احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۹ جدی ۱۳۹۱
هفتروز و هفتصدماه است میجنگند در هلمند
اندک اندک نانِ صلحت میرسد ای کودکِ دلبند!
میرسد نانِ تو داغ و تازهتر از ابر و باد و ماه
کوههای توره بوره، موجهای تفتۀ هلمند
میرسد نانِ تو رنگینتر از آوازی که خشکیده
بر در و دیوارِ خانه، اندرونِ حجلۀ پیوند
نان خود را گرم قسمت میکنی با اسپکانی شوخ
ریخته در کوچههای بلخ، تختِ رستم و میوند
با کبوترهای باغِ بابر و کَبکانِ پلچرخی
ـ چینهدانِ پرستاره، بالهای تا ابد پابند ـ
با قلاعِ آسمایی، ساحلِ سوزانِ ماهیپر
با زنانِ کوزه بر سر، دخترانِ آتش و اسپند
بامدادی مادرِ خود را بگو دستی بچرخاند
در تنورِ خفته از آتشفشانِ کوه ورجاوند
مانده در دست تو نانی سوخته همچون زنانی که
خویش را در خانۀ تو انفجارِ ناگهان دادند!
ذره ذره میبرد نانِ تو را بادی که مینالد
سوی دشت و دامنِ تبکرده، از فَرخار تا اَرغند
ذرهیی در کامِ موری، تکّهیی در چنبرِ ماری
تا برنده کیست در این جنگلِ برگستوان و بند؟
هر غریبی را نصیبی …، جز غیورانِ شوالیه
ـ نیزهدارِ خرمنِ خشخاشهای پیرِ ثروتمند ـ
ذره ذره گرد میآرند موران و ملخهایت
کی بجوشی همچو خون در رگرگ و چون شیره در آوند؟
دستهایت برگ میجوشد، سرت صد غوزه، ششصد خُم
عالمی حیران، بخوان افسانهیی نو از هزار و چند
دشت تا دشت از تو سرمست است و از بالِ ملخزاران
ابرهای تیره میبارند گاهی زهر و گاهی قند
اینکه می چرخد به دورت، ابر و باد و ماه و خورشید است؟!
یا سوارانی که از هر ذرهات خورشید میگیرند؟!
آخرین ذره دو چشم توست یا فوجی که پر دادند
راز هلمند و کَنِشکای تو را فروند در فروند؟!
آخرین تکه دو دست توست یا قرصِ زغالِ ماه؟!
هفتروز و هفتصدماه و چهلسال است میجنگند…!
***
نان خود را با همه قسمت کن آری! غیر قلبِ خویش
باش! تا محشر برقصد یاغیِ تنهای ناخرسند!
Comments are closed.