احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:اکرم نعمتاللهی و محمد قاسملو/ چهار شنبه 2 عقرب 1397 - ۰۱ عقرب ۱۳۹۷
تعریف رمان
«روایت منثور خلاقهیی با طول چشمگیر و پیچیدهگی خاص که با تجربۀ انسانی همراه با تخیل سروکار داشته باشد و از طریق حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیتها در صحنۀ مشخصی شرکت داشته باشند.» (میرصادقی، ۱۳۸۳: ۱۵۲)
در اغلب تعریفهای رمان، به واقعیتهای زندهگی و انعکاس صحیح آن در رمان اشاره شده است، اما هدف رمان ساختن زندهگی نیست، بلکه ابداع مجدد آن است. رمان هرگز نمیتواند عیناً واقعیتهای زندهگی را نشان دهد، چرا که زاییدۀ تخیل است و با واقعیتهای زندهگی که نه خیالی و نه ابتکاریاند، در چهگونهگی و ماهیت متفاوت است. اما با این حال، عناصر تشکیلدهندۀ رمان از واقعیتهای زندهگی نشأت گرفته و حقیقتمانند است. اخیراً منتقدانی چند کوشیدند تعریف جامعتری برای رمان ارایه دهند و آن را برخوردار از عناصر تربیتی و آموزشی دانستند. زیرا که رمان میتواند ما را از نتایج وقایع آگاه نماید؛ وقایعی که مشابه حوادث زندهگی واقعی است و امکان وقوع آن در زندهگی برای هر فردی وجود دارد.
بنابراین رمان آگاهی از نتایج وقایع و حوادث را که بخش عمدهیی از معرفت و دانش لازم برای انجام تصمیمات درست و عاقلانه است، به فرد میدهد. رمان نشان میدهد که «چهگونه ویژهگیهای شخصیتی، سبب بروز اعمال میشوند.» (میرصادقی، ۱۳۸۶: ۴۰۸) و این اعمال به کجا و به چه نتیجهیی منتهی میشوند. میتوان گفت به رفتارها، خودخواهیها، خودفریبیها و دیگر ضعفهای انسانی موجود در خودمان از طریق خواندن رمان بیشتر و بهتر پی میبریم تا از طریق کسی که ما را نصیحت میکند. رمان آینۀ تمامنمای زندهگی و رفتارهای بشری است. امروزه روانشناسان به این نکته دست یافتهاند که خواندن یک رمان در صورتی که خواننده تحت تأثیر واقعیت آن قرار گیرد، از دیدن تصویر واقعی خود در آینه یا قطعهعکس، چیزی کم ندارد.
از این سخن میتوان به ارزش و اعتبار یک رمان خوب پی برد، چرا که «خواننده خواهناخواه تحتتأثیر قرار میگیرد.» و خود را بهجای شخصیتهای رمان میبیند، در قالب شخصیت اغلب آنها فرو میرود و مستقیم یا غیرمستقیم حرکات، رفتار و خصوصیات آنها را تقلید میکند. تعمیم چنین امری در هرکس که کتاب میخواند، نتایج عظیمی به بار میآورد تا حدی که ممکن است فرهنگ و خصلت جامعهیی را دگرگون نماید.
از نمونههای رمان فارسی، «چشمهایش»ِ بزرگ علوی و «همسایهها» از احمد محمود را میتوان نام برد. «در این رمانها واقعیتهای اصیل و تجربیات روشنگر آدمی از خود و اجتماعش تصویر شده است.» (همان، ۱۳۸۶: ۴۰۹)
البته رمانهایی هم وجود دارند که در آنها شخصیتها تحول مییابند، چیزهایی از زندهگی میآموزند که این چیزها ممکن است در جهت آموزش و تربیت ذهن خواننده برای شناخت جامعهاش نباشد.
در اینجا به تعاریفی چند برای رمان که هر کدام به نوعی از رمان قابل تطبیق است و بر نوع دیگری نیست، اشاره میکنیم:
در فرهنگ کوچک انگلیسی آکسفورد، رمان چنین تعریف شده است:
«روایت منثور، داستانی با طول شایان توجه که در آنها شخصیتها و اعمال که نمایندۀ زندهگی واقعیاند، با پیرنگی که کمابیش پیچیده است، تصویر شدهاند.»
