احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد شبیر بخشی/ سه شنبه 21 حمل 1397 - ۲۰ حمل ۱۳۹۷
بخش نخست/
عجوزۀ در کوچهٔ ما تنها میزیست و مخارج زندهگیاش را از پختوپزِ نان در نانوایی زنانه محل تجهیز میکرد. نانوایی کهنه و فرسوده بود. دیوارهای ریخته و پاشیدهیی داشت. دریچه و دروازه نداشت، ولی با پردۀ ضخیمی که نقشِ دَر را ایفا میکرد، سَتر شده بود. در زمستان، پس از غروبِ خورشید، هنگامی که خبازی تعطیل میشد، بچههای کوچه بعد از ساعتها برفبازی جهت گرمکردنی دستهای ورَم کردهیی شان، همان سنگهایی را که پردۀ نانوایی را قایم کرده بود، بسیار محتاطانه، پس میزدند و دزدانه داخل کارخانهٔ آن پیر زنی بینوا میشدند.
پس از فتحِ نانوایی به واسطهٔ «گروهِ برفبازان منطقه»، برعلاوهٔ خرابکاریهای بیشماری دیگری که در حق دفتر کاری او روا میداشتند، همان سنگهای بزرگی را که سد راه شان واقع گردیده بود را داخل تنور پرت میکردند، تا فردا سنگی سری راه نباشد.
فردا پس از طلوع خورشید، پیر زن زمانی که از عمق فاجعه آگاه میشد؛ عربده سر میکشید و بد و بیراه بسیار میگفت؛ در جملهٔ فحشها و دشنامهای که نثاری گروه تباهکاران میکرد، یکی هم این بود که هموار به کرات میگفت: «بلا زدۀ تان!»، برخی اوقات که اوقاتش خیلی تلخ میشد، زیر زبان تکرار میکرد که بلا در ما تحتِ شان خانه کرده است.
از ماجرای شیطنت بچهها و ظلمی که بر پیر زن در هر فصل برف میگذشت همهٔ مردم محل آگاه بودند و منم که در آن زمان کودک بودم، میپنداشتم هنگامی که بلا، جن یا دیو و پری کسی را میزند، حتماً با سیلییی، مشتی، پسگردنییی، چوبی، سوتهیی یا وسیلهیی بر او حملهوَر میشود؛ ولی بعدها فهمیدم که جنزَدهگی یعنی حلول جن در جسمِ کسی، طوری که مفعول اصلاً از اصل فعل آگاهی ندارد و اموری را انجام میدهد که فاعل -یا همان جن- میخواهد. به عبارهٔ دیگر، جن (فاعل) جسمی جنزده (مفعول) را اجاره میگیرد تا هر چه او بخواهد، به واسطه او انجام دهد.
این مقدمهٔ نسبتاً کوتاهی را برای بازگشایی مفهوم فیسبوکزدهگی چیدم و با استمداد از آن، میکوشیم تا در این مقاله که شامل چند بخش میشود، کلاوهیی پدیدهٔ شوم فیسبوکزدهگی را باز و راهحلهای عملی برای آن پیشنهاد کنم.
اگر از واقعیت جامعۀ کنونی قرن بیستویکم نگذریم، فیسبوکزدهگی یکی از بلاهای عظیمیست که دامنگیر اکثر طبقههای سنی به ویژه جوانی این عصر شده است. پدیدهٔ فیسبوکزدهگی القا مظامینِ سطحی و روزمرهیی است که در دیدگاه و نظری هر یک از فیسبوکزدهها -عجالتاً نه همهٔ خوانندهگان- اثر میگذارد.
اگر این اصطلاح را به مقیاس بزرگتر آن باز کنیم با مصطلحاتِ نظیری: تلویزیونزده، رادیوزده، روزنامهزده و یا نهایتاً رسانهزده مواجه میشویم که اشخاص با گرفتن معلومات و اطلاعاتی -روزمره و سطحی- از خلال اخباری این رسانهها مدعا و مدعا الیه میچینند، صغرا و کبرا میکند و نتایج استناج میکنند، در حالی که اکثر اطلاعات به دور از واقعیت -و آنچه اتفاق میافتد- است و معلوماتی است که سیاسیتمداران، مدیران رسانهها و آشپزهای در آشپزهخانههای مدرن شان غذای فکری بشر را تهیه میکنند و طبق میل و رژیم غذایی -که آنها میخواهند تحمیل کنند- میپزند و میخورانند.
گذشته از مفاهیم فیسبوکزده و رسانهزده حتا خوانش کتب -بدون تفکر و اندیشه در مورد آنچه خواننده میخواند- خوانشگر را کتابزده میکند و مجال فکر کردن را از او میگیرد.
به طور مثال: فیسلوفی که ارسطو خوانده و ابنسینا میخواند، به نحوی حضوری ارسطور و ابنسینا را به نظریات و نوشتههای شان میتوان حس کرد و این ارسطو و ابنسینا است که پس از قرنها حجاب دارند افکار و اذکار شان را به الفاظ مختلف به واسطۀ این خوانندۀ تازهکار بیان میکنند، نه خودیِ خود او؛ خودی خود متفکر را قیاس کنید به جانِ جانِ جان، قلب قلبِ قلبِ قلب مولانا یا رنگِ رنگ، حسِ حواس و قلزمِ قلبِ ابوالمعانی.
در مورد اینکه فیسبوکزدهگی چیست؟ فیسبوکزده کیست؟ چگونه افکار را فیسبوکزدایی و بکر کنیم؟ و یا در چنبرهٔ وسیعتر رسانهزده، کتابزده، شعرزده، غربزده، فلسفهزده به وزنِ قرآنزده، جنزده، بلازده، خدا زده و… چیستند، در مقالات بعدی خواهیم نوشت؛ اما به خاطر داشته باشید که واژهیی ترکیبی فیسبوکزده و مفهوم فیسبوکزدهگی به زودی روی زبانها خواهد افتید و خلق به این واژه را به مقاصد مختلف به کار خواهند بست.
ادامه دارد…
Comments are closed.