلی واقعاً در خطِ مردم و آرزوهایشان قرار دارد، میباید از اینپس صلح را در میدانهای نبرد جستوجو کند و بیش از این، به پاکستان میدان بهرهکشی از جنگوصلحِ افغانستان را ندهد.
Comments are closed.