در فرهنگ و بستر چنین آمده است:
«روایت منثور خلاقهیی که معمولاً طولانی و پیچیده است و با تجربۀ انسانی همراه با تخیل سروکار دارد و از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیتها در صحنۀ مشخصی شرکت دارند.»
در فرهنگ کاسل:
«روایت منثور داستانی که طول آن بتواند کتابی تشکیل بدهد و شخصیتها و وضعیت موقعیتهای زندهگی واقعی را تصویر کند.»
انواع رمان
برای نقد و ارزیابی رمان، تقسیمبندی انواع آن لازم و ضروری است و به شناخت آن کمک میکند. به طور کلی هر رمانی، رمانی تاریخی است، چون رمان به علت وابستهگی به زمان و مکان و بهطور قابل توجهی وامدار گزارش اجتماعی و تاریخ اجتماعی است. رمان نه تنها به دقت طبیعت جامع هر چیز را نشان میدهد، بلکه موقعیتها و وضعیتهای خاص زمانه را نیز عرضه میکند. اما این عرضه به گونهیی است که رمان را از دیگر قالبهای روایتی طولانی همچون حماسه و رمانس متمایز میکند. آنچه رمان بنا بر خصوصیات خود عرضه میکند، اوضاع و احوال جامعه در زمان و مکانی خاص است و انجام چنین تعهدی بخشی از شایستهگیها و قابلیتهای رمان است.
میتوان گفت به رفتارها، خودخواهیها، خودفریبیها و دیگر ضعفهای انسانی موجود در خودمان از طریق خواندن رمان بیشتر و بهتر پی میبریم تا از طریق کسی که ما را نصیحت میکند. رمان آینۀ تمامنمای زندهگی و رفتارهای بشری است.
دامنۀ ویژهگیهای سیاسی، اجتماعی و تاریخی در هر رمان متفاوت است و نمیتوان رمانی پیدا کرد که فارغ از این عوامل و ویژهگیها باشد.
در اینجا به چند نوع رمان از لحاظ ساختار و معنا میپردازیم:
۱ـ رمان رسالتی: که در آن از مسألههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و تبلیغی صحبت میشود و منظوری اصلاحطلبانه دارد و این منظور را به شکل رسالتی عنوان میکند.
رمانهای اجتماعی، سیاسی، تبلیغی و مذهبی از انواع رمان رسالتی است که در زیر به آنها میپردازیم:
الفـ رمان اجتماعی: این نوع رمان در نیمۀ دوم قرن نوزدهم به وجود آمد و بیشتر بر اوضاع و احوال محیطی و فرهنگی زندهگی کارگران تمرکز مییابد تا بیان امور شخصی و اختصاصی و خصوصیات روانی آنها. اینگونه رمان بر نفوذ جامعه و اوضاع اقتصادی بر شخصیتها و وقایع داستان تأکید میورزد و تأثیر اجتماع و اوضاع اجتماعی را بر رفتار و روش زندهگی انسان در زمان و مکان مشخص و معینی مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد.
بـ رمان تبلیغی: به رمانی که با جریان یا مسالۀ خاص سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی سروکار دارد و نویسنده از نظر و اندیشۀ خاصی پشتیبانی و حمایت میکند. این رمان را نباید با رمان اجتماعی یکی گرفت. رمان تبلیغی به قصد سنجیده و حسابشدهیی نوشته میشود. اینگونه رمان به طرفداری از گروهی از مردم و یا بر علیه گروهی دیگر روایت میشود و به دفاع یا انکار نوع خاصی از زندهگی و فرهنگ برمیخیزد.
جـ رمان انتقاد اجتماعی: رمانی است که به طرح مسایل اجتماعی با دید انتقادی بپردازد. رمانوارههای قدیمی مثل «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» اثر زینالعابدین مراغهیی، و «مسالکالمحسنین» نوشتۀ عبدالرحیم طالبوف از نوع رمانهای انتقاد اجتماعی است و نمونۀ موفق آن «مدیر مدرسه» اثر جلال آل احمد میباشد.
دـ رمان سیاسی: رمانی است که بهطور مستقیم با جنبههای مشخص و معینی از زندهگی سیاسی سروکار دارد. در این نمونه رمان، جنبههای سیاسی از عناصر سازندۀ اثر است، نه از مضامین فرعی آن. رمان سیاسی یک برهه از زمان را در نظر میگیرد و به اعتراض به سیاستهای آن دوره میپردازد. از نمونههای فارسی میتوان به رمان «آتش از آتش» جمال میرصادقی اشاره کرد که اعتراض به حکومت پهلوی دوم، مضمون اصلی رمان است.
