احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خیـــامی/ یک شنبه 12 حمل 1397 - ۱۱ حمل ۱۳۹۷
چگونهگی تکوین یک اثر هنری، قبل از هر چیز، بیانگر بیان نمادین فردیت خلاق هنرمند است. اینچنین است که بین هنرمند، مادۀ خام هنری، و اسلوب هنری، رابطهیی متقابل ایجاد میشود، که نتیجۀ آن «هنر» است. هنری که در همان حال، بیانگر نوعی سبک پالایش یافته، با ویژهگی دو روی سکه «یعنی فردیت هنرمند و دادههای اجتماعی» نیز میباشد.
اثر داستانی زمانی روند تغییر ماهیت را، از مادۀ خام هنری، تا تعمیم آن به عنوان ژانر (۱)، طی میکند که؛ نگرشی تبیین یافته، به عنوان جهانبینی، در ذهن هنرمند شکل یافته، و در کار شکل دادن قطعهیی باشد که فردیت خلاق و تجارب اجتماعی «زندهگی»، آن را سیراب کرده است. درست در همینجا، مسألۀ قابلیتها، که پیشتر از آن یاد شد، مطرح میشود. کدام عناصر در مادۀ خام، نمایانگر قابلیتها، برای تعمیمپذیری هنری میباشند؟
واقعیت این است که: پدیدۀ هنری به مثابه یافتهیی عینی، همراه با تمامی تغییرات زندهگی و مفاهیم ذهنی، دچار تغییر شده، و چهارچوبهای قراردادی آن شکسته، و بر بستر نوینی، شکل مییابد. مصداق قانون در ادبیات، و در بحث ما داستان، جز در موارد مربوط به ذات پدیدههای هنری، یعنی آمیختهگی اندیشه، احساس، خلاقیت، و مجردات زیباییشناسانه، مطرح نمیباشد. بر این اساس، هر آنچه را که با این ماهیت قرابتی دارد، میتوانیم در مورد مادۀ خام داستانی مطرح کنیم:
۱ـ جهانبینی:
جهانبینی، به عنوان بخشی از ذات «اندیشه»، و اثر هنری، گام اول در ارایۀ اثر داستانی است، که از یکسو به هنرمند، و از سوی دیگر، به مادۀ خام داستانی، متصل است. نویسنده به عنوان آفریننده، باید این حس تشخیص را در خویش پرورانده باشد که: آیا مادۀ خام، قابلیت تعمیم هنری، بر اساس دیدگاه و جهانبینی وی از یکسو، و همچنین خود او، توانایی بسط نگرش بر بستر چنین مادۀ خامی، از سوی دیگر را، دارد یا خیر؟
اثر و موثر، باید تبلور همایشی همسو باشند تا بتوانند خواننده را نیز با خود همراه کنند، و این ممکن نیست جز در همآوایی قابلیتها؛ قابلیتهایی در آنکه مینگرد، و نوعی که میبیند، و همچنین، آنچه خود را مینمایاند با اندازههای نرمشپذیر.
۲- پروتو تیپ:
پروتوتیپ، به عنوان شخصیتی که قابلیت تعمیم و بسط هنری دارد، رابطۀ تنگاتنگی با احساس و سپس عاطفۀ هنرمند برقرار میکند. نویسنده نمیتواند و نباید نسبت به دقت در انتخاب پروتوتیپ بیتفاوت و یا احتمالاً سهلانگار باشد. یک اثر، زمانی خیرهکنندهگی یک کشف نو را دارا میشود که: پروتوتیپ، قابلیت انعطاف، بسط، ترکیب و عمقپذیری را دارا باشد. مطمیناً هیچکس به غیر از راسکولنیکوف نمیتوانست آنچنان قابلیتهایی از خویش نشان دهد که «داستایفسکی» بتواند او را در هر موقعیتی که اندیشه و احساسش میطلبد، قرار دهد. اما در بحث ما «داستان»، پروتوتیپ وظایفی را از اینهم بالاتر به دوش میکشد. نوعی حضور شاعرانه، آنچنان که چون آذرخش ظاهر، و چون آتشی به زیر خاکستر محو شود. برق او تنها فرصتی اندک دارد تا بتواند چشمانمان را خیره کند.
۳- نیاز زمانی و مکانی:
هیچ چیز، برای هیچ، خلق نمیشود. این، یک اصل، برای تمامی آن چیزهایی است که با هنر مرتبط اند.
زمان و مکان، به عنوان دو عامل تعیینکننده در مکانیزم عمل داستانی، باید تابعی از دینامیسم نیاز انسانی و اجتماعی، در یک عصر، و یک موقیعت مشخص، باشند. هرچند که هنر، مرزهای زمان و مکان را در مینوردد، اما این، خصایص انتزاعی اندیشۀ هنری هستند که مرزها را میپیمایند، و نه نیازی که موجبات پدید آمدن پدیدۀ هنری «داستانی» را فراهم نموده است. اینچنین است که خلق یک اثر، در وهلۀ اول، پاسخ به یک نیاز است؛ نیازی که طبیعتاً انگیزه را نیز فراهم میآورد و گاهی خود، تنها انگیزه برای خلق یک اثر است.
مادۀ خام هنری، باید دارای آنچنان ویژهگیهایی باشد که چنین نیازی را، در ماهیت خود، پاسخگو باشد. بر این اساس است که مثلاً: رستم افسانهیی، امروز، نمیتواند دستمایۀ مناسبی برای خلق روایتی حماسی شود. جنگهای قرون وسطی نمیتوانند امروز، به نیازی «به عنوان مادۀ خام داستانی» پاسخ دهند. همانگونه که هواپیماربایی، نمیتوانسته است مادۀ خامی برای «هومر» و برای خلق اثری چون «ایلیاد و اودیسه» شود!
نوشتۀ خود را با کلامی از «ولادیمیر پراپ» به پایان میبرم: «…کار سخت و «ناجالب» تنها راهی است که به تعمیمهای «جالب» میانجامد!».
زیرنویس:
۱- ژانر: نوع ادبی. رسیدن به ویژهگیهای معنایی.
۲- پروتوتیپ: پیشین تیپ، تیپی که قابلیت تبدیل شدن به قهرمان را دارد.
۳- ریختشناسی قصه ـ ولادیمیر پراپ ـ ص ۳۷ (انتشارات روز ـ ۱۳۶۸) مترجم: م ـ کاشیگر.
Comments are closed.