احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد ذکـی خاورنیا/ سه شنبه 8 عقرب 1397 - ۰۷ عقرب ۱۳۹۷
بخش دوم/
دانش محمـد عبده
در قرن نوزدهم میلادی تحولات بنیادینی در مصر رونما گردید، از جمله اینکه گروهی از علما و دانشمندانی به میدان آمدند که در دانش خویش تنها به مدارس و دانشسراها و دانشگاههای کلاسیک اکتفا نکرده، بلکه با مطالعه و تحقیق خصوصی و ملاقات با علما و دانشمندان و حضور در کنفرانسها و سفرهای علمی بهویژه به کشورهای اروپایی به دانش خویش افزودند. محمد عبده یکی از این شخصیتها بود که تنها به اندوختههای مدرسهییاش اکتفا نکرده، بلکه دامنۀ مطالعه و تحقیقاتِ خویش را گسترش داده و خیلی فراتر از دانشهایی که در دانشگاهها و دانشسراها تدریس میگردید، قدم گذاشت، طوریکه به مطالعۀ کتابهای مهمی در زمینههای تاریخ، اخلاق و فلسفه غربی پرداخت و با علما و دانشمندان برجستۀ غربی گفتوگوها و مناظراتی داشت که مناظرههای وی امروز از گرانبهاترین سرمایۀ علمی به حساب میآید. (العقل فی حریم الشریعه، عقیل یوسف عیدان، ص ۳۲)
محمد عبده علاقۀ وافری به مطالعه داشت و بدینوسیله بر اندوختههای علمی خود افزود، و کتاب هایی را که وی مورد مطالعه قرار میداد مختلف و متنوع بود، و این تنوع باعث شد که کرانههای دید علمی و فرهنگیِ وی توسعه یافته و بعدها در اعمال و کارنامههایش تجلی یابد.
محمد عبده در اثر مطالعه و تحقیق در علوم عقلی که از دیرزمانی به آن علاقه داشت و بسیاری از کتابهای آن را نزد استادش سید جمالالدین افغانی فرا گرفته بود، از مکاتب و مذاهبِ عقلگرا متأثر گردید، به همین لحاظ از نگاه کلامی وی را پیرو مکتب ماتریدی میدانند و از نگاه فقهی پیرو مذهب حنفی؛ زیرا ماتریدیها نسبت به مکاتب کلامی اشعری و سلفی عقلانیتر اند و حنفیها نسبت به مذاهب فقهی دیگر بیشتر به عقل تمسک میجویند، گرچه بعدها وی پابند مذهب معینی نبود، بلکه خود در زمینههای مختلف به اجتهاد پرداخت و تقلید را سخت نکوهش نمود.
لذا من هم برای تبیین روش عقلانیِ وی خواستم به این موضوع بپردازم و امیدوارم که چیز جدیدی خدمت خوانندهگان گرامی تقدیم کنم.
عقلانیت از منظر محمد عبده
مفهوم عقل در دلالتهای مروج امروز، دارای معانی متعددی است که همهگی مفید تفکر سالم و داوری درست میباشد. یا به تعبیر دیگر، عقل معیار تفاوت میان انسان و حیوان دانسته میشود و یا اینکه عقل وسیلهیی است که انسان را به اخلاق معیاری توجیه و راهنمایی میکند تا از شهواتِ بهیمی اجتناب ورزد.
و معنای عقلانیت که از واژههای جدید در عرصۀ اندیشه و فکر به حساب میآید، روش علمییی است که عقل را وسیلهیی برای درک حقیقت و یگانه معیار برای نقد احکام از جایگاه معرفت میداند.
عقلانیت معانی متعددی دارد از جمله: اولویت بخشیدن به عقل، و دیگر اینکه در تجربۀ علمی، وجود عقل شرط است و هیچ تجربۀ حسی نمیتواند دارای ارزش علمی باشد مگر اینکه مبانی عقلی، دادههای آن را تنظیم بخشـد.
