گزارشگر:شنبه 12 جوزا 1397 - ۱۱ جوزا ۱۳۹۷
درحالیکه حنیف اتمر مشاور شورای امنیت ملی کشور در پاکستان بهسر میبرد، گروه طالبان با حمله به وزارت داخلۀ به عنوان نماد امنیتِ افغانستان، نشان داد که به هیچ روند و برنامهیی در عرصۀ صلح و امنیت متعهد نیست. آقای اتمر به دعوتِ نخستوزیر پاکستان به این کشور سفر کرده و هدف این سفر، گفتوگو با مقامهای پاکستانی در مورد تأمین صلح و جستوجویِ راههای مذاکره و مصالحه با گروههای تروریستی است.
در همین حال، جان نیکلسون فرمانده عمومیِ نیروهای امریکایی در افغانستان گفته است که گفتوگوها با برخی مقامهای ارشدِ گروههای دهشتافکن در سطوح مختلف جریان دارد. او تأکید کرده که به دلیل اهمیتِ این گفتوگوها، نمیتواند از طالبانی که به پروسۀ صلح علاقهمند هستند، بهطور مشخص نام بگیرد. به گفتۀ وی، در این گفتوگوها که بهطور پنهانی صورت میگیرند، برخی سازمانهای بینالمللی، کشورهای خارجی و گروههای علاقهمند نیز شامل اند. پرسش اینجاست که اینگونه سخنان چقدر میتوانند دقیق باشند و واقعاً تماس با گروههای دهشتافکن از سوی دولت افغانستان و مقامهای خارجی آغاز شده است تا بتوان به نتایجِ آنها دل خوش کرد؟ آیا افزایش جنگهای فعلی، ربطی به آغاز چنین گفتوگوهایی دارد و یا اینکه گروههای دهشتافکن همزمان از هر دو گزینه ـ یعنی شدت بخشیدنِ توامان به جنگ و گفتوگوهای صلح ـ استفاده میبرند؟ چرا درحالیکه مقامهای امریکایی از جریان گفتوگوهای صلح سخن میگویند، نیروهای مخالف با چنین قساوتی به کشتار غیرنظامیان دست میزنند؟
این پرسشها و پرسشهای دیگری از ایندست همه میتوانند در ذهنِ هر باشندۀ این سرزمین وجود داشته باشند. مقامهای کشور درحالی مقصرِ اصلیِ ناامنیهای کشور را پاکستان معرفی میکنند که همچنان به دید و وادیدهایِ خود با مقاماتِ آن کشور ادامه میدهند و منتظرند که این دیدارها سرانجام به نتیجۀ مطلوب برسد.
امریکاییها نیز در جنگ افغانستان موفقیتِ چندانی بهدست نیاوردهاند و گاهی این عدمِ موفقیت را در زیر پوششِ برنامههای تبلیغاتی مثل آغاز گفتوگوهای صلح و یا تماس با گروههای دهشتافکن پنهان میسازند. حالا در غرب بسیاری از کارشناسان نگاهی انتقادی به کارنامۀ امریکا در افغانستان و برخی کشورهای دیگر مثل عراق دارند و میگویند امریکاییها آغازی خوب و انجامی بد دارند!
امریکا در جنگِ افغانستان دچار اشتباههای بزرگ و جبرانناپذیر شد. بخشی از ناکامیهای دولتِ فعلی و دولتِ قبلی برمیگردد به آنچه که امریکاییها در افغانستان انجام دادند. آنها افزون بر اینکه از گروههای مشخصی حمایت کردند، با دخالت در امور جزییِ کشور فضایی را بهوجود آوردند که مردم از دولت فاصله بگیرند. امریکاییها نسبت به نیروهای اصلیِ تأمینکنندۀ صلح در کشور و مبارزه با گروههای دهشتافکن دچار اشتباهی بزرگ شدند و بهجای اینکه از این نیروها در این پیکار سود ببرند، آنها را به حاشیه راندند. این حاشیه راندنها هنوز هم ادامه دارد و احتمال اینکه بدون داشتن نیروهای امنیتی مجهز، نیروهای مردمیِ با انگیزه و فرماندهانِ با تجربه، در جنگ با گروههای دهشتافکن موفق شد، امری دشوار به نظر میرسد.
امریکاییها و ارگ ریاستجمهوری درحالی به گفتوگوهای صلح از مسیر پاکستان دل بستهاند که این کشور هیچ تمایلی به کمک به چنین روندی از خود نشان نمیدهد. پاکستان از سیاستِ امریکا سرخورده است و دیگر این کشور را یک دوستِ مطمینِ استراتژیک نمیداند؛ در همین حال از برخی مقامهای کشور و از نوع سیاستی که در افغانستان جریان دارد حمایت نمیکند. ضمناً این کشور برخی کشورهایی را که در افغانستان فعالیتهای انساندوستانه دارند، متهم به مداخله میکند. آنوقت چه گونه ممکن است پاکستانیها حربۀ خود در جنگ با افغانستان و دیگر متحدانِ آن را کنار بگذارند و با روند صلح همکاری کنند؟
آقای غنی از یکطرف در پیِ آن است که وابستهگیهای کشور را به پاکستان از بُعد اقتصادی کاهش بخشد اما در عین حال، مشاور امنیت ملیِ خود را به این کشور میفرستد تا خواهان همکاریِ آنها در مورد پیوستن گروههای دهشتافکن به روند صلح شود.
مسلماً صلح با این رویکرد به هیچ نتیجهیی نمیرسد. جنگِ فعلی زمانی به پایان (صلح یا نابودی دشمن) میرسد که سرانِ دولت در مورد آن به توافقِ ملی دست یابند و واقعاً به جنگِ دهشتافکنان بروند. با دریشیِ شیک و نکتایی در پشتِ میزهای قیمتی نشستن، دفاع از کشور ممکن نیست. هرگاه وزرایِ امنیتی لباس خاکیِ نظامی به تن کردند و در جبهاتِ جنگ حاضر شدند، آنگاه میتوان امیدوار شد که حکومت ارادۀ آوردنِ صلح و آرامش در افغانستان را دارد.
Comments are closed.