گزارشگر:بشیراحمد انصاری/ شنبه 2 سرطان 1397 - ۰۱ سرطان ۱۳۹۷
بحش هفدهم/
روزه و ترویج فرهنگ گرسنهگی
یکی از مفاهیمی که در لاشعور گروهی از مسلمانان جا گرفته، تقدیس گرسنهگی و تجلیل از فرهنگ گرسنهگی میباشد که روزه از نظر آنها چیزی جز تمرین گرسنه زیستن نیست.
یکی از تناقضاتی که از دیرزمانی دامنگیر مسلمانان گردیده، در ضرورت خوردن و فضیلت نخوردن بازتاب یافته است. ما از یکسو میبینیم که گرسنهگی در دو مرجع اصیل اسلامی «قرآن و سنت» عذابی بزرگ تلقی میشود. قرآن زمانیکه از نعمتهای خدا برای قریشیان یاد میکند، میفرماید:
[فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ]
«خدای این خانه را بپرستید که شما را هم از گرسنهگی و هم از ترس نجات داد.»
از دیدگاه قرآن کریم بسط امنیت غذایی و گسترش امنیت اجتماعی، دو رکن اصیل جوامع سعادتمند بهشمار میروند. گرسنهگی بهمانند بیماری و بدامنی و قحطی، یکی از آزمایشهای الهی به حساب میرود که آیۀ ۱۵۷ سورۀ بقره به آن اشاره دارد. آیۀ ۱۲۲ سورۀ نحل از چشیدن لباس گرسنهگی و بیامنی حرف میزند؛ تعبیر بلیغی که خواننده را وامیدارد تا درد گرسنهگی را با تمام حواس خویش بچشد. تعبیری که اشاره به هولناک بودن عذاب گرسنهگی دارد.
همچنان دیده میشود که پیامبر اسلام بهعنوان ترجمان عملی قرآن، پیوسته از گرسنهگی به خدا پناه برده و فقر و گرسنهگی و کفر را در یک ردیف قرار میدهد. در حدیثی که ابوداوود و دیگران روایت نمودهاند میفرماید که «خدایا من از گرسنهگی بهتو پناه میبرم.» اینکه پیامبر اکرم میفرماید، هستند کسانیکه با روزۀشان حاصلی جز گرسنهگی و تشنهگی به دست نمیآورند، میتواند اشاره به مفهوم منفی گرسنهگی داشته باشد. در این زمینه احادیث و شواهد فراوانی میتوان آورد.
آنچه در زندهگی و تعالیم پیامبر اسلام (^) دیده میشود، توصیه به حالتی است که در میان سیری و گرسنهگی وجود دارد. مسلمانها این حالت را چنین تعریف نمودهاند:
«نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأکُلُ حَتّى نَجوعَ وَاِذا اَکَلْنا لا نَشْبَع»
یعنی، ما گروهى هستیم که تا گرسنه نشویم غذا نمیخوریم و پیش از آنکه سیر شویم، دست از غذا مىکشیم.
میگویند پس از آنکه ما به خوردن شروع میکنیم، بیست دقیقه طول میکشد تا فرمان سیری از سوی معده برای مغز صادر شود؛ به این مفهوم که مغز انسان دیرتر از سیر شدن اطلاع یافته و احساس سیری در مغز دیرتر بهوجود میآید.
آنچه گفته آمدیم از یکسو، و از سوی دیگر میبینیم که عارفان وارستۀ ما خیلی در فضیلت گرسنهگی گفته و نوشتهاند. مولانا تا جایی در این راه پیش میرود که میگوید:
ایـن دهـان بـستی دهـانـی بـاز شـد
و یا اینکه:
جـوع خود سـلطان داروهـاست هین
جوع در جان نِه، چنین خوارش مَبین
پرسشی که مطرح میشود، این تناقض را چهگونه میتوان حل کرد؟
در مدرسۀ عرفان، گرسنهگی تمرینی است در جهت شکستن بتِ لجامگسیختۀ شهوت. گرسنهگی در ادبیات عرفانی ما، به مفهوم زیر کنترل آوردنِ شکم است که راه را برای کنترل بیشتر نفس هموار میسازد، نه ذات گرسنهگی به مفهوم متداول آن. عارفان میگویند که اسیر بطن، اهل باطن نمیشود. رویکرد آنها در این زمینه رهایی از اسارتِ شکم و اسراف و تلذذ بوده، نه نفی سخن قرآن که میگوید:
«از خـوردنیهـای پاکیزهیی که بـرایتان ارزانی داشـتهایـم نوش جان کنید.»
شیخ اجل سعدی شیرازی معتقد بود که گرسنهگی قوت از پرهیز بستاند و بینوایی عنان از کف تقوا. ما مصداقهای زندۀ این سخن حکیمانۀ سعدی را در جوامع امروزی بهچشم سر میبینیم. او همچنان میگوید:
«اگر قدرت جودست و گر قوت سجود، توانگران را بَه خوشا میسر شود که مال مزکّا پاکیزه دارند و جامه پاک و عرض مصون و دل فارغ، و قوت طاعت در لقمۀ لطیف است و صحت عبادت در کسوت نظیف پیداست که از معدۀ خالی چه قوّت آید وز دست تهی چه مروّت وز پای تشـنه چـه سَیر آید و از دسـت گـرسـنه چه خیر.»
Comments are closed.