احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 2 میزان 1397 - ۰۱ میزان ۱۳۹۷
دزد ناگهان به خانهام وارد شد
ساعتم، گلدان گل و گلوبندم را دزدید
هرجایی را سراغ گرفتم
از آن دزد که مالم را دزدیده بود
او را در بازارها و زندانها جُستم
شایدم مالم را برگردانم
او را نیافتم، تصمیمم بر آن شد
سراغ پولیس بروم
آگهش کنم
به فرماندۀ پولیس وارد شدم
تا آن دزد را دستگیر کند
که خانهام را برباد داده است
آغاز کردم،
آگهش کنم،
دیدم بدستش
ساعتی را چونان ساعتم
گفتم: سرورم!
پوزش!
شاید دزد خانهام را بازداشت کردهاید
این ساعت
که در دست تو است
از پدرانم به ارث بردهام
پلیدانه به سویم نگاه کرد و
گفت: محافظ
به زندان انفرادیاش ببرید
پس از سالی رهایم کردند
مصمم شدم
بروم نزد قاضی
از فرماندۀ پولیس
و دزدی که به خانهام فرستاده بود، شکایت برم
به پیشگاه قاضیِ قاضیان ایستادم، تا حق خویشتن بهدست آرم
گلدان گلهایم را در پیش او دیدم
گفتم سرورم قاضی
آیا دزدی را باز داشت کردهاید
آنکه خانهام را دزدیده است
این گلدانی که در پیش شماست، مال من است
در آن گلهایم را میگذاشتم
همه خاموش شدند، آنجا که من در میان شان بودم
پس از آنکه فریاد زد قاضی
محافظ!!!
این دیوانه را از پیشم ببرید
به او بیاموزید ادب احترام قاضی را
و پس از سالی یا دو سالی
به یادم آمد که
در حضور قاضی بودم
گستاخانه و شتابان رفتم
نزد والی
سرورم!
شرح گشودم، خستهاش کردم از شرح همه چیز
سرورم این است، سرگذشت من
دزد و فرماندۀ پولیس
و قاضیِ قاضیان
همه دشمنم گشتند
والی به رویم لبخند زد و گفت: میترسم که بگویی
گردنبند تو همان است که والی پوشیده است
به گردنبندم نگاه کردم
آویزان در گردن والی
فرجامین درس را آموخنم
که من و دارایی من، ملک والیایم
دزد هیچگاه به خانهام ورود نکرده
من خودم، دزد بودهام
در خانۀ خودم
شاعر: احمد مطر سرایندۀ عرب
برگردان: جبرییلی
Comments are closed.