احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری/ چهار شنبه 9 عقرب 1397 - ۰۹ عقرب ۱۳۹۷
بخش دوم و پایانی/
از بهر زنان افغانستان در معرض خشونت، مجامع بینالمللی نگرانیهایی دارند و دولت را در تطبیق قانون منع خشونت با زنان ناکام میخوانند. آمار و ارقام رسمی و جامع در مورد شماری از قضایای خشونت با زنان در افغانستان وجود ندارد و اکثراً رویدادها حتا گزارش نمیشوند.
بر اساس آن موارد خشونت با زنان به صورت رسمی ثبت نمیشود و بسیاری هم در دادگاهها (جرگهها) محلی بررسی میشود که با هیچ استاندارد حقوقی برابری نمیکند. همچنان اشاره رفته تا زمانی که زنان و دختران در معرض خشونتهای بدون پیگرد قرار بگیرند و حقوق شان نقض گردد، پیشرفت هدفمند و پایدار حاصل نمیشود.
کمیسیون حقوق بشر افغانستان هم میگوید که نسبت به زمان مشابه سالهای پیشین، میزان خشونت با زنان در افغانستان در سالهای پسین افزایش یافته است. آنچه میزان رو به افزایش خشونت در برابر زنان در کشور خوانده میشود بیسوادی، پایین بودن میزان آگاهی مردم از حقوق و وجایب شهروندی، عدم آگاهی زنان از موقعیت و حقوق مربوط به خودشان، فقر و عدم اسقلال مالی زنان، محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی، حاکمیت عرف و عنعنات خرافی بر زندهگی اجتماعی و خانوادهگی زنان، عدم دسترسی به عدالت و وجود فرهنگ معافیت ـ از مهمترین عوامل خشونت با زن در افغانستان است.
به همین دلیل تحقیقات کمیسیون مستقل حقوق بشر در این زمینه نشان میدهد که میزان خشونت در میان خانوادههای روستایی به مراتب جدیتر و بیشتر از خانوادههای شهری و تحصیل کرده بوده و حتا نوع خشونت نیز در خانوادههای روستایی شدیدتر و جدی تر است.
اما در رابطه به حاکمیت عـرف و عنعنات ناپسند باید گفت که بخش زیادی از مشکلات زنان ارتباط به سلطۀ باورهایی دارد که به عنوان عـرف یا رسم و رواج در جامعه افغانستان حاکم میباشد. بخش بزرگی از خانوادهها مبتنی بر باورهای خرافاتی از زندهگی اجتماعی، دختران شانرا از تعلیم و تحصیل محروم و در موارد زیادی وادار به زندهگی ناخواسته میکنند که هرگز مورد تأیید دختران نمیباشد.
موجودیت تبعیضات جاهلانه، تعصبات جابرانه و خشونت با زنان افغانستان، پیامدهای خطرناکی را به دنبال دارد. خودکشی، خودسوزی، حلقآویز کردن، اقدام به قتل، فرار از منزل و اعتیاد به موادمخدر از اساسیترین عوامل خشونت فزاینده بر زنان میهن هستند.
آمار تذکر رفتهیی بالا در این موارد نشان میدهد که از مجموع قضایایی که به عنوان پیامدهای ناگوار اعِمال تبعیض و خشونت با زن به ثبت رسیده است ـ ۶ درصد مربوط به خودکشی، ۹ درصد مربوط به خودسوزی، ۷ درصد مربوط به قتل، ۱۵ درصد اقدام به قتل، ۱۴ درصد مربوط به خوردن تریاک، ۲۲ درصد مربوط به فرار از منزل و ۲۷ درصد مربوط به مصرف مواد میباشد.
همچنان گروه جهانی بحران از بدتر شدن وضعیت زنان افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ میلادی هشدار داده و با پخش گزارش تازهیی زیر نام زنان و جنگ افغانستان گفته است که پس از انتقال سیاسی و احتمال دستیابی محافظهکاران به قدرت، مشکلات زنان در افغانستان از این هم بیشتر خواهد شد.
این نهاد از حکومت افغانستان خواسته تا قانون منع خشونت در برابر زنان را عملی سازد و در انتخابات آیندۀ ریاستجمهوری نیز برای حضور گسترده زنان تلاشهای همهجانبه به خرج دهد. این گروه وضعیت زنان را پس از سال ۲۰۱۴ میلادی بسیار نگران کننده دانسته است.
