احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یعقوب ابراهیمی/ دوشنبه 3 ثور 1397 - ۰۲ ثور ۱۳۹۷
ممالک اسلامی در نیمۀ دوم قرن بیستم، همانند سایر کشورهای جهان سوم، به اردوگاههای جنگ سرد کشانده شدند. سیاست سنتیِ امریکا در این عصر، سرمایهگذاری در دولتهای محافظهکار و سازمانهای اسلامگرا بود، در حالی که اتحاد شوروی اکثراً از حکومتهای سکولار و احزاب چپ حمایت میکرد. سازمان اخوانالمسلمین که در گرماگرم جنگ سرد، کمونیسم را دشمن درجهیک اسلام اعلان کرد، برای مقابله با احزاب کمونیستی و دولتهای سکولار، در اکثر ممالک اسلامی نمایندهگی باز کرد. نهضت اسلامی افغانستان، هرچند به حیث یک جریان سیاسی مستقل از اخوانالمسلمین در افغانستان تأسیس شد، اما اکثر اعضا و رهبران آن، ملهم و متأثر از دیدگاه و سیاست بینالمللِ اخوانالملسلمین بودند.
به دنبال کودتای سرطان ۱۳۵۲، فشار بر حلقات اسلامگرا در افغانستان بالا گرفت و رهبران این جریان، حزب دموکراتیک خلق را که در جمهوری سردار داوود خان نفوذ گسترده داشت، عامل اصلی فشارها میدانستند. اعضا و رهبران نهضت اسلامی، بالاخره به پاکستان متواری شده و در آنجا با الهام از نوشتههای جهادیِ سید قطب و با حمایت پاکستان، برضد جمهوری سردار محمد داوود سلاح برداشتند. به این ترتیب، اسلامگرایی سیاسی در افغانستان در زمان جمهوری محمد داوود به یک جنبش جهادی تمامعیار مبدل شده و در جبهۀ جنگِ همزمان با حکومت و حزب دموکراتیک خلق که بر قوای مسلح حاکم بود، قرار گرفت. جدال سیاسی دهۀ دموکراسی، به این ترتیب، به منازعۀ خشونتبار تبدیل شد. طرفهای منازعه استفاده از تمام شیوههای قهرآمیز برای حذف طرف مقابل و قبضۀ کامل قدرت را مشروع میدانستند. حزب دموکراتیک خلق در تمام این ماجرا به دلیل نفوذ در دستگاههای اداری و نظامی دولت، دستِ برتر داشت. پس از برهم خوردن روابط سردار داوود با شوری و تمایل به غرب و کشورهای عربی، شاید عرصه بر حزب دموکراتیک تنگ میشد، اما کودتای ثور، پیش از تغییر در مناسباتِ قدرت در افغانستان، سیر توسعۀ سیاسی را برهم زده و حکومتِ همسو با اتحاد شوروی را در کابل رویکار آورد.
کودتای ثور پیامد سیاستهای سردار داوود، توسعهطلبی اردوگاههای جنگ سرد و تشدید رویاروییهای سیاسی در داخل افغانستان بود. اینها عواملی بودند که حزب دموکراتیک خلق و به ویژه شاخۀ نظامی آن را هر روز به براندازی جمهوری سردار داوود تحریک میکرد. آنچه این محرکها را به کودتای ثور پیوند زد، قتل میر اکبر خیبر، یکی از رهبران و نظامیان برجستۀ این حزب بود. این رویداد عاملی است که در پژوهشهای علوم اجتماعی آن را «متغییر حایل» میخوانند. براساس این قاعده، در مواردی که محرکهای متعددِ شکلدهی یک رویداد از قبل وجود دارند، یک عامل خارج از محاسبه، تصادفاً وارد معادله شده و رابطۀ علت-معلولی را متأثر میسازد. قتل مرموز میر اکبر خیبر، ده روز قبل از کودتای ثور، تحولات سیاسی افغانستان را سریعتر ساخت. تقریباً تمام روایات موجود از کودتای ثور به این امر اتفاق دارند که حزبِ هواخواه مسکو با وجودی که با الهام از مناسبات داخلی و بینالمللی، رویای کسب قدرت را در سر میپروراند، پیش از قتل خیبر، برنامۀ مشخصی برای کودتای نظامی نداشت. پیش از این رویداد، حزب دموکراتیک خلق شدیداً تحت تأثیر مناسبات جنگ سرد قرار داشت، از سیاستهای مسکو الهام میگرفت و از خیزش مسلحانۀ اسلامگرایان و چرخش سردار داوود به غرب، نگران بود. این نگرانی باوجودی که به وحدتِ تشکیلاتیِ شاخههای خلق و پرچم انجامید، انقطاب و گروهبندیهای درونحزبی را کاملاً حل نکرد.
قتل خیبر، حزب دموکراتیک خلق را در صف منسجمتری قرار داد و به مظاهرۀ سراسری واداشت که در نتیجۀ آن، رهبران اصلیاش توسط دولت دستگیر و زندانی شدند. شاخۀ نظامیِ این حزب، پس از دستگیری رهبرانش، کودتا کرد و جمهوری سردار داوود را در بامداد هفتم ثور ۱۳۵۷ برانداخت. تاریخ براندازیها و انقلابها در کشورهای جهان سوم نشان میدهد که رهبران دولتی همیشه از دو ناحیه احساس آسیبپذیری کرده اند: ۱)تهدیدهای دایمی که برای مدیریت آن برنامه دارند. ۲) «لحظۀ خطر» که برای مواجهه با آن، برنامهیی وجود ندارد و دستگاههای امنیتی با قهر و ارعاب به مجادلۀ آن میپردازند. کشته شدن خیبر و رویدادهای پُر شتابِ پس از آن را دولت «لحظۀ خطر» تلقی کرد و با سرکوب به آن پاسخ داد؛ امری که نهایتاً به کودتای ثور و سرنگونی جمهوری انجامید. تاریخ شورشها، انقلابها و براندازیها نشان میدهد که این رویدادها، در کنار اینکه پیامد تضادهای عینی بودند، محصول فوریِ یک «متغییر حایل» نیز بودند. با انتباه از این خصلت دوگانه، حلقاتی از حزب دموکراتیک خلق که ابتدا کودتای ثور را سنتز دیالکتیک تاریخ میخواندند، در سالهای پسین آن را خارج از برنامۀ اصلیِ حزب (روند متداول سیاسی) و کارِ ناگهانیِ شاخۀ نظامی دانسته و به ملامت آن پرداختند. با وجود این، تمام جناحهای حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا آخرین روزهای اقتدار آن، در سایۀ کودتای ثور حکومت کردند و در هر سالگرد آن رژه رفتند.
Comments are closed.