احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حشمت رادفر - ۱۲ جدی ۱۳۹۱
همآغوشی مرگبار، شاید مناسبترین تعبیر از روابط پُر از فراز و فرود ایالات متحده امریکا و پاکستان به ویژه در ۴ دهه پسین باشد که آنچه جهاد جهانی اسلام خوانده میشود، در سایهروشنهای آن به یک معضله بینالمللی تبدیل شده است.
کتاب همآغوشی مرگبار در واقع بازتاب بخشی از تجربهها و دریافتهای بروس رایدل ـ افسر ارشد پیشینِ سیآیای که به گفته خودش برای ۴ رییسجمهوری امریکا در امور خاورمیانه و جنوب آسیا مشوره داده است ـ از زوایای تاریک و روشنِ روابط میان ایالات متحده امریکا و پاکستان پیش از کشته شدنِ اسامه بنلادن در ماه می ۲۰۱۱ در این کشور میباشد.
این کتاب از دو جهت در خور توجه مینماید:
۱ـ از سوی فردی نگارشیافته که بخش بزرگی از مراودات و معاملات پنهان و آشکار میان دو شریک استراتژیک ـ امریکا و پاکستان را در واپسین سالهای جنگ سرد در یکی از کانونهای گرم آن شاهد بوده و سپس در فرایند تبدیل شدن منطقه به پرورشگاه و آزمایشگاه شکل متفاوت و خشنی از تندوری و افراطگرایی اسلامی که نویسنده از آن بهنام جهاد جهانی اسلام یاد کرده و رویداد ۱۱ سپتمبر نیز از درون آن سر برآورده است، درگیر بوده و بسیاری از اتفاقات در پیش چشمهای وی رخ داده یا حداقل مهندسی شده است.
۲ـ در حالی که چاپ نخست این کتاب در اوایل سال ۲۰۱۱ میلادی و چندماه پیش از کشته شدن اسامه بن لادن توسط کماندوهای امریکایی در ایبت آباد پاکستان و سپس تیرهگی روابط و بیاعتمادی رو به افزایش میان ایالات متحده و پاکستان نوشته شده، اما در روشنی واقعیتهایی که در پس پرده روابط میان این دو شریک استراتژیک وجود داشته و بخشی از آن در این کتاب بازتاب یافته، بسیاری از رویدادهای جاری در دو سال گذشته و حتا این که وضعیت در آیندههای نزدیک به کدام سمت در حرکت است، قابل پیشبینی مینماید.
چرا ترجمه این کتاب؟
کتاب «همآغوشی مرگبار» به تازهگی از سوی دو جوان افغانستانی به نامهای بهار مهر و تابش فروغ به پارسی دری برگردان شده و مترجمان در مقدمه کوتاهی که بر ترجمه متن اصلی افزودهاند، هدف از این اقدام خویش را شناخت پاکستان آنهم «از اینرو که سرنوشت سیاسی افغانستان دستکم در حدود شش دهه پسین، بیش از هر عامل دیگری از حضور پاکستان در همسایهگی آن متأثر بوده است» عنوان کردهاند. و بروس رایدل نیز در مقدمه تازهیی که به نسخه فارسی این کتاب فرستاده، با اشاره به اینکه «امریکا در افغانستان در یک جنگ نیابتی بر ضد ارتش و دستگاههای اطلاعاتی پاکستان میجنگد و همزمان از سال ۲۰۰۱ به این سو ۲۵ ملیارد دالر به این کشور کمک اقتصادی و نظامی فراهم کرده است»، گفته که این کتاب به این پرسش پاسخ میدهد که «چهگونه امریکا و پاکستان که روزگاری متحد بودند، به دشمنانی در افغانستان تبدیل شدند و با نقشی که امریکا بازی کرد و هنوز در سیاستهای پاکستان بازی میکند، پاکستان به خطرناکترین کشور جهان مبدل شد؟»
ترجمه و انتشار این کتاب در افغانستان به عنوان کشوری که به تعبیر بروس رایدل، جنگ نیابتی امریکا با زیرمجموعهها یا حد اقل متحدان سیاسی ـ ایدیولوژیک ارتش و سازمان استخباراتی پاکستان در آن جریان دارد، به این دلیل حایز اهمیت پنداشته میشود که مردم عادی افغانستان در پیوند با عوامل و ریشههای نهفته بحران و منازعه جاری در کشورشان اطلاعات اندکی دارند و در سایه ناآگاهی آنان از اصل ماجراهایی که در بیشتر موارد با توجیهات دینی، مذهبی و ایدیولوژیک به خورد آنان داده میشود، در یک کارزار روانی تبلیغاتی شکار شگردهای طرفهای درگیر به ویژه گروههای شورشی میشوند که در این کتاب همپیمانان سازمان استخبارات پاکستان خوانده شدهاند.