۲ـ رمان روانشناختی: رمانی است که در آن به حالتها و عواطف پیچیدۀ ذهنی و ویژهگیهای درونشخصیتی توجه شود. از این رو در رمانهای روانشناختی به آنچه رخ میدهد، اکتفا نمیشود؛ بلکه بیشتر به چرایی و شرح و بسط علتها و چرایی اعمال و کنشها و واکنشهای افراد میپردازد. زندهگی عاطفیِ شخصیتهای رمان بیش از معمول مورد اهمیت قرار میگیرد و به «انگیزههای اعمال و رفتاری که از شخصیتها سر میزند، توجه بسیاری دارد.» (میرصادقی، ۱۳۸۶: ۴۳۳) میتوان گفت رمان روانشناختی تفسیر زندهگی نامریی انسان است و عمر اینگونه رمان از صدسال بیشتر تجاوز نمیکند، اما با پیشرفت روانشناسی جدید رشد و گسترش چشمگیری یافته است. از مصداقهای معتبر این نوع رمان میتوان به رمانهای تولستوی و داستایوسکی اشاره کرد.
۳ـ جریان سیال ذهن: رمانی که در آن نویسنده اداراکات و افکار شخصیتهای داستان خود را همچون رویدادی به ظاهر بدون هیچ دلیل و هدف خاصی، بینظم و ترتیب در کنار هم میآورد. در چنین شیوهیی، افکار و احساسات بیتوجه به نظم و تطبیق منطقی آنها روایت میشود و اختلاف میان خواب و بیداری از میان برداشته میشود و قواعد دستوری زبان درهم میریزد.
در این نوع رمان چهرۀ داستان بیآنکه بداند و یا ارادهیی داشته باشد، در میان سه زمان حال، گذشته و آینده و یا در میان زمانهای حال و گذشته و یا حال و آینده سرگردان است و آگاه نیست که در کدام زمان به سر میبرد و یا کی زمان خود را از دست میدهد. در این شیوه یک یا چند تن از شخصیتها زمان، مکان ـ یعنی جایگاه ـ خود را از دست میدهد و دچار گونهیی از بیماری روانی است.
۴ـ رمان خیال و وهم: رمانی که معمولاً در مکانی «ناکجاآباد» و غیرواقعی اتفاق میافتد یا شخصیتی خیالی و باورنکردنی تصویر میشود. اینگونه رمانها شامل شخصیتها، اعمال و صحنههایی میشود که در اوضاع و شرایط عادی یا در مسیر حوادث معمولی زندهگی بشر غیرواقعی به نظر میرسد و بر حوادث و اعمال و افراد فرضی توجه و تأکید میشود. قلمرو این رمان وسیع است. رمان خیال و وهم، خود به انواع زیر تقسیم میشود:
الفـ رمان علمی: در اینگونه رمان سعی میشود ماجراها و حوادث داستان جنبۀ علمی داشته باشد و از نظر علمی موجه و قابل قبول جلوه داده شود. نویسندۀ رمانهای علمی در داستاننویسی بر فرضیات علمی تأکید میکند، اما چون موضوع رمانهای علمی مثل رمان خیال و وهم با وقایع غیرواقعی و خیالی شکل میگیرد و از واقعیت زندهگی روزمره به دور است، رمان علمی را جزوِ گروه رمانهای خیال و وهم آوردهاند. از خصوصیات ویژۀ اینگونه رمانها نگاه طنزآلود و بدبینانه به زندهگی و آیندۀ بشر است. انسانها خصوصیات انسانی ندارند و ماشینها حکمفرما و ستمگرند. همچنین گریز به حوادث ناممکن بر اساس امکانات و فرضیههای علمی را میتوان از خصوصیات دیگر این رمانها دانست. اینگونه رمان در حوزۀ زبان فارسی مورد استقبال چندانی قرار نگرفته است و رمانی که بتوان به عنوان نمونه از آن نام برد، در دست نیست.
بـ رمان تمثیلی: رمانی است که در آن درونمایه و خصلت و سیرت جانشین دیگر مفاهیم میشوند. به همین دلیل، این رمان دارای دو بعد است. بعدی که مد نظر نویسنده است و بعدی که در آن درونمایه، شخصیت و خصلت مجسم میشود. در رمانهای امروزی رمان تمثیلی و نمادین بسیار به هم نزدیک و گاهی با هم درآمیختهاند. به طوری که اغلب جدا نمودنِ آنها از هم امکانپذیر نیست.
