احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نویسنده: یعقوب ابراهیمی/ یک شنبه 1 میزان 1397 - ۳۱ سنبله ۱۳۹۷
بخش نهم/
مذاکره و شرایط آن
عبور از بُنبست نظامی به مذاکره، دشوارترین گام در راستای حل منازعه است. با وجود این، بُنبست نظامی فرصتی برای حل منازعه از طریق مذاکره است. هنگامیکه که طرفهای منازعه به مرحلهیی میرسند که پیروزی نظامی برای هردو طرف غیرممکن است، آنها در جستوجوی ابزارهای دیگری، بهویژه مذاکرات، برای پایانبخشیدن به جنگ میبرایند. با آنکه بُنبست ممکن است فرصتی برای مذاکرات فراهم کند، اما این فرصت به تنهایی، توافق صلح را تضمین نمیکند، مگر اینکه عوامل دیگری مانند ارادۀ کافی برای صلح از جانب تمام طرفها، به حداقل رساندن اخلالگران و همکاری کشورهای همسایه میسر شوند.
در افغانستان هرچند دولت برای حل منازعه از طریق گفتوگو ارادۀ قوی نشان داده است و شرکتکنندهگان این تحقیق، مذاکرات را بهعنوان تنها راه برونرفت از منازعه میپندارند، به نظر میرسد که طالبان برای مذاکرات مستقیم با دولت آماده نیستند. افزون بر این، عواملی وجود دارند که برای ممکن ساختن مذاکرات نیازمند توجهاند، که از جمله پیششرطهای طالبان، فقدان اعتماد و مجراهای ارتباطی و رویکردهای متناقض طرفهای خارجی در رابطه با حل منازعه از طریق مذاکره را میتوان بهحیث عوامل عمده نام برد. عدم اعتماد متقابل چیزی است که اکثر شرکتکنندهگان از آن بهعنوان یکی از عوامل اصلی یاد کردهاند که تلاشهای گذشته برای مذاکرات میان دولت و طالبان را به ناکامی کشاند. به قول عبدالحکیم مجاهد، برای انجام مذاکرات مؤثر، سازوکار اعتمادسازی متقابل در افغانستان نیاز است: «مشکل اصلی [فراراه مذاکرات صلح] بیاعتمادی میان دو طرف است. طالبان بر این باور نیستند که خارجیها از کشور خارج میشوند و در مقابل دولت افغانستان هم اعتماد ندارد که اگر خارجیها بروند، طالبان جنگ را پایان دهند.»
به همین ترتیب، برای آغاز روند مذاکره، سفارت ایالات متحده در کابل تاکید میکند که دولت افغانستان باید اعتمادسازی کرده و مجرای ارتباطی با طالبان را ایجاد کند. هرچند شماری از طرفها که در روند صلحسازی در افغانستان دخیلاند، از موجودیت که مجراهای ارتباطی میان طالبان و دولت وجود حرف میزنند، اما اظهار میدارند که اراده سیاسی برای حل منازعه ندارند. به گفتۀ عطاالرحمن سلیم، معاون شورای عالی صلح، اعضای این شورا با جناحهای طالبان در سطوح مختلف در تماس بودهاند اما رهبری طالبان هنوز ارادۀ سیاسی روشنی برای مذاکرات با دولت نشان نداده است. در عین حال عبدالحکیم مجاهد، معاون دیگر شورای عالی صلح، توضیح میدهد که مجراهای ارتباطی با طالبان فقط بهگونۀ غیررسمی در سطوح مختلف وجود داشته است: «هیچ مذاکرۀ مستقیم نشده است. تنها مذاکرۀ غیرمستقیم و غیررسمی با دستههای مختلف طالبان چه در سطح رهبری و چه فرماندههان انجام شده است.»
علاوه بر شورای عالی صلح، یوناما نیز از موجودیت مجراهای ارتباطی میان طالبان و دولت و تلاشهای مشخصی که برای مذاکرات صورت گرفته است، خبر میدهد. هرچند مأمور سیاسی یوناما که در این تحقیق شرکت کرده است، بر این باور است که هرنوع گفتوگوی مستقیم میان دولت و طالبان در مرحلۀ آغازین به میانجیگری ضرورت دارد: «اکنون که فکر میکنم، متوجه میشوم که میان اعضای دولت و اعضای رهبری طالبان تماسهایی وجود داشته تا بتوانند شرایط گفتوگوهای واقعی را ترتیب و تنظیم کنند؛ اما فکر میکنم اگر مذاکرات واقعی آغاز شود، آنها نیاز دارند تا به طریقی بینشان میانجیگری شود.»
