احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهنمل عبدالبشیر فکرت/ چهارشنبه 7 سنبله 1397 - ۰۶ سنبله ۱۳۹۷
بخش سوم/
بیرونی بهدنبال ایجاد روش علمی جدیدی بود که بتوان با آن به شناخت حقیقی از جهان دست پیدا کرد. او حتا ریاضیات را که در دستهبندیِ ارسطو جزءِ فلسفۀ نظری بهحساب میآمد، به شیوۀ کاربردی و تطبیقی بهکار بست و با آن به مطالعۀ جغرافیه و نجوم دست مییازید. از اینرو، وی تکیه و توجه زایدالوصفی به استقراء و تجربه در کار شناخت جهان داشت و چه بسا به مطالعۀ عینی ادیان نیز متوسل شد؛ رویکردی که عمدتاً در دینپژوهی و جامعهشناسی معاصر مورد نظر است. بیرونی بهدرستی پی برده بود که قوانین منطق ارسطویی صرفاً ناظر بر عالم ذهن است و در امر شناختِ جهان خارج چندان راهگشا نیست. کافی است برای نشاندادن اینکه نمیتوان با منطق صوری ارسطو به شناختِ کامل و دقیق از جهان دست یافت، به مناظره میان ابوسعید سیرافی نحوی و یونسبن متی منطقی که ابوحیان توحیدی آنرا ثبت کرده است، بنگریم:
در مجلس ابنفرات گروهی از دانشمندان عصر حضور داشتند، وزیر عباسی روی به ایشان آورده گفت: میخواهم کسی از میان شما برگزیده شود تا در بارۀ منطق با متی مناظره کند، زیرا او ادعا دارد که:«هیچ راهی برای شناسایی حق از باطل و راست از دروغ و نیک از بد و دلیل از شبهه و شک از یقین نیست مگر به دستآویز قواعدی که از منطق فراهم آوردهایم». سرانجام به دعوت وزیر، ابوسعید سیرافی از آن میان آماده گردید تا به مناظره پردازد. آنگاه ابوسعید متوجه «متی» شده و اظهار داشت: «مرا از منطق بگوی که مقصودت از آن چیست؟ زیرا چون مقصود تو را در بارۀ منطق دانستیم گفتوگوی ما با تو در پذیرش مطالب صحیح منطق و رد کردن خطاهای آن، بر راه و روشی پسندیده استوار خواهد شد». متی پاسخ داد: «مقصود من از منطق فنی است که به منزلۀ افزار سخن بوده و گفتار درست را از نادرست جدا میکند و معنای فاسد از صحیح بدان شناخته میشود، مانند ترازو که با آن سبک را از سنگین میشناسیم»! ابوسعید گفت: «خطا گفتی! زیرا اولاً، گفتار درست را از نادرست به وسیلۀ نظام لغت که به آن خو گرفتهایم میشناسیم و از راه قواعد زبان در مییابیم، و ثانیاً، معنای فاسد از صحیح به نیروی عقل تمیز داده میشود! وانگهی گیرم که با ترازوی خود سنگین را از سبُک شناختی ولی چهگونه بر شناسایی ماهیّت اشیاء که آنها را در ترازو نهادهیی نائل میگردی؟! از کجا خواهی دانست که آنچه وزن میکنی آهن است یا زر یا مس زردرنگ؟ (اشارۀ سیرافی ایناست که منطق ماهیّت اشیاء را معرفی نمیکند، علیرغم آنکه ممکن است در تفکیک میان برهان و سفسطه و مغالطه مؤفق باشد). بنابر این، تو را پس از سنگین و سبک کردن اشیاء، به شناسایی گوهر آنها و نیز دانستن ارزش هر یک و دیگر اوصافشان که شمارش آنها به درازا میکشد، نیازمند میبینم! و از اینرو، تنها «توزین» که کوشش خود را مصروف آن داشتهیی جز اندک، فایدهیی بهتو نمیرساند و جهات دیگر معرفت بر عهدۀ تو باقی میماند! و در کار خود چنان هستی که پیشینیان گفتهاند: «حفظت شیئاً و غابت عنک اشیاء».علاوه بر این تمام این امور چیزی را در اینجا فراموشی کردهیی! چنین نیست که هرچه در دنیا موجود است از راه «توزین» قابل سنجش باشد، بلکه در جهان برخی از اشیاء را وزن میکنند، و بعضی را به پیمانه میریزند، و بخشی دیگر را به ذراع میگیرند، و پارهیی را تقسیم مینمایند، و برخی را به حدس و تخمین اندازهگیری میکنند، و اگر با «اجسام» چنین مینمایند در مورد «معقولات» نیز حکم بدینگونه است.
