احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 16 ثور 1397 - ۱۵ ثور ۱۳۹۷
کارل مارکس، فیلسوف و نویسنده «مانیفیست کمونیسم» در پنجم ماه می سال ۱۸۱۸ در شهر ترییر در جنوب غرب آلمان تولد شد. به مناسبت دو صدمین سالروز تولد او، در شهر زادگاهاش برنامهای برگزار میشود.
به گزارش دویچه وله، کارل مارکس، پرنفوذترین فیلسوف آلمان، در سال ۱۸۱۸ در شهر کوچک ترییر در کنار رود موزل چشم به جهان گشود. او یک فیلسوف شورشی بود. در سالهای نوجوانی برای ایدههای لیبرال آن زمان مبارزه میکرد. به این خاطر حتی مجبور به تبعید شد، ابتدا به پاریس و سپس به لندن رفت. در انگلیس توجه او به وضعیت رقتبار کارگرانی جلب شد که آن زمان، در آغاز عصر سرمایهداری در شرایط سخت و زیر فشار کار و زندگی میکردند. به خاطر همین کارگران بود که او در سال ۱۸۴۷ «مانیفست کمونیسم» را تدوین کرد که در آن، او همراه با همرزم خود فریدریش انگلس، خواستار فرصتهای مساوی برای همه شدند. به این ترتیب، کمونیسم پا به عرصه وجود گذاشت. کمونیسمی که به گفته ریچارد لووینتال، دانشمند علوم سیاسی آلمانی، چیزی بیشتر از یک تحلیل صرف بود. به این ترتیب، کمونیسم برای پیرواناش به یک مکتب مسلم و تقریباَ به یک دین تبدیل شد.
ریچارد لووینتال میگوید: «تاثیرات تاریخی مارکس ناشی از ارتباط منحصر به فرد یافتههای پیشقدم علمی و دیدگاه هیجانی اتیوپیایی او بود؛ دیدگاهی که پیشگامان جنبش کارگران را به نحوی الهام دینی بخشید. و هرگاه نظریهای کارکرد دینی داشته باشد، در این خطر قرار دارد که در ذهن پیروان و روحیانیاناش تبدیل به دگم (جزماندیشی) شود.»
بعداَ مارکس یک کتاب مشهور دیگر نوشت. کتاب «سرمایه». این کتاب به بنیاد نظری کمونیسم تبدیل شد. سپس دیکتاتورهای کمونیستی مانند لنین، استالین و مائو تسه دونگ این کتاب را مرجع خود عنوان میکردند. آنها زیر نام کارل مارکس نظامهای دیکتاتوری کمونیستی را بنیاد گذاشتند، آنهم بعد از مرگ مارکس؛ تا این فیلسوف لیبرال شاهد این نباشد که از نظریه و آثارش چه ساخته اند. چندین دهه این کمونیسم بنا یافته توسط دیکتاتورها، شهرت بدی برای مارکس پدید آورد. شهرتی که حالا، حدود ۳۰ سال بعد از پایان کمونیسم، کمی بهبود یافته است.
مارتین اندرس، جامعهشناس در دانشگاه ترییر میگوید: «قرن بیستم که اریک هوبسباوم از آن تحت عنوان «عصر افراط و تفریط» یاد کرده است، نوع نگاه به مارکس را کمی از قیدها رها ساخت. از آن به بعد بررسی پوتانسیل تحلیلی آثار مارکس توسط رقابت سیستمهایی که تا آن زمان حاکم بودند، دیگر محدود نیست. با این امکان پیشآمده، ما قادر به تحلیل همه جوانب کارکردگرایی سیاسی مارکس نیستیم، اما دست کم این امکان را داریم که از پیشداوری یکجانبه نسبت به آثار او جلوگیری کنیم. چون این یکجانبه نگری اساساَ به چیزی برمیگردد که مارکسیسم، لنینیسم، استالینیسم و مائویسم از آثار مارکس ساخته اند.»
مارکس نه تنها یک تیوریپرداز نابغه، بلکه یک نویسنده درخشان نیز بود. «مانیفست کمونیسم» به خاطر زبان برازنده و ظریف او هنوز هم یک اثر گیرا و تاثیرگذار است. همین ترکیب مهارت زبانی و تیوریهایش مارکس را به کسی تبدیل کرده است که در دانشگاههای آلمان تدریس میشود.
تحلیلهای مارکس هنوز هم به روز اند. چون مشکلاتی مانند بیعدالتی و استثمار امروز نیز نه تنها در اروپا، بلکه در بسیاری نقاط جهان وجود دارد. مارتین اندرس، جامعه شناس، از کار کودکان به عنوان یک مثال یاد میکند که امروز نیز مثلاَ در شرکتهای نساجی در آسیا و به خصوص جنوب شرق آسیا وجود دارد.
از مارکس در دو صدمین سالروز تولدش نسبتاَ دوستانه یادبود میشود. مردم به این درک رسیده اند که مارکس مسئول همه آنچیزهایی نیست که زیر نام او و آثارش ایجاد شدند. او بعد از مرگاش این فرصت را نداشت که در برابر سوء استفاده از آثارش مقاومت کند.
Comments are closed.