شرکتکنندهگان همچنین اشاره میکنند که تلاشها برای مذاکرات در گذشته به سه دلیل شکست خورده است: نخست، عدم توانایی دولت در اعتمادسازی، طرح آجندای عملی حل منازعه که مطابق آن طرفها میتوانستند تصویری کلی از آغاز و روند مذاکرات داشته باشند و رویدستگرفتن اقدامات بدیل نظیر دولتداری خوب، امنیت بهتر و ایجاد فرصتهای شغلی بهمنظور رفع عوامل ریشهیی شورشگری. دوم، عدم ظرفیت تخنیکی طالبان در تبیین خواستههای آنها و پیشبُرد روند گامبهگام مذاکرات. سوم، نفوذ و منافع متناقض قدرتهای مختلف در افغانستان. همچنان اکثر شرکتکنندهگان داخلی معتقدند که وابستهگی مطلق طالبان به پاکستان دلیل اصلی شکست تلاشهای گذشته برای مذاکرات بوده است. این شرکتکنندهگان معتقدند که این تلاشها عمدتاً بهخاطری شکست خوردند که حل منازعه از طریق مذاکره در شرایط کنونی خواستههای پاکستان را در افغانستان برآورده نمیکند.
اکثر شرکتکنندهگان داخلی بر این باورند که شورای عالی صلح، نهاد مؤثری در مدیریت مذاکرات و پیشبُرد حل منازعه در افغانستان نیست. تعدادی از شرکتکنندهگان معتقدند که شورای عالی صلح ظرفیت طرح و اجرای سیاست حل منازعۀ مؤثر را ندارد و این شورا یک نهاد بیطرف نیست تا بتواند اعتماد طالبان را بهدست آورد. بنابر این اکثر شرکتکنندهگان بر این باورند که برای ایجاد مجرای ارتباطی با طالبان روی میانجیهای مؤثرتر و بیطرف سرمایهگذاری ویژه صورت بگیرد. اما شورای عالی صلح بیاعتمادی طالبان نسبت به این نهاد را مسایل تخنیکی میپندارد که میتواند با ظرفیتسازی و تلاشهای بیشتر حل شود. عبدالحکیم مجاهد باور دارد که شورای عالی صلح بخشی از دولت است که طالبان مشروعیت آن را نمیپذیرند. بنابر این، مشروعیت شورای عالی صلح نیز متأثر از تصور طالبان از دولت بهطور کلی است. با این حال عطاالرحمن سلیم اذعان میدارد که با گذشت زمان، طالبان شورای عالی صلح را بهعنوان نهادی مشروع برای گفتوگوهای صلح خواهند شناخت.
در مورد نوع مذاکرات (یعنی مذاکرات مستقیم از طریق میانجی، رسمی یا غیررسمی)، شرکتکنندهگان هیچ ترجیحی نداشتند. هرنوع مذاکرهیی که بُنبست را بشکند، همه از آن استقبال میکنند. شرکتکنندهگان معتقدند که اگر مذاکرات همزمان به گونۀ رسمی و غیررسمی انجام شود، میتواند مفید واقع گردد. مذاکرات غیررسمی در سطح محلی زمینهساز مذاکرات رسمی میان دولت و طالبان خواهد شد. بنابر این، رویکرد از پایین به بالا از سوی مردم و بزرگان برای تحقق مذاکرات رسمی کمک میکند. تعدادی از شرکتکنندهگان افغان همچنین بر راه اندازی مذاکرات دولت با دولت، میان افغانستان و پاکستان، بهعنوان مدلی مؤثر تأکید میکنند. این شرکتکنندهگان که باورمند به ابعاد و عوامل قوی منطقهیی منازعه هستند، بر این باورند که کلید شروع مذاکرات در دست پاکستان است.