رویارویی مجذوبانه
«معمای ابیتآباد» عنوانی است که به چاپ دوم «همآغوشی مرگبار» در فبروری ۲۰۱۲ افزوده شده و در این بخش، کشته شدن اسامه بنلادن و ماجراهای قبل و بعد از آن مورد بررسی قرار گرفته است. با اشاره به این گفته امرالله صالح رییس پیشین اداره امنیت ملی افغانستان که «پرویز مشرف هنگام طرح این مسأله در سال ۲۰۰۶ از سوی او که بنلادن در حوالی ابیتآباد پنهان است، برآشفته شده و گفته است که آیا من رییسجمهوری دولت کیله استم؟» برخورد پاکستانیها در این مورد را آگنده با «دورویی و تزویر وحشتناک و پشتیبانی پنهان از جهاد جهانی به پیمانهیی که فهم آن بسیار خوفناک است»، عنوان کرده است.
این کتاب به بررسی اجمالی تاریخ پاکستان از رهگذر رابطه تنشآلود آن با هندوستان، پیگیری رگههای تندروی و بنیادگرایی اسلامی از زمان استقلال شبهقاره هند از بریتانیا و تأسیس این کشور در سال ۱۹۴۷ میلادی پرداخته، راهاندازی تلاشها برای دستیابی پاکستان به جنگافزارهای هستهیی در زمان حکومت ذوالفقار علی بوتو در آغازین سالهای دهه ۱۹۷۰ بهرغم کرنشهای مخالفتآمیز اما نه چندان جدی امریکا در برابر آن از وجوه اشتراک تمامی رهبران پاکستان مبنی بر دستیابی به جنگافزارهای هستهیی در چهار دهه گذشته عنوان شده است.
دیکتاتوری جنرال ضیاءالحق که همزمان با تجاوز شوروی به افغانستان و سرازیر شدن پول و امکانات سرسامآور ایالات متحده امریکا، قدرتهای اروپایی و جهان عرب به سکاندار اصلی جهاد جهانی اسلام در برابر تجاوز شوروی به افغانستان تبدیل شد، در این کتاب به مثابه نقطه آغاز روندی که به تبدیل شدن مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان به آوردگاه و نقطه تجمع خشونتبارترین افراد و دستههای تندرو و در فرجام یکی از خطرناکترین بخشها برای تهدید امنیت جهانی انجامید، ارزیابی گردیده است.
به روایت بروس ریدل در کتاب «همآغوشی مرگبار»، بذر حملات دهشتافگنانه ۱۱ سپتمر به ایالات متحده امریکا با ورود عبدالله عزام پیکارجوی فلسطینی در جمع صدها جوان از دیگر کشورهای عربی و مسلمان، پس از فراخوان ضیا در ۱۹۸۰ و سپس هم پیوستن اسامه بنلادن زیر نام «جهاد جهانی اسلام» این فراخوان پاشیده شد.