سپس عقلانیت بر اعتماد به عقل و توانایی آن برای درک حقیقت اطلاق میشود؛ زیرا عقلانیت از منظر برخی از علمای دین، همانا قول به این است که عقاید ایمانی مطابق احکام عقل است، و برای شناخت حقیقت دینی عقل شرط است و عقل همان معیاری است که بهوسیلۀ آن میتوان عقیدهیی را قبول و یا رد کرد، کما اینکه عقل، وسیلهیی برای دفاع از دین نیز هست. (مدخل الی تاریخ الفکر العربی، البعلبکی، ص ۹۳)
عقلانیت بهسانِ خود اسلام تاریخ طولانییی دارد و در درازنای تاریخ رویکردهای مختلفی را به خود گرفته است؛ از جمله رویکرد فلسفۀ اسلامی توفیقی، رویکرد متکلمین بهویژه اشاعره و معتزله و رویکرد فقهاء بهویژه امامان مذاهب. محمد عبده ممثلِ یکی از این گرایشها است. وی تلاش کرد که نقش عقل را چنانچه اسلام خواهان آن است، برجسته سازد؛ عقلی که بر اثر تأثیرات اندیشهها و افکار وارداتی از صحنه رانده شده است و از منظر وی، این باعث شده که شریعت اسلامی در دامِ تقلید گیر کند و سرزندهگی و روحش را از دست بدهد.
عقل مجزا از شریعت نیست بلکه عقل و شریعت بهسانِ دو برادرند؛ زیرا احکام درستِ عقلی را شریعت اسلامی تأیید میکند و احکام شریعت امکان ندارد که با احکام عقل تعارض داشته باشد(تفسیر المنار، محمد عبده و محمدرشید رضا،۱/۲۵۲). اگر احیاناً تعارضی میان عقل و شرع (=نص) دیده شود، در آن صورت به آنچیزی گرفته میشود که عقل به آن دلالت میکند، و برای نقل دو راه بیشتر باقی نمیماند، یا اینکه آنچه را نقل شده صحیح میپنداریم و اعتراف میکنیم که ما در فهم آن عاجز و ناتوان بودهایم و امر آن را به خدا میسپاریم و یا اینکه با در نظرداشت قواعد زبان به تأویل نقل میپردازیم تا معنای آن با آنچه با عقل ثابت شده است، جور دربیاید. (الاسلام والنصرانیه مع العلم والمدنیه، محمد عبده، ص ۴۵-۴۶)
محمد عبده ایمان راسخ به عقل داشت، و چنین ایمانی دارای ویژهگیهایی است. وی بهسان عقلانیتهای گذشته حرکت نکرد و به تأسیس عقلانیتی که تاریخ را تکرار کند نپرداخت، بلکه با تجدید نظر در دادههای تاریخ، آن را تجدید نمود، به گونهیی که آن را به محاکمه کشید و مفاهیم جدیدی وارد آن ساخت که تاریخ برای ادامۀ خود به آن نیاز داشت.
از بدو تلاشهای محمد عبده در راه اصلاح، اعلان داشت که وی به عقلانیت فرا میخواند، و عقلی که به آن دعوت میکند، همان تفکر، نظر و تأمل در هستی و تحلیل و ترکیب اشیا بهخاطر درک حقیقت آن میباشد. به عبارت دیگر، عقلی که وی به آن فرا میخواند عبارت بود از «کشف اسرار وجود و ابراز خفایای عالم شهود»(محمد رشید رضا، تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمد عبده، ۲/۲۵). چنین عقلی دامنۀ گستردهیی دارد. محمد عبده زمانیکه به قرآن رجوع میکند، از لابهلای آیات متعدد آن، حقیقتِ عقل را کشف نموده و دعوت صریح به عقلانیت را مییابد.
آیات قرآنییی را که به عقلانیت فرا میخوانند، میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
بخش اول: آیاتی اند که عقل را معرفی کرده و به گونۀ واضح به آن فرا میخوانند.
بخش دوم: آیاتی اند که به نامهای مختلف به تعقل فرا میخوانند.
بخش سوم: آیاتی اند که امر به تعقل کرده بدون اینکه به گونۀ مستقیم از آن نام ببرند.