هیچ شرکتکنندهیی از درخواست طالبان برای مذاکرۀ مستقیم با ایالات متحده بهعنوان گزینۀ مطلوب و جاگزین پشتیبانی نمیکند. علاوه بر این، از نظر یوناما، اتحادیۀ اروپا و سفارتهای ایالات متحده و پاکستان در کابل، قبل از آغاز مذاکرات مستقیم، به میانجی ضرورت است. سفارت ایالات متحده تلاشها قبل از مذاکرات رسمی را «گفتوگوهای مقدماتی» میداند و علاقهمند است که اگر دولت و طالبان از آنها درخواست کنند، نقش میانجی را بازی میکند. سفارت پاکستان در کابل در آغاز مذاکرت صلح، بر ضرورت «میانجی قابل اعتماد» تأکید میکند. به گفتۀ شورای عالی صلح، نوع مذاکرات به سطح و نوع تماسها میان طالبان و دولت بستگی دارد. عطاالرحمن سلیم طالبان را به جناحها و سطوح متعدد دستهبندی کرده و قرار ذیل توضیح میدهد:
شاید گروههایی باشند که مستقیم با ما به تماس شوند و به میانجی نیازی نباشد. شاید گروههایی باشند که وساطت علما و بزرگان را قبول کنند. اگر روند مصالحه با آن گروهی از طالبان که قویتر هستند، آغاز شود، ایجاب میکند که به خواستههایشان رسیدهگی کنیم؛ اگر آنها تقاضای میانجی داشته باشند، ما آماده هستیم که وساطت میانجی مؤثر را بپذیریم.
تعدادی از اشتراککنندههای افغان بر مؤثریت همزمان مذاکرات مستقیم و از طریق میانجی تأکید میکنند. بهطور مثال، عزیز رفیعی باور دارد:
اگر طالبان از اول بخواهند، میانجی میتواند خیلی مفید باشد. دولت میتواند همزمان از طریق مذاکرات مستقل وارد شود. مذاکرات با بعضی از گروههای طالبان که در داخل افغانستان حضور دارند، میتواند به صورت مستقیم با دولت افغانستان انجام شود، مانند مذاکراتی که با حزب اسلامی انجام شد؛ اما با طالبانی که در بیرون از افغانستان حضور دارند، این مذاکرات میتواند در یک کشور سومی و با یک میانجی انجام شود.
رفیعی بر این باور است که برای تسهیل مذاکرات با جناحهای مختلف طالبان، ترکیبی از میانجیگری داخلی و بینالمللی نیاز است. علاوه بر این، اغلب تأکید میشود که تلاشها برای مذاکرات باید ریشههای اصلی منازعه در سطح داخلی و منطقهیی را هدف قرار دهد.
دیپلماتها و تحلیلگران خارجی در کابل بر این باورند که پیشنهاد صلح رییسجمهور غنی به طالبان آغاز خوبی برای تهیه آجندای جامعتر برای حل منازعه است. تقریباً تمام بازیگران بینالمللی از جمله ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیۀ اروپا، یوناما و پاکستان از این پیشنهاد حمایت کردهاند. این بازیگران تاکید میکنند که باید اجماع بینالمللی در حمایت از پیشنهاد صلح بهوجود آمده و برای تسهیل مذاکرات مورد استفاده قرار گیرد. سفارت بریتانیا در کابل اظهار میدارد که رویدادهایی نظیر دومین کنفرانس پروسۀ کابل که در آن کشورهای زیادی گِرد هم آمدند تا حمایتشان را از پیشنهاد صلح رییسجمهور نشان دهند، گامی عملی در راستای ایجاد اجماع بینالمللی برای پایاندادن به منازعه در افغانستان است. به گفتۀ یک مقام رسمی سفارت بریتانیا در کابل که نخواست نامش ذکر شود، آوردن کشورهای مختلف در کنار هم در چنین رویدادهایی به ایجاد یک توافق بینالمللی با پایههای وسیع در مورد حل منازعه افغانستان کمک میکند:
در سطح بینالمللی، برای جامعۀ جهانی واقعاً مهم است تا گِرد هم آمده و از [روند صلح] بهعنوان روندی به رهبری و مالکیت افغآنها حمایت کنند. ما با ایالات متحده موافق هستیم که افغانستان نباید پناهگاه امنی برای تروریستها باشد. من مطمئن هستم که کشورهای دیگر نیز از این روند حمایت خواهند کرد. اما بازهم در عمل ممکن است برای کشورهای مختلف در سراسر جهان حمایت از این روند متفاوت باشد. بنابر این ما فکر میکنیم که رویدادهایی نظیر نشستهای پروسۀ کابل واقعاً مهماند تا طیف وسیعی از کشورها را که دیدگاههای متفاوتی دربارۀ افغانستان دارند، کنار هم بیاورد.
Comments are closed.