گزارشگر:نویسنده: یعقوب ابراهیمی/ چهار شنبه 28 سنبله 1397 - ۲۷ سنبله ۱۳۹۷
بخش هفتم/
با توجه به ساختار خارجی شورشگری، سه عنصر اساسات ساختار خارجی طالبان را شکل میدهد که شامل حمایت محلی ـ قبیلهیی، پناهگاههای فرامرزی و حمایت دولتهای منطقه میباشد. طالبان برخلاف بسیاری گروههای شورشی، از پناهگاههای پیچیدهتری برخورداراند که از سوی کشورهای منطقه بهویژه پاکستان، و روابط قومی و قبیلهیی در دو سوی مرز میان افغانستان و پاکستان برایشان فراهم میشود. این پناهگاهها عوامل مهمیاند که تلاشها برای مذاکرات و هرنوع آجندا برای حل منازعه را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین، لازم است این موارد در تلاشهایی که برای مذاکره صورت میگیرد، مورد توجه قرار گیرند. تا زمانیکه این پناهگاهها برچیده نشوند، طالبان از آنها برای گسترش کارزار نظامی خود استفاده خواهند کرد. عوامل منطقهیی، از این لحاظ، تلاشها برای حل منازعه از طریق مذاکره را بهطور مداوم تحت تأثیر قرار میدهند.
علاوه بر این، حمایت خارجی از طالبان بخش مهمی از ساختار خارجی شورشگری است که برای تحقق مذاکرات باید مورد توجه قرار گیرد. حمایت خارجی از طالبان، اعتماد به نفس طالبان در تأمین مخارج جنگ را تقویت کرده و آنها را تشویق میکند با خیال پیروزی نظامی به شورشگری ادامه دهند. در میان سایر حمایتهای خارجی، حمایت دولتی تعیینکنندهترین نوع حمایتی است که طالبان از آن برخوردارند. طوری که یافتههای این تحقیق نشان میدهند، طالبان از حمایت دولت پاکستان و دیگر کشورهای همسایه برخوردارند که دولت افغانستان نیاز دارد از طریق دیپلماسی فعال به آن رسیدهگی کند. سرانجام، فقر و توسعهنیافتهگی، ساختار خارجی دیگری برای شورشگری طالبان است. طالبان در یکی از فقیرترین مناطق روستایی در جهان با درآمد پایین و شهرینشده فعالیت میکنند که استعداد شگرفی برای شورشگری دارد.
با توجه به ساختار داخلی، سازماندهی گروههای شورشی تأثیر مهمی بر انگیزه و تصمیم آنها برای مذاکرت دارد. شورشیانی که دارای ساختار سلسلهمراتبی و تنظیمات نظامی اند نسبت به شورشیان شبکهیی دارای سیستم شبهنظامی مقاومتراند. طالبان بیشتر به مورد دومی شباهت دارد. شواهد نشان میدهد که طالبان پس از مرگ ملاعمر در سال ۲۰۰۵ علیرغم توانایی برای حفظ یکپارچهگی سیاسی، به شبکهیی از شاخههای نظامی و شوراهای سیاسی نیمهخودمختار تبدیل شده است. ساختار شبکهیی طالبان در حال حاضر متشکل از واحدهای ذیل است:
– رهبری رسمی امارت اسلامی یا شورای کویته، که در کویته و کراچی پاکستان مستقر است و از سوی مولوی هیبتالله آخوندزاده رهبری میشود. این شورا در جنوب و شمال غرب افغانستان فعال است.
– شورای مشهد، که عمدتاً در نواحی غرب افغانستان متمرکز است و ۱۰ درصد طالبان را تشکیل میدهد. این شورا روابط خوبی با شورای کویته دارد، اما به گونۀ رسمی هیبتالله را بهعنوان رهبر خود نشناخته است.
– گروه کوچکی از مخالفان هیبتالله، به رهبری عبیدالله اسحاقزی، پسر کاکای اخترمحمد منصور که حدود ۱۰ درصد قوای بشری طالبان را تشکیل میدهد.
– شورای عالی امارت اسلامی یا شورای ملا رسول، که در سال ۲۰۱۵ از شورای کویته جدا شد و در غرب افغانستان فعال است. این شورا کمتر از ۱۰ درصد کل نیروی انسانی طالبان را تشکیل میدهد.