بخش اولِ این آیات به تفکر در هستی و تأمل در وجود و اقرار و تسلیم به وحدانیت و عظمت و قدرتِ خدا دعوت میکند. اینگونه آیات در قرآن کریم زیاد اند که به گونۀ مثال دو ـ سه نمونه از آن را ذکر میکنیم. خداوند میفرماید: «و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند»(آل عمران: ۱۹۱). و همچنان میفرماید: «در آفرینش آسمانها و زمین، و آمدوشد شب و روز، و کشتیهایى که در دریا به سود مردم در حرکت اند و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن زمین را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندهگان را در آن گسترده و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که در میان زمین و آسمان معلق اند، نشانههایى است (از ذات پاک خدا و یگانهگى او) براى مردمى که عقل دارند و مىاندیشند». (البقره:۱۶۵)، (تفسیر المنار، ۴/۲۹۸ و۲/۵۴)
اما بخش دوم این آیات، عقل را با نامهای مختلفی یاد میکند و اینگونه آیات نیز زیاد است. به گفتۀ محمد عبده از عقل در قرآن کریم به «لب» تعبیر میشود و آیت «اولوا الالباب» در آیات متعددی از قرآن کریم ذکر شده است. (همان، ۳/۷۷)
محمد عبده بیان میدارد که در قرآن کریم تعبیر از عقل به علم نیز شده است، و علم در حقیقت عقل است؛ زیرا علم بهوسیلۀ عقل کسب میشود، و وظیفۀ هر دو کشف و بیان است. (الاعمال الکامله، ۳/۱۴۱)
محمد عبده با استناد به آیات قرآن کریم به این باور است که چنین علمی دارای مرتبۀ بلندی است به مرحلهیی که صاحب علم در مرتبۀ سوم بعد از خدا و ملائکه قرار میگیرد، چنانکه خداوند میفرماید: «خداوند (با ایجاد نظام واحد جهان هستى) گواهى مىدهد که معبودى جز او نیست، و فرشتهگان و صاحبان دانش (هرکدام به گونهیى بر این مطلب) گواهى مىدهند، در حالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد»(آل عمران:۱۸). محمد عبده توضیح میدهد که مقصود از علما در این آیت همانا اصحاب علم برهانی اند(تفسیر المنار، ۳/۲۵۶). و علم این طیف از علما علم یقینی است نه ظنی، و علم برهانی از منظر محمد عبده علمی است که استوار بر عقل بوده و دورتر از شک و تردید باشد.(همان، ۱/۲۴۹)
بخش سوم آیاتی است که از عقل به گونۀ مستقیم نام نمیبرد، بلکه چیزهایی را ذکر میکند که دلالت بر عقل مینمایند، که چنین آیاتی در قرآن کریم بسیار ذکر شده است که از جملۀ آنها آیاتی است که از حکمت سخن میگوید؛ زیرا حکمت، علم و عقل و تعقل است، به دلیل این قول خداوند که میفرماید: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از جنس خودشان برانگیخت که آیاتِ او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد اگرچه پیش از آن در گمراهى آشکار بودند»(آل عمران:۱۶۴). از منظر عبده، چنین حکمتی جز به آدمهای خاص بهویژه انبیاء و رسل داده نمیشود؛ زیرا حکمت، همانا علم به اساسات فضایل است که مصداق آن این آیت است که میفرماید: «اینها از امور حکمتآمیزى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده است»(الاسرا:۳۹). به این معنا که حکمت – چنانچه محمد عبده ذکر میکند – معرفتی است خاصتر از علم به حقیقت شیء که در آن منفعت و فایدهیی باشد که باعث عمل نافعی گردد که در آن خیر باشد. (همان، ۳/۷۷)
محمد عبده در قرآن کریم دلالتِ دیگر برای عقل در عبارت دیگری مییابد که آن واژۀ «قلب» است. این واژه در برخی آیات قران کریم ذکر گردیده است. در تفسیر آیت «آنها قلبهایى دارند که با آن درک و اندیشه نمىکنند»(الاعراف:۱۷۹)، محمد عبده بیان میدارد که عربها تعبیر از عقل به قلب میکنند، زیرا در قلب اثر وجدان پدیدار میگردد که آن اثر، انسان را به اعمال سوق میدهد(…) اگر باورهای دینی به گونۀ مقلدانه گرفته شود و در زاویهیی از زوایای دماغ گذاشته شود، چنین باورهایی نمیتواند بر قلب تسلط داشته و بر وجدان تأثیری بگذارد، و باورهایی که چنین باشند، مورد پذیرش خداوند قرار نگرفته و انسان هم نمیتواند از آن بهرهیی ببرد. (همان، ۱/۱۵۳-۱۵۴)
محمد عبده بر عقل و تعقل و تأمل و علم و حکمت و قلب مدرک، توجه زیادی کرده است که هدفش از آن این است که موضعگیریها باید بر اساس حجت و برهان استوار گردد، نه بر تعسف و تقلید کورکورانه.
Comments are closed.