احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 4 میزان 1397 - ۰۳ میزان ۱۳۹۷
نویسنده: جانکری وزیر خارجۀ پیشین امریکا
برگردان: محمد جواد رحیمی
بخش دوم/
اما این خیلی آسان نبود و کرزی هم یک شخص زرنگ و حسابگر بود. او ضمن آنکه در مورد حضور و فعالیتهای نیروهای آمریکایی در خاک افغانستان با من مصروف مذاکره بود، تصمیم گرفته بود که امضای توافقنامه امنیتی را توسط حکومت بعدی انجام دهد. این عملکرد کرزی، به انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۴، اهمیت و ارزش خاص بخشیده بود. نگرانی بسیار بزرگ بود و آن اینکه اگر نتیجۀ انتخابات منتج به ایجاد یک حکومت همهشمول نمیشد، افغانستان بهخطر تقسیم و تجزیه رو به رو شده بود. من چنان فکر میکردم که جنگهای داخلی یکبار دیگر شعلهور خواهد شد.
دور اول انتخابات و رایدهی بدون کدام مشکل صورت گرفت، مرحلۀ ثبت نام کاندیدان ریاستجمهوری موفقانه انجام شد و هماهنگی جامعۀ جهانی نیز به سطح بلند و قناعتبخش بود. نتیجتآ داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله با کسب رای بیشتر، رقبای دور دوم انتخاباتی شناخته شدند.
اشرف غنی طرفدار غرب و یک پشتون ناسیونالیست بود که فراست تکنوکراتیک داشت و بیشترین تجربۀ کاریاش در بانک جهانی در ایالات متحده حاصل شده بود. غنی در خصوص تامین روابط با سیاسیون محلی به مشکلات مواجه بود. او یک مغز عالی داشت اما یک سیاستمدار بیتجربه بود. گاهی اوقات برخوردهای افراطی میکرد. همچنان، او شدیدآ یک شخص خودمحور و دارای شیوۀ مدیریتی مایکرومنجمنت بود که اکثرآ به ضررش تمام میشد.
برعکس، عبدالله یک شخص خونسرد، آرام، کوشا و دارای زبان نرم بود. او مانند غنی نگاه تکنوکراتیک نداشت اما همواره از قضایا درک خوبی داشت. او در ایجاد ایتلافها ماهر بود و بهخوبی میدانست که چهگونه در پشت صحنه کار کند. او یک سیاستمدار خوب بود. عقیده این بود که هرکدام از میان غنی و عبدالله، بهتر از کرزی بود اگر به جایگاه ایشان میرسیدند. هردو کاندید خواهان همکاری با غرب و در پی ایجاد روابط نیک با امریکا بودند. هردو کاندید برای ما معلوم بودند و آنها در ابعاد مختلف، رهبران خوبی نیز بودند. عبدالله یک سیاستمدار طبیعی بود اما غنی همیشه به جزییات تخنیکی و پاورپوینت «پرزینتیشن» متوسل میشد.
مشکل اصلی اینجا بود که دور دوم انتخابات ریاستجمهوری در ماه جون، یک افتضاح بود. ما فکر کردیم که بدون در نظرداشت اینکه نتیجه را چهگونه بررسی کنیم، نتیجۀ بُرد غنی بود. اما اتهام تقلبات و سایر بینظمیها، آینده موفقیتآمیز مردم افغانستان را تحت شعاع قرار داده بود. مسوولیت ایالات متحده این نبود که تشخیص نماید که کی افغانستان را رهبری خواهد کرد و قبلا نیز این موضوع به امریکا ربطی نداشت و ما هیچ کاندیدی را هم حمایت نکردیم. اما زود این موضوع روشن شد که برای بیرونرفت از بحران پیشآمده و بهخاطر برگشت اعتماد بالای پروسۀ انتخابات، کمیسیون انتخابات باید اتهامات وارده را بررسی میکرد و موضوع بینظمیهای انتخاباتی در ولایات خصوصا ولایات پکتیکا و خوست را باید جدی تحت غور و بررسی قرار میداد.
در نتیجه انتخابات اعتراضآمیز ریاستجمهوری، هریک از دو کاندید فکر میکردند و باور داشتند که برندۀ انتخابات هستند. برای عبدالله، این تکرار آنچه بود که او قبلا تجربه کرده بود و باورمند بود که در انتخابات سال ۲۰۰۹ نیز برنده شده بود اما در آن زمان کشور را نسبت به جاهطلبی ترجیح داده بود. او نمیخواست که آن تجربه را بار دیگر و بدون جنگ تکرار کند. عبدالله کوشش کرد که هواخواهانش را کنترول کند اما نتیجه مشخص بود که مردم او بیقرار بودند.
در ماه جولای، یکی از حامیان کلیدی عبدالله تهدید کرد که حکومت موازی را در ۱۲ تا ۱۴ ولایت ایجاد میکند. یکی از معاونین من برایم اطلاع داد که او فکر میکند که خطر تجزیه و حتی آغاز جنگهای داخلی نیز قابل پیشبینی است. سفیر ما در کابل استدلال کرد که خطر کودتا واقعآ وجود دارد. من از تیم خود پرسیدم که پیامد آن چه خواهد بود اگر ما تمام کمکهای خود را قطع کنیم؟ جوابی را که بهدست آوردم خیلی سنگین بود. اردوی افغانستان منحل خواهد شد، نیروهای پولیس بدون اعاشه خواهند ماند و فاجعه باعث از بینرفتن تمام دستآوردهای ما خواهد شد، کلینیکها و مکاتب بسته خواهند شد و آینده میلیونها دختر و بچه تباه خواهد شد. بهطور خلاصه، کشور به دورۀ تاریک سالهای ۱۹۹۰ که جنگهای داخلی شعلهور بود، برخواهد گشت.
Comments are closed.