این گفتوگو که طباطبایی آنرا از کتاب «الإمتاع والمؤانسۀ»ی ابوحیان توحیدی نقل کرده است، بهدرستی نشان از ناتوانی منطق صوری در امر شناخت جهان دارد. بیرونی با درک چنین مسالهیی سعی میکرد تا تجربه را با قیاس در کار شناخت عالم خارج جایگزین نماید و با آن، همچون ابنهیثم(۳۵۴-۴۳۰قمری) راه تازه و منطق تازهیی بنا بگذارد. این تلاش درست زمانی صورت میگرفت که اندیشۀ اسلامی از زیر یوغ تفکر یونانی که در آن ادراکات حسی و یافتههای تجربی به دیدۀ خوار شمرده میشد، قدعلم کرده بود و دانشمندان اسلامی به اهمیت ادراکات تجربی، خواه از نوع تجربۀ حسی و خواه تجربۀ علمی، ره برده بودند.
بسیاری از نویسندهگان در تحلیل علل انحطاط در جوامع اسلامی، بر دورافتادهگیِ مسلمانها از علم جدید استناد کردهاند و آنرا عامل اصلی عقبافتادهگی در سدههای پیشااستعمار بهشمار آوردهاند. تجربهگرایی در غرب با گالیله وارد قلمرو علم شد و با فرانسیسبیکن انگلیسی به ساحتِ فلسفه راه یافت. گالیله بود اعلام اینکه خدا فلسفه را در صفحۀ جهان نوشته است خواست مسیر فلسفه را از ساحت ذهن به قلمرو واقعیت تحول بخشد و فرانسیسبیکن با نقد قیاس ارسطویی، ارگانون جدیدش را بهعنوان جایگزین منطق صوری به رشتۀ تحریر در آورد. دکارت قیاس صوری را در فهم مجهول ناتوان انگاشت و آن را صرفاً وسیلۀ خوبی برای بیان مافیالضمیر به مخاطب خواند. استوارتمیل افزون بر قیاس، استقرای صوری را نیز نامعتبر دانست و بدینسان، منطق صوری از متن به حاشیه رفت و منطق جدید جایگزین آن گردید و این تحول متودیک از قیاس(Deductive) به استقرای تجربی(Experimental Inductive)، به دستآوردهایی منتهی شد که سرانجام تفوق غرب را بر شرق اسلامی مسجل ساخت. این در حالی بود که مسلمانها هم در نقد منطق صوری و هم در بهکارگیری روشهای تجربی بر غربیها پیشدست بودند. به پارهمتنِ زیر بنگرید:
شیخ اشراق و ابن تیمیه از کسانی بودند که منطق یونانی را بهطور اصولی رد کردند. شاید ابوبکر رازی اولین کسی بود که تحلیل اول ارسطو را مورد نقّادی قرار داد، مخالفت او با فکر ارسطو، که کاملاً دارای روی استقرایی است، در زمان ما بهوسیلۀ جان استوارتمیل با شکل و نظمی نو اظهار شد. ابن حزم در کتابش موسوم به التقریب لحدالمنطق، ادراک حسی را بهعنوان منبع معرفت مورد تأکید قرار میدهد، ابن تیمیه در کتاب الردعلیالمنطقیین خویش نشان میدهد که استدلال استقرایی تنها شکل استدلال است که دارای اعتبار میباشد. بنابر این، روش مشاهده و آزمایش از اینجا سر برمیآورد و این یک موضوع صرفاً نظری نبود. اکتشاف ابوریحان بیرونی، یعنی آنچه در روانشناسی، زمانِ واکنش مینامیم، و اکتشاف کندی که نسبت احساس و انگیزه را دارای تناسب میداند، نمونههایی هستند که با دانش روانشناسی امروزی مطابقت دارند. بنابر این، خطاست اگر تصوّر کنیم «روش آزمایشی» را اروپاییان کشف کردهاند.
Comments are closed.