زنان و مردان بربنیاد قوانین نافذه در کشور، حقوق یکسان دارند، اما دیده میشود که در بسیاری از حالات، حقوق زنان نادیده گرفته شده و زنان در سیاست، روند گفتوگوهای صلح و سکتورهای امنیتی نقش نمادین دارند.
در همین حال فعالان حقوق زن، حکومت را در عملی ساختن قانون منع خشونت در برابر زنان به سهلانگاری متهم میسازند و به این باور اند که زنان در گفتمان صلح از متن به حاشیه کشانیده شده اند. حکومت و جامعه جهانی مسوولیت دارند از نقض بیشتر حقوق زنان به مردم تضمین بدهند.
اگر مأمور و یا مدیر هستیم یا کارگر یا کارفرما و اگر هم شنونده و بیننده و یا متعلم و محصل در هر حرفه و پیشهیی که قرار داریم باید تبلیغات ما در بارۀ منع خشونت با زنان مستدام باشد. با لحظۀ تنبلی و غفلت، جان یک خواهر رنج دیده را مورد تهدید خطر مرگ زودرس روبهرو میسازیم.
موانع و مشکلات به عنوان عوامل و حتا پدیدهیی تعریف شده که از دستیابی افراد به پیشرفتها، جلوگیری و ممانعت میکند. مشکلات و موانع میتوانند ملموس، غیر محسوس یا واقعی و قابل فهم برای زنان، مردان، کودکان، پیران و جوانان باشند.
مشکلات افغانستان دراز مدت است و این مسأله تنها در داخل کشور حل نمیشود، اما سخنگوی کمیتۀ سویدن برای افغانستان؛ اِن ویلکنز ـ بعد از تحلیل روند تاریخی تغییرات در زندهگی زن افغانستان به این نکته اشاره دارد که: حرکتها در تغییر زندهگی و موقف زن در جامعه افغانستان همیشه از بالا و صرفنظر از اینکه چه رژیمی یا قدرتی در کشور حکمفرما بوده، محقق شده است. به همین خاطر است که تمام تحولات مثبت یا منفی در زندهگی زن افغانستان، دراز مدت است.
تعیین حدود و ثغور مطالبات زنان در جامعه از سوی زنان باسواد در چارچوب جنبش زنان ضروری پنداشته میشود. همچنان اضافه میگردد که تغییرات در زندهگی اجتماعی ـ سیاسی زنان موثر و نهادینه گردد.
متخصصان و روان درمانگران در سراسر جهان، کسب تحصیل را معیاری برای نیل به جنبش زنان میپندارند و باور دارند که نبود امنیت، اقتصاد کارا، سواد و تحصیل که هر یک زمینه را برای به وجود آمدن بخش دیگری فراهم میکند و یک دایرۀ معیوب را مسلط میگرداند.
ولی گفتنیست نداشتن درآمد اقتصادی سدیست در رسیدن زنان در تحولات اجتماعی. به نظر من، زنانی که در داخل افغانستان زنده گی میکنند باید خواستههای خود و دختران خودشانرا تعیین کنند، در بیرون از افغانستان هرقدر تجمع اعتراضی بر پا گردد ـ به درد بخور به زنان افغانستان نخواهد بود.
به دلیل فعالیت گستردۀ سازمانهای دولتی و غیردولتی، زنان در آن کشورها از موقف و موقعیت بسیار قدرتمندی برخوردار هستند و در این مسیر به زنان افغانستان هم اثرگذاری زیادی داشته است.
در واقع، نوع دلزدهگی نسبت به فرهنگ منطقه و جهان در افغانستان ایجاد شده است و این امر ناَشی از دخالتهای خارجی در سرنوشت این کشور است. براساس گزارش یک موسسه تحقیقاتی معتبر جهانی، روزانه در مرزهای میان افغانستان با کشورهای ایران و پاکستان بیش از ۵۰۰ هزار شهروندان کشور تردد میکنند که این آمار بسیار وحشتناک میباشد. با این تعابیر تصور ما بر اینست که برای بهبود وضعیت در مرحلۀ نخست باید به زنان این کشور کمک مالی و معنوی فراهم ساخته شود.