– شورای میرانشاه، که شبکۀ حقانی را رهبری میکند، ۱۵ درصد طالبان را تشکیل میدهد و در جنوب شرق و جنوب فعال است.
– شورای پیشاور، که در شرق افغانستان و اطراف کابل فعال است.
– شورای شمال، که از شورای پیشاور جدا شده، در بدخشان مستقر است. این شورا در شمال شرق، شرق افغانستان و اطراف کابل فعال است و ۱۵ درصد طالبان را تشکیل میدهد.
تقسیمبندی مذکور این تصور را خلق میکند که طالبان دیگر یک سازمان واحد و متمرکز نیست؛ اما حوادث اخیر بهویژه آتشبس سهروزۀ عید فطر از سوی شورای کویته نشان داد که این شورا حدأقل تسلط سیاسی بر شبکۀ طالبان را حفظ کرده است. علیرغم این یکپارچهگی سیاسی، یافتههای این تحقیق نشان میدهد که طالبان نهتنها که به شوراها تقسیم شدهاند، بلکه هر شورا و جناح نیز، از لایهها، حلقهها و زیرمجموعههای مختلف تشکیل شده که هر کدام در عمل، آجنداهای متفاوتی را دنبال میکنند.
یافتههای این تحقیق تأیید میکند که ماهیت شبکهیی طالبان باعث پیچیدگی موضوع صلح شده که باید در برنامه و آجندای صلح مورد توجه قرار گیرد. عطاءالرحمن سلیم معتقد است که چنددستهگی سازمانی طالبان، منازعه و حل منازعه را بیشتر از گذشته پیچیدهتر ساخته است:
طالبان به یک قشر خلاصه نمیشوند. طالبانی هستند که برخی از مسایل محلی و محیطی باعث شده است تا آنها در صف مخالفین قرار بگیرند. طالبانی هم هستند که شاید به خاطر انگیزههای شخصی میجنگند. اما… ما دیگر با محوریت واحدی به نام طالب روبهرو نیستیم. ما محوریتهایی داریم به نام شورای مشهد، شورای کویته، شورای ملارسول و شورای شمال طالبان. هرکدام از این گروهها از جهتی تمویل میشوند و در مجموع به محوریتی وابستهاند. در گذشته اگر یک کشوری با آنها در تماس بود و از آنها حمایت میکرد، حالا کشورهای زیادیاند که روابط خود را با طالبان تنظیم کردهاند و با آنها تماس دارند. فعلاً طالبان از یک گروه داخلیِ محلی بیرون شده است و انگیزههای داخلی و منطقهیی و حتی انگیزههای جهانی در بینشان وجود دارد.
امر دیگری که باید در مورد ساختار داخلی منازعه در نظر گرفته شود، قدرت نسبی دولت است. افزایش قدرت دولت در افزایش هرم فشار و کاهش ظرفیت عملیاتی طالبان تعیینکننده است. اگر نیروی کافی برای حفاظت از مردم و قلمرو وجود داشته باشد، اصلاحات و عملیات محاربوی موازی با تلاش برای مذاکره میتواند در آوردن طالبان به میز مذاکره مؤثر باشد. برای ایجاد نیروی موثر قاعدتآ ۲۰نفر نیروی نظامی، برای ۱۰۰۰فرد ملکی جهت انجام این مهم نیاز است. به عبارت دیگر، ششصدهزار سرباز و پولیس برای تأمین امنیت کشوری با جمعیت ۳۰ میلیون نفر کافی است. در حالی که افغانستان در حال حاضر تنها نیمی از نیروهای مورد نیاز را دارد. عدم موجودیت تعداد کافی نیروهای نظامی به طور قابل توجهی روند مذاکره و نتایج آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
در غیاب نیروی کافی که تضمینکنندۀ تسلط در میدانهای جنگ باشد، دولتها از مشوقهای بدیل نظیر اعطای حقوق و امتیازات ویژه برای گروههای شورشی استفاده میکنند تا آنها را برای مذاکره ترغیب کنند. اما تجارب تاریخی نشان میدهد که اقدامات بدیل از جمله اعطای مناطق امن یا قلمرو «نیمهخودمختار» برای شورشیان عواقب مخربی در پی دارد. با توجه به ضعف دولت، چنین اقداماتی در جوامع چندپارچه میتواند موجب خشم عمومی و اختلافات قومی و فرقهیی شود. هرچند سیاست مناطق امن هنوز به گونۀ رسمی از طرف دولت افغانستان اعلان نشده است، اما اظهارات اخیر والی پکتیا در مورد امکان اجرای چنین سیاستی، علاقهمندی دولت به مسئله قلمرو امن برای طالبان را نشان میدهد. شمیم کتوازی، والی پکتیا، در مصاحبهیی با بیبیسی در ماه جون ۲۰۱۸، اظهار داشت که طرح مناطق امن برای طالبان تحت بررسی میباشد و آرزو کرد که پکتیا نخستین منطقۀ امن برای طالبان باشد. دولت ممکن است از سیاست مناطق امن بهعنوان مشوق برای مذاکرات استفاده کند؛ اما بر اساس شواهد تاریخی، اجرای چنین سیاستی حوزۀ نفوذ طالبان را گسترش داده و به جای تسهیل مذاکرات، به طالبان قابلیت انجام مانورهای نظامی بیشتری میبخشد.
