گزارشگر:امرالله صالح/ شنبه 10 سنبله 1397 - ۰۹ سنبله ۱۳۹۷
اول – حمایت و عقبۀ بیرونمرزی: کشوری که در آن دشمن پایگاه دارد باید با روشهای غیرمتعارف زیر فشار قرار گیرد، زیرا افغانستان توان واردنمودن فشار تعریفشده را بالای آن ندارد. بهای حمایت از طالبان باید برای پاکستان خیلی بلند و گران تمام شود. در حالت کنونی پاکستان بهای بلند بهخاطر حمایت از تروریسم نمیپردازد و هنوز استراتیژی ترامپ برای جنوب آسیا با وصف وضاحت بیسابقه نتیجۀ ملموس نداده است. باید وضاحت داد که فشار پاکستان بالای افغانستان نیز غیرمتعارف است و تا اکنون ارتش پاکستان بیشتر از نیروی نیابتی کار گرفته است. از دید بافت اجتماعی و وحدت ملی گسستها در پاکستان کمتر از اینجا نیست.
دوم – رهبری ردهیی اول دشمن: به استثنای چندنفر معدود از حلقه اول رهبری دشمن که به داخل افغانستان آمدند و کشته شدند هیچکدام آنها زیر فشار نظامی قرار ندارند، زیرا خارج از افغانستان و در شهرهای پاکستان زندهگی میکنند. طالبان توانستهاند حتی جلسات عیدانه در ارگ کابل را با شلیک هاوان مختل نمایند، ولی تا اکنون هیچیک از جلسات شورای کویته، پشاور و یا جاهای دیگر زیر فشار نظامی و تهدیدهای امنیتی قرار نگرفته است.
ادارات زیربط افغانستان تا حال عکسها و تصاویر کابینۀ تروریستی طالبان را منتشر نکرده است. نشر این تصاویر با خلص سوانح آنها نه تنها باعث تشهیر کرکترهای زشت و ضد انسانی آنها میشود در عین زمان مردم میدانند که در عقب کشتارها و مظالم جاری کیها استند. همانطوری که زندهگی برای دولتیها دشوار شده است باید زندهگی را برای رهبری طالبان دشوار سازیم. کاریکه بهصورت منظم پیگیری نمیشود و یا حداقل تسلسل پیگیری آن از سالها بدینسو مختل شده است.
سوم – انگیزه: دشمن بر علاوۀ داشتن ساختار (رهبری) و حمایت مستمر و خدشهناپذیر بیرونمرزی (پاکستان ) دارای انگیزههای مشخص است که از آن بهخاطر سربازگیری، جلب و جذب و توجیه جنگ کار میگیرد. انگیزۀ دشمن در اکثر موارد دوبعدی است؛ یعنی مذهب و قومیت. یکی از اشتباهات بزرگ که بسیار برای ما یعنی تمام نیروهای زیر پرچم دولت قیمت تمام شد خلع چهرههای قومی و در بساموارد با اعتبارات مذهبی از قدرت در افغانستان بود. قرار بود نهادهای دولتی این خلا را پر سازند که بنابر دلایل متعددی پر نشد. در بساموارد این خلا با تهاجم مذهبی و قومی طالبان پر گردید. حالا نیز نیروهای امنیتی ما به حمایت معنوی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حلقات بانفوذ سیاسی، مذهبی و قومی نیاز دارند تا ما بتوانیم جنگ را وسیلۀ تحکیم سیاستهای همهپسند و مردمی بسازیم و دشمن را فاقد انگیزه نماییم.
حکومتهایی که تلاش نمایند به بهانههای مختلف جریانهای پرقدرت سیاسی را تجرید نمایند، در جنگ با شورشیان آنهم شورشیان مجهز با انگیزۀ مذهبی و قومی کامیاب نمیشوند یا با دشواریهای زیاد نیمهکامیاب میشوند.
چهارم- منابع و چشمههای مالی: در ضمن اینکه طالبان از پاکستان حمایه میشوند با استفاده از ساختارهای آن کشور در جاهای دیگر نیز منابع مالی و تمویلی دارند. از چندینسال بدینسو در داخل افغانستان نیز سیستم موازی مالیهگیری و باجگیری را ایجاد کردهاند. تهاجم منظم و با تسلسل برمنابع تمویلی دشمن توانایی آنها را تضعیف مینماید. در ماههای اخیر قوتهای افغانستان و حمایت قاطع بربخشهایی از چشمههای عایداتی طالبان حمله کردهاند؛ ولی این حملات مقطعیاند و بسنده و کافی نیستند. دولت باید راههای عملی خشکسازی منابع عایداتی طالبان را تجسس نماید. این کار در صورتی امکانپذیر است که حکومت با حوصلهمندی و جبین گشاده زمینۀ همکاری مردم و مشارکت با مفهوم آنها را چه از طریق نهادهای رسمی مانند شوراهای ولایتی و ملی و چه از طریق بسیج نیروهای اجتماعی و سیاسی امکانپذیر سازد. در صورتیکه یک حلقۀ مشخص خودش را مالک دولت بداند و با دیگران با روحیۀ غیر و بیگانه رفتار نماید، خشکانیدن منابع عایداتی دشمن دشوار میشود و تنها اتکا به موسسات دولتی برای انجام این کار کافی نیست و موثر تمام نمیشود.
مسلم است که باید در دولت هستهها و لایههایی وجود داشته باشد که بهدور از روزمرهگیها و غوغای واکنشی به مسایل بنیادی و استراتیژیک نظامی و امنیتی بپردازند و با این کار برای نیروی نظامی راهبرد را روشن سازند. اگر مبارزه و کمپاین نظامی در روشنایی یک برنامۀ منسجم و محاسبهشده نباشد نیروی دولت زمینگیر میشود، انگیزه کمرنگ میشود و واکنشی عمل میکند. در روشنایی این چهارعنصر هماهنگی معنای خاص و تعریفشده بهخود میگیرد؛ یعنی سنجش و میزان پیشرفت در هریک از چهاربخش یادشده و توظیف نهادها و هستههای مشخص بهخاطر انجام این وظایف. امید است که حلقات اطراف سرقوماندانی توجه فرمایند.
Comments are closed.