اغماض از «فراموشی»
نویسنده در فصل دوم از اذعان رابرت گیتس معاون سازمان سیا و بعداً وزیر دفاع امریکا به حمایت بیثمر این کشور از گروههای مجاهدین و اینکه آنان با پول امریکا برای «نبرد مقدس»شان میرزمیدند، سخن گفته و از او نقل کرده که «مأموریت امریکا بیرون راندن اتحاد شوروی از افغانستان بود و توقع افغانستان زشت و ناگوار افغانستان پساشوروی را داشتیم، اما هرگز ملاحظه نکرده بودیم که این کشور میتواند به پناهگاه امن دهشتافگنان جهانی مبدل شود.»
با این حال، عوارض و پیامدهای فراموشی افغانستان در واپسین دهه قرن بیستم، واگذاری آنهمه انگیزه و امکانات بالقوه و بالفعل که افراطگرایی در حال گسترش اسلامی با هزاران انسان آماده به جنگ و پیکار در منطقه بهدست آورده بود و آنگونه که در کتاب نیز اذعان شده، این روند حمایت نیرومندترین سازمانهای استخباراتی در یکی از بحرانخیزترین بخشهای دنیا را نیز در خود داشته است بهحال خودش و پیامدهای روانی حاکمیت یکونیم دهه جنگ و خشونتپروری بر اذهان ساکنان دو سوی دیورند، از جمله اشتباهات بزرگ امریکا و جامعه جهانی در پیوند با قضایای افغانستان و منطقه پنداشته میشود که در این کتاب کمتر به آن توجه شده است.
در فرجام نویسنده با این فرض که آینده جهاد جهانی بیشتر از هر جای دیگر در پاکستان قطعی میشود، اینگونه نتیجهگیری میکند که در هر حال «دلیلهایی برای پاکستانیها و امریکاییها وجود دارد تا آنچه بسیار دیر به مثابه یک همآغوشی مرگبار باقی مانده است را به یک وحدت فکر، به یک هدف مشترک تغییر دهند ـ شکست هیولای جهاد.»
و اما دشواریهای کار ترجمه
ترجمه پارسی دری کتاب «همآغوشی مرگبار» همانگونه که در آغاز اشاره شد، به هدف ارایه دانش بیغرض از ریشهها و عوامل بحران در افغانستان و منطقه صورت گرفته، از کاستیهای فراوانی در ترجمه دقیق برخی از واژهها و اصطلاحات، در مواردی ویرایش مفهومی و شکلی جملهها و پاراگرافها و یکدست نبودنِ شیوههای بیان مفاهیم رنج میبرد؛ اما موجودیت چالشهایی بهسان نهادینه نبودن فرهنگ ترجمه و عدم موجودیت نهادها و بنگاههایی که به مترجمان خدمات، دانش و مهارتهای ترجمه حرفهیی و دقیق را فراهم کند، از بزرگترین موانع فراراه انتقال دانش نوین و فراوردههای علمی و تحقیقی از طریق برگردان آنها به یکی از زبانهای رایج در کشور پنداشته میشود.
در افغانستان به ترجمه بیشتر به مثابه یک کار ذوقی دیده میشود و کسانی مانند این دو برادر (تابش فروغ و بهار مهر)، آنگونه که نفس کار ترجمه ایجاب میکند، حتا از مشوره، رایزنی، نقد و اصلاح افرادی که بشود آنان را پیشکسوتان عرصه ترجمه در افغانستان قلمداد کرد نیز محروم بودهاند. این دو برادر مجبور بودهاند که بار تمام مراحل گزینش، ترجمه، ویرایش، چاپ و نشر و حتا تقدیم کردن رایگان آن به مخاطبان در جامعه فرهنگی و روشنفکری افغانستان را به تنهایی و با تکیه بر رابطههای شخصی و ظرفیتهای فردی خودشان بهدوش بکشند.
Comments are closed.