در مواردی مشابه، دولتهای کلمبیا و سریلانکا به ترتیب به نیروهای مسلح فارک (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا) و ببرهای آزادیخواه تامیل در ایلام (ببرهای تامیل) مناطق نیمهخودمختار اعطا کردند تا آنها را برای مذاکرات تشویق کنند. علیرغم انتظارات دولتهای کلمبیا و سریلانکا، گروههای شورشی نامبرده بهجای همکاری برای انجام مذاکرات از این مناطق بهعنوان پناهگاههای امن استفاده کرده و قدرت بیشتری بهدست آوردند. قضایای فارک و ببرهای تامیل در بخشهای بعدی با جزییات بیشتری توضیح شده است.
حل منازعه؛ پیروزی نظامی نامحتمل است
شاخصهای تعیینکننده پیروزی نظامی توسط یکی از طرفین جنگ، در قضیه افغانستان وجود ندارد. بنابر این، سناریویی که یک طرف برندۀ جنگ شود، در شرایط کنونی در افغانستان محتمل به نظر نمیرسد. از این منظر، ختم جنگ با نتیجۀ نسبی، یگانه گزینۀ محتمل است؛ مگر اینکه تحول ناگهانی نظیر مداخلۀ قدرت خارجی وارد معادله شود.
بر اساس دادههای تاریخی و تطبیقی، شورشیان زمانی پیروز میشوند که روند منازعه بهصورت جدی به نفع شورشیان تغییر کرده و دولت با سرعت فزاینده بهسوی اضمحلال پیش برود. عبور از چنین مرحلهیی، نشان میدهد که دورۀ پایانی جنگ آغاز شده است. در این مرحلۀ منازعه، افراد قبلاً بیطرف و حامیان دولت به گونۀ روزافزونی به شورشیان میپیوندند. در افغانستان، منازعه در بهار سال ۱۹۹۲ وارد چنین مرحلهیی گردیده و نهایتآ به نفع مجاهدین تمام شد. در این مرحله اعضای بلندپایه حکومتی و افسران ارشد ارتش با شتاب به گروه های مجاهدین میپیوستند. بهطور کلی ۹ شاخص تعیین کننده پیروزی گروههای شورشی بر دولت وجود دارند که از این میان، ۶ شاخص نخست مهمترین آنهاست:
– کاهش حمایت داخلی از دولت
– قطع حمایت بینالمللی از دولت
– کاهش کنترل دولت بر جمعیت و قلمرو
– تضعیف روزافزون قوۀ قهریۀ دولت
– افزایش نرخ فرار اعضای ارتش بهویژه در میان افسران ارشد
– افزایش غیابت در میان کارمندان خدمات ملکی، بازرگانان و فعالان مدنی
– از دسترفتن منابع اطلاعات عملیاتی و اطلاعاتی که قبلاً از سوی افراد ملکی تأمین میشد.
– افزایش نرخ فرار سرمایه و فرار مغزها
– توقف داراییهای مالی و فرار خانوادههای کارمندان دولتی در پناهگاههای امن در خارج از کشور
غیر از دو مورد اخیر، این شاخصها به دلایلی که در ادامه ذکر میشود، با منازعۀ کنونی افغانستان مرتبط نیستند: صرف نظر از ضعف دولت در تمثیل حاکمیت و حکومتداری خوب، دولت افغانستان از حمایت مردمی و بینالمللی بیشتری نسبت به طالبان برخوردار است.
Comments are closed.