جنبش زنان در غرب بیشترین مسوولیت پشتیبانی و حمایت از جنبش زنان را در افغانستان دارند به دلیل اینکه دولتهای آنان عامل ایجاد چنین اوضاع بوده اند. آنان باید بر رژیمهای خود فشار بیاورند تا برای بهبود وضعیت افغانستان و ساختن آن سعی و تلاش کنند.
زنان نیز مانند مردان حق دارند در فعالیتهای مدیریتی و رهبری شرکت و نهادهایی را در جهت رشد و پیشرفت شان تأسیس کنند و این حقوقی است که در اسناد بینالمللی بهویژه در میثاق مدنی و سیاسی، میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همچنان کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض با زن مورد توجه قرار گرفته است و خوشبختانه که دولت افغانستان اسناد فوق را تصویب کرده و در این راستا تلاشهای زیاد صورت گرفته تا زنان بتوانند از این حقوق بهرهمند گردند.
دسترسی به مناسبترین نتیجۀ مطلوب را زنان و مردان، مسوولیتشان میپندارند و به طور مشترک، مشتاقانه در راه حل مشکلات انسانی و بهبود شرایط کاریشان تلاشهای مجدانهیی از خود نشان داده اند که نتایج ایجاد علم مدیریت و رهبریت خوانده شده است.
زنان افغانستان به منظور نیل به حقوق شان در توسعه، محراق توجۀ جوامع بینالمللی بوده اند. در برابر دولت افغانستان یک رشته تعهدات مهم نسبت به زنان قرار دارد که یکی از آن شاخصها را نگرانی زن و مرد در سلسله مراتب و قوانین در بر میگیرد که باید در اسناد اساسی استراتژی انکشاف ملی و گسترش خدمات برای زنان در برنامهها درج گردد که محدود به آنها نباشد و پیشرفتها را مشمول حال زنان نسازد. از آن آموزههای میتوان انتباه گرفت و آن را تعمیم بخشید و در مواردی که پیشرفتهای کمتری حاصل شده یقیناً ضرورت به بررسی و تمرکز مجدد دارند که به آنها به عنوان معضل در مسیر پیشرفت زنان، برخورد مناسب عملی گردد.
از آنچه در این نوشته و پژوهش گفته آمدیم، چنین نتایج حاصل میشود که: سازمانهای مدافع حقوق بانوان در جهان، مهارتهای ده گانهیی را معرفی میدارند که هر زن در گوشه / گوشهیی از کرۀ خاکی بایستی آن تواناییها را برای داشتن زندهگی فردی و اجتماعی، کسب کند که عبارت از: خودآگاهی، همدلی و همزبانی، روابط انسانی و اخلاقی، ارتباطات موثر، مقابله با استرس، مدیریت زمان و هیجان، حل مسأله، تصمیمگیری، تفکر ابتکاری و بازاندیشی نقادانه است.
پس از پرداختن به بحث خشونتهای فزاینده بر زنان افغانستان و طرق جلوگیری از آنها و شناخت محدودیتها و موانع سر راه آنان، لازم است راهکارهایی را برای رفع این مشکلات، ارایه کنیم:
۱) زمینۀ لازم جهت بروز ارتقای ظرفیت زنان به سطوح تصمیمگیری فراهم شود.
۲) باید آگاهی لازم به خانوادهها در مورد زن و تأثیرگذاری آن بر بنیادهای اقتصادی و فرهنگی خانواده گسترش داده شود.
۳) واگذاری مدیریت برنامهها و پروژهها مهم تخصصی و کارآمد حداقل در برهههای کوتاه مدت برای زنان محول گردد.
۴) باورها و پندارهای غلط جامعه در مورد استعداد زنان را اصلاح و بر بنیاد استعداد و تواناییهای شان در صحنۀ کار، وارد ساخته شوند.
۵) برنامهریزان و پالیسیسازان برای زنان افغانستان، برنامههای را طرح و به منصۀ اجرا گذارند که در آن، فعالیتهای شان موثرتر باشد.
۶) دولتمردان با سیاستگذاریهای خود ـ فضای مشارکت زنان را فراهم کرده و زمینۀ پشتیبانی و حمایتهای حقوقی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اداری آنان را به وجود آورند.
۷) زنان خود نیز میتوانند که با ایجاد سازمانهای غیردولتی در جنب سایر فرصتهای شغلی، زمینه مشارکت خانمها را در جامعه فراهم سازند و مردان زنستیز را وادار به اعتراف سازند که از خشونت در برابرشان دست بردار شوند.
Comments are closed.