جـ رمان نمادین: رمانی که در آن نکتهها و مفاهیم اخلاقی با «کیفیتهای روحی و روشنفکرانه به قالب عمل درمیآید». (همان، ۱۳۸۶، ص ۴۴۷) در این نوع رمان مفهوم یا بینشی نماد چیز دیگری قرار میگیرد. همچنین رمانهایی را که فکر، شخصیت یا عقیدهیی را ارایه میدهند، ممکن است بتوان رمانهای نمادگرا نامید. در نهایت رمان نمادگرا به گونهیی است که معنای آن خواننده را به چیزی بیش از خودش راهنمایی کند و تداعی امر دیگری باشد. در قصههای گذشتۀ فارسی، تمثیل و نماد بیشتر مورد استفادۀ عارفان بوده است. به عنوان مثال «آواز پر جبرییل» و «عقل سرخ» از شهابالدین سهروردی جنبهیی نمادین و تمثیلی دارد.
رمانها و داستانهای کوتاه نمادگرا شامل سه گروه هستند:
۱) رمان و داستان کوتاه واقعگرای نمادین: داستان کوتاه «گیلهمرد» اثر علوی و «قفس» از چوبک؛
۲) رمان و داستان کوتاه نمادین و مافوق طبیعی: رمان «بوف کور» صادق هدایت؛
۳) رمان و داستان کوتاه با نمادهای غیرواقعی: رمان «یکلیا و تنهایی او» از تقی مدرسی و داستان کوتاه «سه قطره خون» از صادق هدایت.
۵ـ رمان شخصیت: رمانی است که در آن بر معرفی خصوصیات و خصلتهای شخصیتها بیشتر از حوادث و عناصر دیگر داستان تأکید شود. شخصیتهای رمان به لحاظ پیرنگ خلق نشدهاند، بلکه وجود مستقل دارند و عمل داستانی در خدمت وقایع آنهاست. وضعیت و موقعیت در داستان به این منظور به وجود میآید که چیزی بیشتر دربارۀ شخصیتها ارایه دهد و یا شخصیتهای جدیدی را به ما نشان دهد. پیرنگ در این نوع رمان سست و ضعیف است.
۶ـ رمان رشد و کمال: اصطلاحی که معمولاً منتقدان آلمانی برای نوع خاصی از رمان به کار میبرند. رمان رشد و کمال رمانی است که در آن معمولاً تحول و شکلگیری شخصیت جوان اصلی داستان از کودکی تا بلوغ فکری روایت میشود. در آن شخصیت داستان سعی دارد جهان بیرون را بشناسد و خصوصیات و ویژهگیهای آن را دریابد و معنا و محتوایی برای آن جستوجو کند و فلسفۀ زندهگیکردن را یاد گیرد.
در این نوع رمان شخصیت اصلی داستان در پایان رمان به تکامل و پرورش ذهنی و روانی دست مییابد و شخصیتی معقول و دگرگون دارد.
۷ـ رمان خطی: رمانی که وقایع و حوادث آن به ترتیب و توالی زمان روایت میشود و عمل داستانی بر طبق زمان تقویمی صورت میگیرد. اغلب رمانهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به شیوۀ رمان خطی نوشته شده است. اگر وقایع رمان به ضرورت پیرنگ پس و پیش شود و روایت توالی زمانی برهم بریزد، انواع رمانهیی غیرخطی (مدور، عمودی، چندآوایی) به وجود میآید.
از نمونه رمانهای خطی میتوان به «کلیدر» اثر محمود دولتآبادی و «شوهر آهوخانم» اثر علیمحمد افغانی اشاره نمود.
نتیجهگیری
رمان ساختمانی از تجربه و اندیشه است که هر روز در حال تغییر و گونهگونی است. و همچون جامعه، عقاید و تجربیات آدمی، تغییر و تحول میپذیرد. رمان همگام با تحول ذهن و معرفت بشری، در حال تغییر و دگرگونی است. با این حال، رمان هنوز هم رمان باقی مانده و گسترش هنریِ آن باعث تداوم و بقای فرهنگیِ آن گردیده است.
Comments are closed.